به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز شنبه یازدهم مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که بیانات رهبر انقلاب به مناسبت عید قربان، تاکید بر فصل الخطاب بودن تصمیمات ستاد مقابله با کرونا و موضوع تحریف و تحریم در بیشتر روزنامههای امروز در صفحات نخست برجسته شده است.
پیشنهاد ترامپ برای تعویق انتخابات آمریکا، کرونا به روایت رئیس جمهور و ادامه تحلیلها و یادداشتها درباره تورم و ریشه های آن در وضعیت کنونی از دیگر عناوینی است که در صفحات نخست روزنامههای امروز به چشم میخورد.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم.
عباس عبدی در بخشی از یادداشت امروز خود در روزنامه اعتماد با عنوان آزمونِ کرونا! نوشت: فرماندار اسلامشهر اعلام کرده است که تاکنون ۲۹۲ نفر در این شهرستان به دلیل کووید ۱۹ فوت شدهاند. اگر همین نسبت را برای کل کشور در نظر بگیریم، معلوم میشود که آمار واقعی مرگ و میر این بیماری چقدر است، زیرا به ازای هر صد هزار نفر جمعیت این شهرستان، حداقل ۶۵ نفر فوت شدهاند و این تازه رقم رسمی فوتیها در این شهرستان است. به علاوه برای اطلاع از واقعیت کرونا احتیاج به این محاسبات هم نیست؛ کافی است که سری به بیمارستانها بزنند تا ازدحام بیماران به چشم دیده شود. همچنین آقایان که به بهشتزهرا زیاد میرفتند، میتوانند قبرهای جدید و کرونایی را بشمارند. کافی است از بیمارستان سینا پرسیده شود که چه تعداد از کادر آنجا مبتلا شدهاند. میگویند ۳۵۰ نفر، یعنی حدود یکسوم پرسنل بیمارستان. با این ملاحظات پس چرا اصرار به انجام مراسم عزاداریهای عمومی است و حتی اینبار دولت نیز پرچمدار این ماجرا شده است. پاسخ دقیق شاید به مجموعهای از علل بازگردد. رسیدن به نقطه کنونی راهی بود که در ایران و جمهوری اسلامی تاکنون طی شده است و چارهای ندارند جز اینکه تا آخر بروند. کسی هم شهامت اصلاح و تغییر آن را ندارد. از روزی که دین تبدیل به مناسک جمعی شد، اخلاق و عدالت به عنوان دو رکن اصلی آن به حاشیه رفت، سخنگویان جدیدی برای تعبیر از دین پیدا شدند و سخنگویان اخلاقی و عدالتمحور یا به حاشیه رفتند یا در مسلک جدید دینی در آمدند و پادوی سخنگویان آن شدند؛ این دینی است که سنخیت چندانی با عقلانیت ندارد و در نتیجه برقرار کردن گفتگو نیز با آن ممکن نیست. البته در پس ماجرا یک عقلانیتی هست که منافع عدهای را تامین میکند، ولی آن را به عرصه گفتگو نمیآورند.
هزینه این رفتار را مردم ضعیف و نیز کادرهای درمان کشور باید بپردازند و این چیزی نیست که منادیان تعبیر جدید ار دین را نگران کند. اگر آن روز که وزارت بهداشت آمار و ارقام مبتلایان و مرگ و میر را در چارچوب محدود و مندرآوردی میگفتند، فکر امروز را میکرد شاید هیچگاه آن سیاست نابخردانه را در پیش نمیگرفت. بد نیست که بدانیم تعداد فوتیهای در فصل بهار ۱۳۹۹ در تهران نسبت به سال ۱۳۹۸، حدود ۳۶۵۰ نفر بیشتر است و این مربوط به آمار فوتیها پیش از تیر ماه است که آغاز روند صعودی مرگ و میر در تهران است. تعداد متوسط فوتیهای روزانه تهران در سه هفته آخر خرداد که پایان فصل بهار است، نزدیک به ۲۰ نفر در روز بود، در حالی که اکنون به بالای صد نفر رسیده است. بنابراین انتظار میرود که تعداد فوتیهای تابستان امسال در تهران نسبت به فوتیهای تابستان سال ۱۳۹۸ که حدود ۱۴۰۰۰ نفر بود حداقل ۵۰ درصد بیشتر شود. برای مقابله با کرونا اگر امکان آن وجود داشت که کل فعالیتهای جاری برای مدتی تعطیل شود، شاید این بهترین گزینه بود، ولی با این وضع اقتصادی و ساختار شغلی و ناهماهنگی و بیارادگی در نظام تصمیمگیری، حداقل باید اجازه داد که جامعه و نظام درمانی استراحتی کند و با اقدامات و تجمعات غیرضرور وضع را بدتر نکنیم. هر چند بعید است که این آرزوی ساده و معقول برآورده شود، در نتیجه باید به انتظار آوار بیماران و فوتیها و شکستن کمر نظام درمانی در پاییز و زمستان باشیم. تنها باید امید داشت که واکسن این بیماری از جایی تولید و به دست مردم برسد که قرار است نادیده گرفته شود. دین را تبدیل به ابزار امور خارقالعاده کردهاند. از نظر آنان قرار است مقاومت بدن در برابر ابتلا به کرونا را زیاد کند و خلاصه در این دین هر دردی که به مدد عقلانیت باید مدیریت و درمان شود را به مسیر دیگری میاندازند. نقش امام در مکارم اخلاق و اجرای عدالت به کلی نادیده گرفته میشود. خب نتیجه چنین رفتاری نیز از پیش معلوم است.
غلامرضا صادقیان، سردبیر روزنامه جوان در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه جوان با عنوان این تحریفهای داخلی خارجیگرا! نوشت: نمونهای از تحریف واقعیت را در اظهاراتی میبینیم که معتقدند «ملت» ایران بلاتکلیفند و اخیراً «حکومت» هم بلاتکلیف شدهاست! به این اظهارات یکی از استادان روشنفکر توجه کنید: «۴۰ سال است که ملت ایران بلاتکلیف است. دولتها شاید پیش خودشان خیال میکردند که تکلیفشان معلوم است، ولی ملت این احساس را نمیکرده است، به همین دلیل همه میخواستهاند از مملکت فرار کنند. این روزها بلاتکلیفی آنقدر دامنهاش وسعت پیدا کرده که گریبان حکومت را نیز گرفته است. همه شدهایم بلاتکلیف. روزگاری ملت فکر میکرد که حکومت است که میتواند او را از بلاتکلیفی بیرون بیاورد. ولی وقتی خود حکومت هم بلاتکلیف بود، آن وقت چگونه میتوان از او انتظار داشت که مردم را از بلاتکلیفی بیرون بیاورد؟»
این نوع فرمایشات از حاد شدن و داغ شدن تنور روشنفکری است. به یکباره میگویند «ملت بلاتکلیفند»! و «همه میخواهند فرار کنند» برای یک استاد دانشگاه این گزارههای با سور «هر» و «همه» آن هم در حق یک ملت، چقدر علمی و روشنفکرانه است؟! اگر بپرسیم آقایان روشنفکر این «جناب ملت» را آخرین بار کی زیارت کردید و مطمئن شدید که بلاتکلیف است، احتمالاً بسیاری از ایشان یادشان نیاید که بار آخر چه زمانی با چند نفر از آحاد جامعه در مکانی شانه به شانه شده باشند، اما خودشان را نماینده و سخنگوی کل ملت فرض میکنند!
بله برخی روشنفکرهایی که پول دارند به خارج میروند و آنها که پول ندارند میمانند و غر میزنند، اما آیا آنها که چرخه علوم مختلف را در این کشور میچرخانند و آن مهندسان و دانشمندانی که پروژههای بزرگ نظامی و صنعتی را در دست دارند و آن مردمی که داراییشان با گران شدن دلار یک سوم میشود و پای انقلاب میایستند و آن میلیونها نفری که در طرحهای مواسات و دستگیری از همنوع، حماسه عجیب آفریدهاند و آن دهها میلیون ایرانی که آن تشییع عجیب تاریخی را برای سردار خود برپا کردند، همه بلاتکلیف هستند و آیا خروجی بلاتکلیفی چنین چیزی است؟! آیا مردم ایران با همین بلاتکلیفی همه قدرتها را به چالش کشیدهاند؟!
به نظر میرسد بلاتکلیف واقعی آقایانی هستند که تکلیف اصلیشان با مردم و ایران روشن نیست. بعضاً کارگزاران دولتی و روشنفکران عافیتجو، حق دارند که بلاتکلیف باشند. آنها که نیمی از هویت خود را در جایگاه پستهای دولتی در ایران میبینند و نیم دیگر هویت خود را تا زندگی در غرب، کش دادهاند؛ همانجا که تابعیت دوم را گرفتهاند و فرزندانشان را برای تحصیل فرستادهاند. لاجرم درد خودشان را که این نیمه داخلی بلاتکلیف کی به آن نیمه خارجی میرسد، درد مردم میپندارند و ملت! ملت! میکنند.
این گونه است که تا این تحریفها از واقعیت سرزمین ایران در داخل جاری و ساری است، تحریمها هم به قدر خود اثر دارد و اگر مدیر و روشنفکر داخلی چشم بر واقعیتها باز کند و خودش را ملت ایران نداند، میتوان امیدوار بود که تحریمها نیز در سایه همسویی مدیران با مردم بیاثر شود.
روزنامه ایران در سرمقاله امروز خود در ستون اول دفتر با عنوان تحریم و تحریف نوشت: رودررویی و تقابل میان کشورها ابعاد گوناگونی دارد و بهطور معمول و قطعی هیچگاه تکبعدی نیست. مقابله اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و تبلیغی و بهطور مشخص رسانهای یکدیگر را تکمیل میکنند. آغاز تقابلها از نوع نظامی و جنگ نیست، بلکه این شیوه به معنای پایان ماجرای تقابل میان کشورها است. آغاز آن مواجهه از رسانه و تغییر ذهن است، سپس سیاست و بعد اقتصاد و در پایان مواجهه نظامی است. مواجهه رسانهای چیست؟ تسخیر ذهنها از طریق قلب حقیقت و انتشار اخبار غیرواقعی یا برجسته کردن برخی از امور نهچندان مهم و نیز به حاشیه بردن یا ندیدن امور مهم است. این را میتوان همان تحریف حقیقت و واقعیت نامید.
این اقدام و مبارزهای از جنس نرمافزاری است. در این چارچوب تحریف مکمل تحریم میشود. همان طور که مقام معظم رهبری در سخنان عید قربان اظهار داشتند که: «به موازات تحریم دشمن، یک جریان تحریف هم وجود دارد: تحریف حقایق، واژگونه نشان دادن واقعیات؛ چه واقعیات کشور ما، چه واقعیات مرتبط با کشور ما. این تحریف هم یکی از کارهایی است که آنها انجام میدهند. هدف این تحریف دو چیز است: یکی ضربه به روحیه مردم، یکی هم آدرس غلط دادن برای رفع مشکل تحریم. پول زیادی هم دارند خرج میکنند برای اینکه این حقایق را تحریف کنند.
اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعاً شکست خواهد خورد، زیرا که عرصه، عرصه جنگ ارادهها است. از اول انقلاب، خط ثابت دشمن همین بود... به مردم ایران تفهیم کنند که بیچاره شدید، دیگر کارتان تمام است، هیچ کاری از عهده کسی برای شما برنمیآید. اگر نقطه قوتی در کشور باشد، مطلقاً انکار میکنند. نقطه زرد اگر وجود داشته باشد، این را ۱۰ برابر میکنند برای اینکه روحیه مردم و امید مردم، بخصوص امید جوانها، تضعیف بشود.» در واقع اگر طرف مقابل در تحریف موفق شود، آنگاه بهراحتی میتواند ثمرات تحریم را دریابد، ولی اگر بتوان آن را در این جبهه زمینگیر کرد، در این صورت تحریم را هم میتوان به جای تهدید، تبدیل به فرصت کرد و بیشترین دستاوردها را از آن برای کشور و مردم حاصل نمود.
بنابراین شرط و یا در واقع پیششرط مقابله با تحریم، مواجهه و شکست دادن تحریف است. این امر چگونه رخ خواهد داد؟ متأسفانه باید گفت که مهمترین نقطه ضعف جامعه ما نه اقتصاد است و نه دیپلماسی خارجی و نه توان و قدرت نظامی، که اتفاقاً در همه این زمینهها نقاط قوت خاص خود را داریم. اقتصاد ایران علیرغم شدیدترین تحریمها توانسته است حداقلهای مورد نیاز جامعه را تأمین کند و همچنان به بقای خود ادامه دهد. اگر یک نفر زیر وزنه ۲۰۰ کیلوگرمی قدری خم میشود و حتی نتواند تحرک جدی داشته باشد، این به معنای ضعف او نیست، بلکه قدرت او را میرساند که قادر به تحمل این وزنه هست. تحریف یعنی اینکه خم شدن او را ببینیم، ولی پایداری و استقامتش را در تحمل این وزنه سنگین نبینیم. در دیپلماسی خارجی نیز همین که ایران توانست اتحاد جهانی علیه خود را به اتحاد علیه ایالات متحده تبدیل کند و از زیر بار قطعنامههای شورای امنیت خارج شود، نشاندهنده ظرفیت و توانایی مبارزه در این جبهه است. در حوزه نظامی پاسخهای داده شده به تجاوز هواپیمای پیشرفته امریکایی به مرزهای ایران و سپس موشکباران پایگاه امریکایی در عراق شاهد مناسب برای قدرت نظامی است. ولی در این میان وضعیت رسانهای ایران، یعنی آنجا که باید بازتابدهنده حقیقت باشد و با تحریف مبارزه کند، نه تنها بسیار ضعیف است، بلکه هر روز که میگذرد این ضعف نمایانتر میشود. بهطوری که قدرت رسانهای ایران در بازتاب واقعیت جامعه هیچ تناسبی با سایر وجوه قدرت ایران ندارد و لذا دشمنان ما نیز از همین روزنه وارد شدهاند و هر روز بیش از پیش در حال پیشروی هستند و این خطر وجود دارد که سایر دستاوردها نیز تحتالشعاع این وضع قرار گیرند. برای جبران این نقیصه و غلبه بر تحریف چه باید کرد؟ هیچ راهی جز تقویت نظام رسانهای از طریق استقلال و توسعه نفوذ آن وجود ندارد. رسانه وضعیت شکنندهای دارد. با اولین سوگیریها و دروغها، اعتبارش زایل میشود و مردم به آن بیاعتماد میشوند. با این نظام رسانهای نمیتوان به جنگ با تحریف رفت و اگر در برابر تحریف بیدفاع شویم، تحریم نیز مزید بر علت شده و مجبور به تسلیم میشویم. خط اول و مقدم جبهه مبارزه با تحریف، رسانه است. در حالی که این خط ضعیف است و احتمالاً تا حالا فرو ریخته، هرچند امکان بازسازی آن وجود دارد. در فقدان بازسازی این خط، بدون تردید سایر دستاوردها بیاثر خواهند شد و سایر فشارها از جمله تحریمها نیز اثرگذاری بیشتری پیدا خواهند کرد.