نامه سیدمحمد خاتمی به رهبر انقلاب با واکنشهای گوناگونی میان جناحها روبهرو شده که خود را در صفحات چندین روزنامه نشان داده است. نپیوستن ایران به ائتلافی که به نام مبارزه با داعش تشکیل شده و سفر احتمالی رئیسجمهور به نیویورک و تأثیر آن بر مذاکرات هستهای، دیگر مطالب مهم روزنامههای سهشنبه است که بیشتر آنها تصاویری از موفقیتهای کشتی و والیبال را در روی جلد خود قرار دادهاند.
اگر خاتمي به رهبر انقلاب نامه نمينوشت
روزنامه رسالت، نامه جمعی از جوانان اصولگرا به خاتمی با تیتر «آقای خاتمی! به رویه یکی به نعل و یکی به میخ پایان دهید» را مورد توجه قرار داده و نوشته است: جمعی از جوانان اصولگرا در نامهای به سیدمحمد خاتمی اعلام کردند: «خیرخواهانه و از سر دلسوزی از شما میخواهیم به این رویه یکی به نعل و یکی به میخ زدن پایان دهید و با این دست رفتارها، شیپور بازگشت به دامان نظام را از سرگشاد آن نزنید که ما از باقی ماندن اتهام «فتنه و بغی» بر شما بیمناکیم. در بخشی از این نامه آمده است: ما هنوز هم میان شما و سران داخلی فتنه چون موسوی و کروبی تفاوت قائلیم و معتقد به همراهی عمدی و برنامه ریزی شده شما با جریان ضد انقلاب خارج نشین نیستیم، اما از سرانجام رئیس جمهور اسبق کشورمان و جریانی که او را در عرصه سیاست همراهی میکند به شدت نگرانیم. خیرخواهانه و از سر دلسوزی برای آینده کشور از شما میخواهیم که به این رویه یکی به نعل و یکی به میخ زدن پایان دهید و با این دست رفتارها شیپور بازگشت به دامان نظام را از سرگشاد آن نزنید که ما از باقی ماندن اتهام «فتنه و بغی» بر شما بیمناکیم».
شهروند نیز در گزارشی از «تحلیل دو جناح از نامه خاتمی به رهبر معظم انقلاب» نوشته: در پی جراحی و بستری شدن رهبر معظم انقلاب در بیمارستان، نامهای از سوی مجمع روحانیون مبارز با امضای سیدمحمد خاتمی خطاب به ایشان فرستاده شد. نامهای که تحلیلها و واکنشهای متعددی را از جانب اصولگرایان با مضمون بازگشت به نظام خاتمی با نامهنگاری در پی داشت. در همین راستا پرویز سروری از اصولگرایان عضو جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی در مصاحبهای با سایت «جهاننیوز» هدف از نوشتن این نامه را به انتخابات مجلس دهم گره زده و گفته است: آقای خاتمی و اصلاحطلبان قصد دارند تا با اقداماتی از این دست، به بازسازی وجهه ازدسترفته خود بپردازند. در این خصوص آنها به تطهیر چهرههای خود اهتمام جدی دارند. اصلاحطلبان قصد دارند تا با چنین اقداماتی بدون هزینه و حتی با حفظ ظرفیت و بدنه اجتماعی اندک و ناچیز فتنه سبز به صحنه سیاسی کشور بازگردند.
حمیدرضا ترقی، عضو حزب مؤتلفه نیز در تحلیلی مشابه به «نسیم» گفت: اصلاحطلبان با مهندسی کردن افکار عمومی جامعه و رسانهای کردن این گونه نامهها سعی میکنند خودشان را بر نظام تحمیل کنند و در واقع با فضاسازی در جامعه از آرامش نظام سوءاستفاده کنند تا بتوانند موقعیت خودشان را برای انتخابات آینده بازسازی کنند. اما محسن رهامی از اعضای شورای مشورتی سیدمحمد خاتمی و همچنین از اعضای ارشد مجمع روحانیون، در واکنش به این تحلیلها، این نامه را نامهای طبیعی و معمولی تلقی کرد که به واسطه رابطه قدیمی و دوستانه مجمع روحانیون با مقام معظم رهبری نگاشته شده است.
او در گفتوگویی با سایت «پیام نو»، توضیح داد که سابقه دوستی و رفاقت و ارتباطهای قبلی مجمع روحانیون مبارز با مقام معظم رهبری بسیار بیشتر از آن چیزی است که دیگران بخواهند فضای آلودهای ایجاد کنند و این نامه را با تحلیلهای نادرست روبهرو کنند. رهامی درباره رابطه سیدمحمد خاتمی با رهبر انقلاب هم گفت که خاتمی همواره در کنار مقام معظم رهبری بودهاند و هرگز تقابلی وجود نداشته و ندارد. به صورت موردی هم ملاقاتهایی با اعضای مجمع روحانیون وجود داشته است. طبیعی است در اداره کشور نظرهای مختلفی وجود دارد و گاهی پیش میآید این نظرات مورد قبول مقام معظم رهبری نباشد که امری بسیار طبیعی است و مجمع روحانیون هم همواره به نظر رهبری احترام گذاشته و خلاف آن را انجام نداده است. این مسائل در اداره کشور بسیار معمولی است.
ابتکار نیز در مطلبی با تیتر «اگر خاتمی نامه نمینوشت» به واکنشها به نامه خاتمی پرداخته و نوشته است: گروه سیاسی: نامه سیدمحمد خاتمی به رهبر انقلاب و دعای سلامتی وی برای ایشان اگرچه در مناسبات سیاسی و در میان چهرههای روحانی کشور میتواند امری بسیار معمولی و طبیعی باشد اما در میان شخصیتهای سیاسی بازخوردهای متفاوتی داشته و این بازخوردها کماکان ادامه دارد.
بسیاری از سایتهای خبری اصولگرا به عنوان رقبای سیاسی اصلاحات، از این نامه به عنوان مسیر بازگشت شخصیت ارشد اصلاح طلبان به سپهر رسمی سیاست کشور یاد کردهاند وبرخی نیز با بیاعتمادی به این نامه نگاری، آن را فرصتی دوباره برای بازسازی «فتنه» قلمداد کردهاند. گو اینکه نامه خاتمی به رهبر انقلاب و آرزو و دعای سلامتی برای ایشان همزمان طیف بزرگی از انتقادهای اصولگرایان به اصلاحات را تعدیل کرده و تاحدی موجب فروکش کردن فوران تخریبهای تندروها نیز شده است.
اگرچه در این میان برخی نیز با زبان کنایه به این نامه نگاری خاتمی نگاه کردهاند اما آنچه مسلم است، خالی شدن دست مدعیان تقابل شخص اول اصلاحات در ایران با رهبر انقلاب اسلامی است. زیرا پیش از این بسیاری از تندروها با هجمه تبلیغاتی علیه «سید خندان» وی را تا حد یک جاسوس آمریکایی و دشمن داخلی شماره یک رهبر انقلاب اسلامی و خارج از نظام توصیف کرده بودند در حالی که این شانتاژهای غیراخلاقی رسانهای نه تنها کمترین سهمی از واقعیت نداشت بلکه به صورت غیرمستقیم میتوانست موجب تضعیف بنیادهای امنیتی و سیاسی نظام شود زیرا کمتر کسی میتواند از رئیس جمهور یک کشور برای همان کشور دشمن بتراشد. در این باره لازم است تأکید شود که تحلیلها نامه نگاری به منظور دعای سلامتی برای رهبر انقلاب، از سوی یک چهره سیاسی در شرایطی قابل تحلیل است که بتوان همه جوانب امر را بررسی کرد.
به گفته یکی از کارشناسان رسانهای: تحلیل نامهنگاری خاتمی را باید در کنار تحلیل عدم نامهنگاری بررسی کرد. به این معنی که اگر خاتمی نامه نمینوشت چه اتفاقی میافتاد، در واقع در صورت عدم نامه نگاری، مشخص بود که بسیاری از منتقدان و رقبای وی و طیف اصلاحات با برجسته کردن این موضوع سعی در القای شکاف اعتقادی و بنیادی میان اصلاح طلبان و نظام میکردند. چه بسا که پیش از این نیز بارها و بارها این برچسب از سوی اصولگرایان تندرو به اصلاح طلبان زده شده است. این کارشناس رسانهای تأکید کرد: از این رو نباید مسایل را طوری تحلیل کرد که از آن برای طیف رقیب چوب دو سر نجس ساخت. زیرا این امر مخالف و متناقض با روح «جذب حداکثری و دفع حداقلی» است. با این وجود برخی از چهرههای اصولگرا این نامه را سیاسی خوانده و آن را یک بازی سیاسی برای بازگشت به قدرت تلقی کردهاند. یکی از اعضای ارشد حزب موتلفه اسلامی از این جمله است و با «یکی از سران فتنه» خواندن سید محمد خاتمی، از منظر اصولگرایی سنتی و به عنوان رقیب سنتی اصلاح طلبان، به تحلیل نگارش این نامه پرداخته است.
این عضو حزب مؤتلفه گفت: هدف نامهنگاری خاتمی به رهبری برای بازسازی موقعیت اصلاحطلبان در انتخابات آینده است و اصلاحطلبان با مهندسی کردن افکار عمومی جامعه و رسانهای کردن اینگونه نامهها سعی میکنند خودشان را بر نظام تحمیل کنند. حمیدرضا ترقی ادامه داد: اصلاح طلبان در طی یکسال فعالیت دولت یازدهم استراتژی عادی سازی فتنه و بازگشت سران فتنه به عرصه سیاسی کشور را با روشهای گوناگون دنبال کردند و علیرغم اینکه طی مصوبه شورای عالی امنیت ملی کشور اخبار این افراد نباید در راس روزنامهها و صفحه اول آنها باشد تا آرامش مورد نیاز جامعه بعد از فتنه تامین شود؛ متاسفانه روزنامههای اصلاحطلب برخلاف این مصوبه در طی این یکسال تلاش کردند که بازگشت این چهرهها را در عرصه سیاسی کشور عادی کنند و با شیب ملایمی دوباره این افراد را در عرصه تاثیرگذاری بازگردانند.
به گزارش نسیم عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه در ادامه گفت: به نظر میرسد که اصلاحطلبان برای بازگشت به قدرت و پیدا کردن پایگاه اجتماعی در داخل جامعه نیازمند مطرح کردن این چهرهها و زنده کردن آنها در کشور هستند و از آنجایی که مقام معظم رهبری تا به حال هیچ روی خوشی به فتنه و فتنهگران نشان ندادهاند و بر ظلمی که این افراد در حق نظام روا داشتند تأکید کردند، متاسفانه عوامل فتنه هم هنوز اقرار و اعتراف به اشتباهات گذشته خودشان نکردهاند. در همین راستا محسن رهامی نیز گفته است: «این نامه آرزوی سلامتی و بهبودی برای مقام معظم رهبری بود. اعضای مجمع روحانیون از مبارزین پیش از انقلاب و پس از انقلاب بودهاند، همه اعضا از دوستان شخص مقام رهبری بودهاند و هستند و ارتباط نزدیکی با ایشان دارند. طبیعی است مجمع روحانیون مبارز به واسطه سابقه و عقبهای که در نظام جمهوری اسلامی دارد، همواره در کنار امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری بوده است. همه اعضای مجمع به خاطر سلامتی رهبر خوشحال بودیم به به خاطر اینکه خطر رفع شده و مشکلی به وجود نیامده، چه در منابر و چه مساجد خوشحالی کردیم. این نامه نه از طرف شورای مشورتی آقای خاتمی بلکه از طرف مجمع روحانیون نوشته شد». اما از سوی دیگر، بسیاری از چهرههای سیاسی از جمله شخصیتهای نزدیک به اصلاح طلبان این نامهنگاری را امری معمولی و در راستای رابطه دوستانه و اعتقادی اصلاح طلبان و رهبر انقلاب توصیف کردهاند.
رمزگشایی از «نه» به «ائتلاف»
ابتکار در سرمقاله خود، نگرانیها از نقش آفرینی منطقهای ایران را عامل مهمی در رفتار غرب در منطقه دانسته و نوشته: تروریستهای داعش سومین قربانی خود را سربریدند. اقداماتی که برای کشورهای دور و نزدیک منطقه از یک چالش امنیتی فراتر رفته و یک فصل سیاسی به نام خود در مناسبات خاورمیانه گشوده است. نگرانی هرکدام از کشورهایی که به نوعی خود را در این موضوع (مبارزه باتروریسم) دخیل میدانند متفاوت است. به عبارت دیگر میتوان گفت این یک تهدید جدی است که از یک سو به لحاظ امنیتی شهروندان کشورهای مختلف را تهدید میکند و از سوی دیگر اعتبار سیاسی ساختار حکومتی آنها را نشانه گرفته است. همچون اخطاری که آن تروریست سیاه پوش هنگام نمایش مشمئز کننده سر بریدن یک انسان، به سران کشورهای غربی داد. گذشته از نظرهایی که آمریکاییها را به نوعی مسبب تولد تروریست در خاورمیانه میدانند؛ هر کدام از کشورهای صاحب نفوذ و منفعت در منطقه همچون ایران، آمریکا و عربستان امکانی خاص برای تبدیل این تهدید به فرصت دارند. در این میان توجه و چانه زنی در مورد نقش ایران بیشتر از همه جای بحث و نظر دارد. چانه زنیهای فرامنطقهای به منظور همکاری و یا عدم همکاری ایران برای حل بحرانهای مختلف منطقهای پیش از این جایگاه ایران را به عنوان یک پایگاه ثبات منطقه نشان داده است. از این رو در موضوع تروریستهای داعش نیز که به لحاظ جغرافیایی فاصله کمی با ایران دارند؛ حضور ایران و نحوه نقش آفرینیاش یک بحث مهم شناخته میشود. باید گفت از نظر همسایگان منطقهای ایران، که بعضا رقیب سیاسی هم تلقی میشوند؛ آنچه که تعیین کننده نظر آنها نسبت به نقشآفرینی ایران است؛ بحث گسترش نفوذ سیاسی ایران میباشد. از جمله این کشورهای میتوان به عربستان سعودی اشاره کرد که در بسیاری از مسائل، نقطه مقابل ایران تلقی میشود.
از این روی وقتی در منطقه بحرانی شکل میگیرد، آنچه موجبات نگرانی رقبای ایران را فراهم میکند، این است که هرچقدر ایران در حل موضوع سهم بیشتری را به خود اختصاص دهد و نقش پویاتری را ایفا کند؛ در آینده میتواند از قدرت چانه زنی بیشتری در معادلات منطقهای برخوردار باشد. از این رو باید انتظار داشت که عربستان سعودی برای نگرانی آمریکاییها و سایر متحدان غربیاش تسهیلات فراهم و دلارهای نفتی خود را خرج کند تا اینکه حضور آنها در منطقه به گونهای باشد که امکان فعالیت ایران کمتر فراهم شود. به همین خاطر است که اولاند رئیس جمهور فرانسه موضوع دعوت ایران به کنفرانس پاریس را منوط به مشورت با عربستان سعودی دانسته است.
همچنین باید توجه داشت که اقدام نظامی علیه تروریستها در نقطهای تقریبا به دور از نقشه جغرافیایی آنها، هزینه بردار است و این برای کشورهای غرب حائز اهمیت میباشد. درکنار این نوع نگاه آمریکا به ثبات در خاورمیانه نیز قابل توجه است. آمریکا به خوبی میداند که ایران و عربستان هر دو امکانات خاص خود را برای نفوذ و رهبری در منطقه دارند: گروههای مورد حمایت، اندیشه سیاسی و مذهبی، امکانات مالی و لجستیکی و در نهایت جدیت لازم برای اعمال نفوذ در منطقه. بر این مبنا ترجیح میدهند به جای اینکه یک کشور تبدیل به یک قطب بلامنازع منطقه شود؛ میخواهند که دو قطب در تعامل و کشمکش با یکدیگر باشند، تا بدین طریق هرگاه منافع شهروندان آمریکایی اقتضا کرد از یکی به عنوان اهرم متعادل سازی دیگری بهره گیرند. باتوجه به اینکه این امر برای سیاستمداران واشنگتن مسلم است که ایران چه با آمریکا و عربستان همکاری کند یا نه، به هرحال درصدد نقش آفرینی منطقهای خواهد بود. از این رو ترجیج میدهند نظر عربستانیها را در طرح مبارزه با داعش که به نوعی منجر به گسترش نفوذ سیاسی و امنیتی عربستان میشوداعمال کنند.
اما این اقدامات پشت پرده برای پیشبرد اهداف رقبای منطقهای زمانی بیشتر موفق میشود که دیپلماتهای ایرانی از تحرکات دیپلماتیک خود به دلایل مختلف غافل میشوند و باز میمانند. باید در نظر داشت که آنچه که راهگشای اقدامات نظامی و تحرکات امنیتی است هوشمندی و ذکاوت دیپلماتها است. هرگاه تعامل دیپلماتیک بین ایران و عربستان کمتر شود کشورهای دیگر برای کسب منافع خود بیشتر حضور خواهند داشت و اینگونه است که امروز به خاطر نبود روابط سازنده دیپلماتیک بین کشورهای منطقه، به جای اینکه کشورهای خاورمیانه خود داعیهدار حل بحرانهای منطقهای شوند؛ آمریکا به عنوان یک هژمون وارد میشود و باید و نباید را تعیین میکند که در این حالت بیشک بخشی از منافع ایران اگر از دست نرود؛ تهدید خواهد شد. بر این اساس انتظار میرود که دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی نقشه راه بلند مدتی را برای تعامل سازنده با کشورهای خاورمیانه در دستور کار قرار دهد هرچند که اختلافاتی بر سر راه وجود داشته باشد.
داود محمدی سردبیر شرقنیز در سرمقاله امروز با تیتر «رمزگشایی از نه به ائتلاف» در این باره نوشته است: شاید کمتر پدیدهای در جهان، همانند «داعش» توانسته باشد در مدتزمانی کوتاه، اجماع نیرومند جهانی علیه خود راه اندازد. هرچند جنایات «داعش»، در چارچوب پیشفرض «النصر بالرعب»، راه پیروزی آنان را در جبهههای نبرد با تکیه بر وحشتآفرینی هموار ساخت اما چهرهای هراسناک و منفور از این گروهک تروریستی نزد جهانیان ترسیم کرد که به شکلگیری یکی از کم سابقهترین ائتلافهای جهانی منجر شد. ائتلافی که بر اساس اعلام «کاخسفید»، دربرگیرنده ۴۰ کشور است که هریک، ایفای نقشی نظامی، پشتیبانی یا امدادی در جنگ ضد «داعش» را پذیرفتهاند. در این میان، حضور احتمالی ایران در ائتلاف جهانی ضد «داعش»، میتواند مسیر «داعش» زدایی از عراق و منطقه را کوتاهتر و کمهزینهتر کند.
همسایگی با عراق، نفوذ قابلتوجه تهران نزد فعالان سیاسی قدرتمند و بخشی از مردم عراق، توان و تجربه بالای نظامی ایران در اجرای جنگهای نامنظم و منظم و... نکاتی است که از نگاه تیزبین کارشناسان نظامی و دیپلماتهای آمریکایی پنهان نمانده است و آنان را به تلاش برای مجابکردن ایران جهت پذیرش حضور در ائتلاف جهانی ضد «داعش» وسوسه میکند. فراتر از منافع کوتاهبرد، پیوستن ایران ـ رقیب سنتی «واشنگتن» ـ به اردوگاه جهانی ضد «داعش» که با رهبری آمریکا فعالیت میکند، دستاورد ارزشمندی برای «کاخ سفید» محسوب میشود. اما موانعی اساسی وجود دارد که آمریکا را از پیگیری جدی موضوع، بازداشته و دچار تردید میکند؛ از جمله این موانع میتوان به مخالفت اسراییل، لابی صهیونیستها و برخی دولتهای عرب عضو ائتلاف اشاره کرد. ضمن اینکه عضویت احتمالی تهران در ائتلاف جهانی ضد «داعش»، تبلیغات ادعایی آمریکا درباره حمایت ایران از تروریسم را خنثی و این سؤال را در ذهن مخاطبان ایجاد میکند که اگر تهران، حامی تروریسم است چرا در ائتلافی که هدف آن «مبارزه با تروریسم» تعریف شده؛ دعوت شده است؟
از سوی دیگر، برای عضویت ایران در ائتلاف جهانی ضد «داعش»، منافعی قابل تصور است که تنشزدایی با آمریکا، بهرهبرداری از بهبود روابط در مذاکره حساس هستهای، تبدیلشدن به بازیگر محوری منطقه و تسریع در کوتاهشدن رفع شر «داعش»، در زمره این منافع است. اما ایران نیز نگرانیهای خاص خود را دارد. پذیرش رهبری آمریکا در مبارزه با تروریسم، آنهم در وضعیتی که تهران، پیدایش و رشد گروههای تروریستی امثال «داعش» را مرهون حمایت و سرمایهگذاری مالی و تسلیحاتی «واشنگتن» و برخی کشورهای مرتجع منطقه میداند، برای ایران، دشوار به نظر میرسد. نکته بعدی، به نامشخصبودن اهداف نهایی ائتلاف جهانی ضد «داعش» بازمیگردد. زیرا احتمال قوی آن است که پس از پیچیدن نسخه «داعش» در عراق و سوریه، ائتلاف همچنان پابرجا بماند و کشورهای دیگری را در سیبل فشارها و عملیات خود قرار دهد. بسیج ۴۰ کشور برای شکست دادن «داعش»، بیشتر از نیاز واقعی برای برخورد با گروهی تروریستی با مختصات «داعش» است و همین اردوکشی خیرهکننده، ذهنیت منفی نسبت به اهداف بعدی ائتلاف را تقویت میکند و کشورهای منتقد را به این نتیجهگیری میرساند که کمک به ائتلافی که ممکن است در آینده، تغییر سمت داده و علیه کشور یاریگر وارد اقدام شود، با منطق ریسک دیپلماسی همخوان نیست. تجربه فرجام همکاری ایران در سقوط «طالبان» و قرارشگرفتن در «محور شرارت» هنوز از خاطر ایرانیان زدوده نشده است. این نگرانی؛ منحصر به ایران نیست و در موضعگیری مقامات روسیه، ترکیه و سوریه هم بهوضوح قابل مشاهده است.
بر این اساس، تصور پیوستن ایران به ائتلاف جهانی ضد «داعش»، با اما و اگرهای جدی مواجه است؛ ولی این به معنای پایان راه نیست زیرا تهران میتواند در چارچوب منافع ملی خویش که محو فیزیکی سلطه «داعش» را میطلبد، بدون عضویت در ائتلاف و برپایه «منافع مشترک»، بسترساز سرکوب تروریستهای «داعش» باشد.
دیپلماسی ایران در بزنگاه ۲ واقعه
آفرین چیت ساز اوّل در یادداشتی برای روزنامه دولتی ایران نوشته: دیپلماسی ایران بیش از هر زمان دیگر در معرض قضاوت افکار عمومی داخل و خارج قرار گرفته است. در حالی که تیم مذاکره کنندگان هستهای برای اجلاس مهم نیویورک آماده میشوند در تهران سخن از دو اتفاق مهم در منطقه نقل محافل شده است: ماجرای جنگ ائتلاف جهانی علیه داعش و دوم، موج تحریمهای امریکا علیه روسیه و نحوه موضع گیری ایران برابر این تحریمها.
همزمان شدن این سه رویداد (مذاکره هستهای، جنگ با داعش و جدال غرب با روسیه) برای دیپلماتهای تهران به آزمون جدی تبدیل شده است. اثرات این سه رویداد بر اوضاع اقتصادی و سیاسی ایران امری انکار ناپذیر است. به همین دلیل حتی لایهها و اقشار غیر سیاسی جامعه هم در گپ و گفت روزمره خود به گمانهزنی در باره این این وقایع میپردازند. گویی این سه رویداد سه میدان مسابقه جدی در منطقه است که ایرانی ها به تماشا نشسته و می خواهند ببینند سیاستگذارانشان چگونه در مواجهه با حریفان دور و نزدیک منافع ملی کشور را تأمین میکنند.
حوادث جدید در ذهن اکثر ما ایرانیها خاطره حوادث بزرگی مثل جنگ سال ۲۰۰۳ امریکا علیه عراق یا لشگرکشی ناتو به افغانستان در سال ۲۰۰۱ را زنده کرده است. اکنون برای دولت روحانی که یک سال گذشته را با مناقشه پیچیده هستهای دست و پنجه نرم کرده است نحوه مواجهه با این وقایع از اهمیتی بالا برخوردار است. روزهای آینده بدون شک افکارعمومی ایران به مقایسهای کنجکاوانه میان عملکرد دیپلماسی روحانی با حوادثی مثل جنگ علیه داعش با کارنامه دولتهای پیشین ایران دست خواهد زد. شتاب حوادث بسیار بالا و زمان برای تصمیم گیری بویژه در قضیه جنگ ائتلاف غربی علیه داعش بسیار ضیق است. در اینجا است که عنصر «سرعت، دقت و تدبیر» در تصمیم گیری مدیران دیپلماسی ارزش خود را نشان میدهد.
حال با این معیار سه گانه که استادان علم سیاست مشخص کردهاند میتوان خروجی سیاست خارجی ایران را ارزیابی کرد. تهران طی یک هفته گذشته تصمیم خویش در قبال هر دو رویداد مهم یعنی ائتلاف جنگی علیه داعش و نیز بازی تحریم غرب علیه روسیه را نهایی کرد. دستگاه دیپلماسی روحانی نه تنها با شفافیت موضع جمهوری اسلامی در این باره را اعلام کردند بلکه اولین گامهای عملی را برای پیشبرد این تصمیمها را برداشت.
در ماجرای ائتلاف سازی امریکاییها علیه داعش، چنان که از خبرها پیداست، تهران دعوتها برای ورود به چنین ائتلافی را رد کرد و از زبان رئیس جمهوری اعلام نمود که استراتژی تکیه بر بمب و موشک برای نابودی تروریسم راه به جایی نمی برد. در قضیه تحریمها و جنگ اقتصادی غرب با روسیه نیز به همین صورت، ایران موضع مخالف خویش را با صراحت تمام در اجلاس شانگهای اعلام کرد.
اتخاذ و اجرای این دو تصمیم تا حدی نگرانی دیرین ایرانیها تحت عنوان «واکنش به هنگام و موثر» را رفع کرد. نباید از نظر دور داشت ایرانیها خاطرات ناخوشایندی از «تعلل و تاخیر» در تصمیم گیری برای وضعیتهای بحرانی دارند. بارها این نقد و انتقاد از سوی صاحبنظران و استادان علوم سیاسی مطرح شده که سیاست خارجی کشور بویژه در دهه گذشته در بزنگاههای مهم بلاتکلیف، منفعل و سردرگم بوده و از قبل این انفعال ضررهای جبران ناپذیر بر منافع ملی کشور وارد شده است.
اکنون که سیاست خارجی دولت اعتدال فاز اول تصمیم گیری یعنی «پاسخ به هنگام به حوادث» را پشت سر گذاشته، شاید مهمترین سؤال افکارعمومی این باشد که سود و زیان این تصمیمها چه خواهد بود و با قاعده «هزینه – فایده» از لحاظ اقتصادی، سیاسی و ژئوپلتیک چه چیزی عاید کشور خواهد شد.
بدون شک پاسخ به این سؤال حیاتی نیازمند گذشت زمان و چرخه نزاعی است که در مناطق شمال ایران (به صورت جنگ اقتصادی غرب با روسیه) و جنوب ایران (به صورت جنگ نظامی غرب با داعش) جریان دارد. اما در عین حال با غور و تأمل در مقدمات و مبانی تصمیمهای تیم دیپلماسی روحانی میتوان به گمانه زنی در باره نتیجه این تصمیمها پرداخت. آنچه برای افکار عمومی مسجل است تیم دیپلماسی ایران در این بحرانها با قواعدی روشن بازی تحصیل منافع ملی را پیش میبرد. این قاعده بازی را شهروندان ایرانی ظرف یکسال گذشته و در ماجرای هستهای به صورت روشن تجربه و لمس کردند. طبق گفته وزیر خارجه ایران منطق این بازی بر اصل عملگرایی استوار است یعنی مرز دوستیها، دشمنیها و رقابتها را با خط کشی بنام منافع ملی ترسیم میشود.
نتایج اجلاس اخیر شانگهای از این نظر قابل تأمل است اجلاسی که طبق گفته ناظران، در حاشیه و متن آن چندین قرارداد اقتصادی بسته شد قراردادهایی که رقم چندین و چند میلیاردی دارد وای بسا ایران را به آرزوی دیرین خویش برای ورود به بازار بکر آسیای مرکزی و منطقه اوراسیا نایل کند. در فردای اجلاس شانگهای اغلب ناظران در تحلیل خود به این واقعیت اذعان کردند که قدمهای بلندی برای شکستن قانون تحریم از روابط بینالملل برداشته شد.