۱۰ مهارت مورد نیاز جامعه بشری

حسین سروقامت
کد خبر: ۵۷۸۸۱۴
|
۱۸ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۴:۱۴ 06 April 2016
|
18623 بازدید
این یادداشت ها در وهله اول برای استادان دانشگاهها نوشته شده اند. هرچند امید است مطالعه آنها برای اهل علم و خرد و یا همه کسانی که با فرهنگ این مرز و بوم سروکار دارند، نیز خالی از فایده نباشد.

فرض بر این است که عده ای استاد از دانشگاه‌های گوناگون با طرز تفکرهای مختلف در یک نشست هم اندیشی مجازی حاضر شده و به بحث و گفتگو می پردازند؛ و حاصل همه این بحث ها می شود نیوشیدن کلی حرف خوب؛
....و نوشیدن: «یک فنجان فرهنگ»


مهارت های نرم و جای خالی آنها در دانشگاه ها


«پذیرفتنی است که در شرایط امروز جامعه، حرکت از مدرک‌گرایی به سوی علم و دانش، نوعی خلاقیت در آموزش به شمار می‌آید.
اما استادان گرامی مستحضرند که کار دنیای جدید با آموزشِ صِرف سامان نمی‌گیرد. مهارت نیز مهم و اساسی شمرده است. چنان مهم که حتی در تقسیم‌بندی‌های اخیر مهارت را به دو نوع مهارت‌های سخت و نرم تقسیم می‌کنند. از آموزش به عنوان مهارت سخت نام می‌برند و سایر مهارت‌ها را مهارت نرم می‌نامند.

یعنی این مهارت است که مَقسَم واقع می‌شود و نقش کلیدی ایفا می‌کند.
بدین جهت دوست دارم در این نشست ازمهارت‌هایی نام ببرم که یادگیری و یاددهی آنها در دانشگاههای ما، خلاقیت در آموزش محسوب می شود.
مهارت‌هایی که یا به حساب نمی‌آیند یا استادان اندکی وجود دارند که آنها را دستمایه تعالیم خویش قرار داده، به سرنوشت و آینده جوانان ما پیوند بزنند.»

مهارت‌های نرم از جمله مقوله‌هایی هستند که جای آنها در دانشگاههای ما جداً خالی است. خوشبختانه در سالهای اخیر پژوهش‌های متعددی در این باره صورت گرفته است که این مهارت‌ها را با استفاده از تحقیقات میدانی احصا کرده و جامعه را نسبت به فراگیری آنها حساس نموده است.

این پژوهش‌ها در بسیاری از مقالات داخلی و خارجی منعکس گردیده و در برخی مجلات مورد علاقه جوانان نیز مورد اشاره قرار گرفته‌اند.

اخیراً در یکی از همین مجلات خبر از تحقیقی داده شده بود که درباره مهارت‌های شغلی فارغ‌التحصیلان انجام شده است.  مهارت‌هایی که آنان آرزو کرده بودند در دانشگاه یاد بگیرند و متأسفانه این اتفاق رخ نداده بود.

محققان این مهارت ها را در شش حوزه اصلی دسته‌بندی کرده اند: فکر استراتژیک و تحلیلی، استدلال درباره داده‌ها، ارتباطات، مهارت‌های تکنیکی، مدیریت نیروی انسانی و مدیریت حرفه‌ای.
علاوه بر اینها و در تکمیل روند مهارت‌آموزی در سنین طلایی یادگیری به بسیاری از مهارت‌های دیگر نیز می‌توان اشاره کرد.

مهارت‌هایی که در سالهای اخیر محور فعالیت بسیاری از دانشگاههای معتبر جهان به شمار آمده و برنامه‌ریزان آموزشی این دانشگاهها را به این عقیده رهنمون ساخته است که چقدر دیر به این اقدامات مهم دست یازیده‌اند.

آنان امروزه معتقدند غفلت بزرگی صورت پذیرفته که سالها و سالها تنها به آموزش‌های آکادمیک بسنده شده و این مهارت‌ها، به دست فراموشی سپرده شده اند.

مهارت‌هایی نظیر خوب گوش دادن، تفکر انتقادی، انعطاف‌پذیری، روابط جمعی مناسب، موفقیت در بازار کار، مدیریت زمان، مدیریت بحران، همکاری و خلاقیت، مهارت‌های اجتماعی، فن بیان، قدرت اقناع، بازاریابی‌ در کنار دوست‌یابی، توان فعالیت در تیم وگروه، و... از مهمترین شاخص‌های کارفرماها برای استخدام نیروهای جدید به شمار می‌روند.

این امر چنان مهم تلقی می‌شود که براساس تحقیقات جدیدی که در سال 2014 توسط career Builder انجام شده، 77 درصد کارفرماها به دنبال گزینه‌هایی هستند که مهارت‌ نرم بیشتری داشته باشند و 16 درصد آنان اساساً معتقدند این مهارت‌ها از توانایی‌های تخصصی و آموزش‌های دانشگاهی مهمتر و جدی‌تر تلقی می‌شوند.

البته من معتقدم نفس پرداختن به این موضوعات تلنگری است که به جامعه علمی کشورمان زده می‌شود و برخی شاخک‌ها را تیز می‌کند یا دست کم سیگنال‌های مثبتی فرستاده می‌شود که حساسیت‌هایی ایجاد شود، بلکه اقداماتی صورت پذیرد!

خوشبختانه برخی از نکاتی که اخیراً در شبکه‌های اجتماعی مطرح شده و تکیه بر تحقیقات وطنی یا فرامرزی دارند، ما و شاگردان ما را به اتفاق تحت تأثیر قرار می‌دهند.
در یکی از این تحقیقات به 10 مهارت تصریح شده بود که تا سال 2020 موردنیاز جامعه بشری است.

به نظرم شمردن این موارد جهت تفکر و تأملِ بیشتر ضروری است، هرچند بنیان‌ها و زیرساخت‌های آموزش عالی کشور هنوز مجال اجرایی شدن همه آنها را در اختیار ما قرار نمی دهد.
به هرحال امروز می‌گوییم تا روزی بشود!

این 10 مهارت عبارتند از:
1.    منطقی بودن شامل توانایی درک عمیق و پی بردن به اهمیت آنچه که بیان شده است.
2.    هوش اجتماعی شامل قابلیت برقراری ارتباطی عمقی و مستقیم با دیگران؛ درک، واکنش و تعاملات مطلوب

3.    تفکر تطبیقی و بدیع شامل مهارت تفکر و ارائه راه‌حل و پاسخ‌هایی فراتر از دستورالعمل‌ها
4.    شایستگی فرافرهنگی شامل مهارت کارکردن در بسترهای متفاوت فرهنگی

5.    تفکر محاسباتی شامل مهارت تبدیل حجم زیادی از اطلاعات به مفاهیم انتزاعی و درک داده‌ها براساس قوه استدلال
6.    سواد رسانه‌های جدید شامل ارزیابی انتقادی و توسعه مطالب با استفاده از رسانه‌های جدید و به کارگیری این رسانه‌ها برای ارتباط محرک

7.    فرارشته‌ای شدن دانش شامل تسلط و مهارت در درک مفاهیم دانش‌های چندرشته‌ای
8.    ذهن طراحی شامل مهارت ارائه و توسعه وظایف و فرآیندهای شغلی به شکل خروجی‌های مطلوب

9.    مدیریت شناختی شامل مهارت پایش اطلاعات براساس اهمیت آنها و افزایش قابلیت‌های شناختی

10.    مشارکت مجازی شامل توانایی بهره‌وری بالا، عجین شدن و حضور فعال در تیم‌های مجازی
استادان و همکاران عزیز؛ با اندک تأملی در مواردی که شمرده شد می‌توانیم فراتر از آنچه سایر استادان عمل می‌کنند، دانشجویان خویش را آموزش داده و دانش‌آموزی را با مهارت‌اندوزی توأم کنیم.

پیشنهاد من آن است که ما خود به قدر لازم از این مهارت‌ها بهره‌مند شویم، آنگاه زمینه فراگیری آنها را در ضمن آموزش‌های روتین و مطرح دانشگاهها به دانشجویان فراهم نماییم.
بهرحال، تذکر این نکته خالی از لطف نیست که ما منشأ اثر هستیم؛ بیش از آنچه خود می‌پنداریم.

***
«ما می‌توانیم»... به شرط آنکه دیگران بگذارند!

«ما منشأ اثر هستیم، بیش از آنچه خود می‌پنداریم.

این سخن دلنشین از سوی همکار بزرگواری مطرح شد که به جِدّ معتقد بودند استادان باید مهارت نرم را با مهارت سخت تلفیق کرده، دانشجویان خود را برای طرح‌ریزی آینده‌ای روشن‌تر بسازند.
ما حق داریم چنین سخنی را به زبان آوریم، وقتی پیشینیان ما طلیعه‌دار علم و دانش بودند و روزگاری نه چندان دور بر قله‌های عظمت بشریت می‌درخشیدند.

پیر روسو در کتاب تاریخ علوم می‌گوید در قرون چهارم و پنجم که حکومت اسلامی در جنوب اروپا که در آن روزگار اندلس و امروزه کشور اسپانیا خوانده می شود، تشکیل شده و شعاع علم و دانش از آن سرزمین به همه دنیا کشیده ‌شده بود، تاجری می‌خواست فرزندش را جهت تحصیل راهی دانشگاه مناسبی کند. با استاد مبرزی مشورت کرد و نظر وی را جویا شد. وی در کمال انصاف و بی طرفی و در تلمیحی شیرین گفت اگر می‌خواهی فرزندت چهار عمل اصلی را بیاموزد، همه اروپا پاسخگوی این نیاز هستند اما اگر می‌خواهی در علم و دانش اوج بگیرد و فراتر از علوم و فنون زمان بیاموزد، باید او را به اندلس بفرستی تا در دانشگاههای اسلامی آموزش ببیند.
برترین دانشگاههای آن روزگار در اندلس بودند و آن هم وامدار اسلام و تعالیم اسلامی!
همکاران عزیز؛ از این میراث کهن، این تمدن بزرگ انسان‌ساز غفلت نکنیم و نسل حاضر را نیز چنین تربیت کنیم.»

البته و بی‌تردید این سخن درست است. استادان در تربیت چنین دانشجویانی به شدت اثرگذارند. اما واقعیت این است که در کنار نقش بی بدیل استادان، نقش سایر عوامل و دستگاهها را نیز نباید فراموش کرد. جامعه یک سیستم تعاملی زنده است و اجزای گوناگون آن، همچون اجزای مختلف یک ساعت، باهم ارتباط دارند. اگر فعالیت بخشی از این سیستم مختل شود، این اختلال قطعاً به سایر بخش‌ها نیز سرایت خواهد کرد.

ما نمی‌توانیم در دانشگاه به ایفای نقش خویش بسنده نموده، به فعالیت سایر اجزا کاری نداشته باشیم.

چندی پیش در یکی از دانشگاههای فنی، مهندسی چند مهندس جوان موفق شدند وایت‌بُرد هوشمندی را طراحی کنند که بسیاری از فعالیت‌های معمول را با استفاده از تکنولوژیهای نوین به انجام می‌رساند. آنان خود اذعان داشتند که با صرف وقت زیاد و استفاده از بخشی از تجربه‌های کشورهای پیشرفته موفق به ساخت و ابداع این وایت‌برد هوشمند شده‌اند.

وقتی کار این مهندسان جوان به پایان می‌رسد و منتظر رونمایی اختراع خویش بودند، متوجه می‌شوند نظیر همین وایت‌بُرد توسط برخی محققان چینی ساخته شده و بصورت انبوه و با نصف قیمت تمام شده آنان وارد بازار ایران شده است.

آنان با تأسف می‌گفتند ما زمین خوردیم! تنها توانستیم عکس یادگاری با اثر ابداعی خویش بگیریم و نتیجه سالها زحمت خویش را به دست فراموشی بسپاریم!

 اما انصاف آن است که آنها زمین نخوردند؛ صنعت و فکر و ایده‌پردازی و آینده‌نگری جوان ایرانی زمین خورد! آیا با چنین سیاست‌گذاری‌های غلط و نابجایی می‌توان به توان جوان ایرانی تکیه کرد؟
آن شعار سرشار از شعور «ما می‌توانیم»، اینجا و با این همه ناهماهنگی‌های کُشنده رنگ می‌بازد. «ما می‌توانیم»... به شرط آنکه دیگران بگذارند!

انتشارات نخل دانش در سالهای اخیر اقدام به چاپ کتابی به نام «راه چهارم؛ راهنمای دانشمندان جوان ایرانی» اثر دکتر فرخ سعیدی نموده  که در نوع خود کتابی خواندنی و جذاب است.
مؤلف در بخشی از اثر خویش که بعنوان فراز مهمی از کتاب در پشت آن نیز درج شده است می‌نویسد:

«چرا باید ما که اولین و بزرگترین امپراطوری را برپا کردیم، در همه رشته‌ها بزرگانی با شهرت آفاق داشتیم و هزار سال است که زبان مادری ما هیچ تغییری نکرده است، خود را اسیر قضا و قدر بدانیم؟ آیا نمی‌توانیم بار دیگر برخاسته، آنچه استعداد و استحقاقش را داریم، بگیریم؛
و بنا به گفته شمس تبریزی یک بار دیگر: فلک‌ها را چو مندیلی به دست خویش درپیچیم... و چراغ لایزالی را چو قندیلی درآویزیم...؟

به راهنمایانی خوب از میان خودمان نیازمندیم که ما را به سلامت از تنگنای تاریخی حساس و سخت امروزی بگذرانند... چنین جوانان دانشمند ایرانی باید بمانند!»

وی در بیان اینکه چرا نام کتاب خود را «راه چهارم» گذارده است، می‌گوید جوان دانشمند ایرانی چهار راه در پیش دارد؛ راه اول آنکه هرچه زودتر از کشور برود، به این امید که در خارج یک زندگی منظم و مرتب و پربار براساس معلومات و مهارت‌های خود، برای خویش دست و پا کند و به تعبیر حافظ: ........ که برم گوهر خود را به خریدار دگر!

راه دوم آنکه دانش خود را کنار بگذارد و به دنیای بیکران هنر و عرفان و شعر و فلسفه و چه بسا تجارت پناه ببرد.... قید نظم و نظام و نوآوری را بزند و به بیان شمس تبریزی:

حیلت رها کن عاشقا، دیوانه شو، دیوانه شو        واندر دل آتش درآ، پروانه شو، پروانه شو

راه سوم نیز آنکه همرنگ جماعت شود تا به سهم خود از فرصت‌های طلایی که در یک جامعه جهان سومی برای تحصیلکرده‌ها پیش می‌آید، بهره‌مند شود!

اما راه چهارمی هم هست؛ شناخت دانش، اطلاع چگونگی روند دانشمند شدن، شناخت فرهنگ و بازکاوی مهمترین سد راه ما ایرانیان در رهایی از عقب‌ماندگی که خلقیات ما هستند. خلقیاتی که به تعبیر نویسنده به دو دسته تقسیم می‌شوند:

خلقیات شتاب‌دهنده دانش نظیر پژوهش و نگارش علمی، نظم و نظام و نوآوری، و خلقیات بازدارنده دانش همچون زرنگی و ترس و تنش و فساد و کم‌کاری!

او آنگاه اذعان می‌کند که این راه چهارم تنها به روی برخی دانشمندان ایرانی باز است!
دوستان و عزیزان؛ با اندکی تأمل می‌توانیم متوجه شویم که آیا ما در این راه چهارم قدم گذاشته‌ایم یا خیر؟!

*عضوهیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی


اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟