به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه ۲۱ تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که دلخوری اوکراین از رفتار ناتو، شورای قرابت با مونتاژکارها! شهریور پایان مهلت خلع سلاح گروههای شمال عراق، بیکاری ۸۵ درصد بازیگران سینمای ایران و تیترهایی درباره درگذشت احمدرضا احمدی شاعر موج نو در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
حمیدرضا بوستانی طی یادداشتی در شماره امروز آفتاب یزد با تیتر مردمی که به دین مسئولان خویش هستند نوشت: «مردم در خانههای خود ۶۰ میلیارد دلار ارز دارند». عضو کمیسیون صنایع مجلس در حالی ارزهای نگهداری شده در خانهها را این میزان تخمین زده است که با توجه بهعدم امکان ردیابی دقیق وجوه، توافق چندانی در خصوص مبلغ آن وجود ندارد. به هر حال، با توجه به حجم قابلتوجه و بااهمیت این ذخایر، بانک مرکزی اخیراً خواستار سپردهگذاری دلارهای خانگی مردم در بانکها شده است. این درخواست در شرایطی مطرح میشود که سال ۱۳۸۹ بدقولی بانکهادر واریز دلاری سود سپردههای ارزی، زخمی کاری بر پیکر اعتماد شهروندان به نظام بانکی وارد آورد. با وجود منطق قابل دفاع تأمین کسری از طریق ارزهای پارک شده، نکته آنجاست که به نظر میرسد جلب اعتماد مردم در این خصوص، برای مسئولان به شدت سخت باشد. از طرفی با وجود سختگیریهای اخیر در رابطه با وضع مالیات بر عایدی سرمایه، بعید است کسی ریسک شفافسازی داراییهای خود را پذیرا باشد. میتوان پذیرفت که بازار مسکن، طلا و ارز مکان شایستهای برای سوداگری نیست، اما از مسئولان باید پرسید فرضاً با وضع انواع مختلف مالیات، سوداگری در این بازارها به کمترین حد ممکن رسید، پیشنهاد شما به مردم درخصوص بازاری که میزبان داراییهای پارک شده آنان باشد چیست؟
متاسفانه سال هاست که در این مملکت به جای علتیابی، انگشت اتهام به سوی معلولها میرود. درحالیکه مبالغ هنگفت ارزی موجود در خانههای مردم یک «معلول» میباشد، وظیفه اصلی مسئولان «کشف و چاره جویی علتها» است. واقعیت حکایت از آن دارد که مسئولان، مسئولیت گرفتهاند تا طرحی نو دراندازند نه اینکه مدام بدون ارائه بدیلی جذاب، برای مردم مانع تراشی کنند. شهروندان به این دلیل ارز و طلا را به ابتداییترین شکل خود در خانه نگه میدارند که منبع قابل اطمینانی برای سرمایهگذاری پیدا نمیکنند.
نیازی نیست جای دوری برویم. در همین ترکیه، دولت شرایطی را ایجاد نموده که فقط ایرانیها در آن کشور طی۸ سال اخیر۳۷۰۰۰ خانه خریده و ۶۶۰۰ شرکت ثبت نمودهاند. اما در کشور ما، دمدستیترین و مشروعترین پیشنهاد مسئولان به مردم احتمالاً سرمایهگذاری در بورس باشد غافل از اینکه در تالار شفاف اقتصاد اتفاقاتی روی میدهد که آن را بیشتر به جعبه سیاه مانند نموده است. از آخرین باری که مردم اعتماد نموده و سرمایه خود را به پای نمادهای بورسی ریختند تا به امروز چه تغییری رخ داده است؟ منطقی نیست که بگوییم مردم فقط بهواسطه استقرار و نقش دولت دوازدهم بوده که از حضور در بورس متضرر شدهاند. مگر اخیراً مشخص نشد سقوط سنگین شاخص در اردیبهشت سال جاری به دلیل تصمیم مسئولان مبنی بر افزایش نرخ خوراک گاز شرکتهای پتروپالایشی و فروش برخی حقوقیها با توجه به بهرهمندی از این رانت اطلاعاتی بوده است؟ چرا وقتی چنین مصوبهاینهایی شد مسئولان بلافاصله آن را رسانهای ننموده تا امکان سوءاستفاده و ایجاد رانت سلب شود؟ اینجاست که باید نهایی پذیرفت اگر زمانش برسدمسئولین اقتصادی دولت فعلی نیز از خجالت سرمایهگذاران خرد در خواهند آمد. چرا سرمایهگذار پس از ۵۰ روز باید بفهمند دلیل افت سنگین شاخص بورس در اردیبهشت امسال ناشی از این «مصوبات در خفا مانده» بوده است؟ چرا باید برخی ذینفعان به اطلاعات رانتی دسترسی داشته و با فروش سهام در اوج قیمت، سرمایهگذاران خود را در صفهای فروش گرفتار نمایند؟ در این بازار، تا زمانی سرمایهگذاران خرد در مقابل حقوقیها حقیقتاً بیپناه هستند، انتظار وجود هر شفافیتی آب در هاون کوبیدن است. صداقت مردم با مسئولان نتیجه ادراک آنان از راستی و مسئولیتپذیری مدیران جامعه است. با وجود این واقعیت به نظر میآید مسئولان از خاطر بردهاند که مردم به دین حاکمان خویش هستند. جامعه از شفافیت گزینشی دلگیر است. مسئولانی که تلاشی برای اعتمادسازی و شفافیت در ارکان مختلف اقتصاد نداشتهاند چطور از مردم انتظار شفافیت و همراهی دارند؟ اگر شفافیت در همه ارکان اقتصاد جریان نداشته باشد، نتیجه آن میشود که شهروندان به جای سرمایهگذاری در بازاری مانند بورس، ترجیح دهند ارز و سکه را به ابتداییترین شکل ممکن در خانه نگاه دارند تا دستکم ارزش داراییشان حفظ شود.
محمدصادق جنانصفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان تناقض لبنیاتی نوشت: آگاهان صنعت بسیار بااهمیت لبنیات در یک همایش نیمروزه دور هم جمع شدند و تازهترین اطلاعات و آمارها درباره تولیدات این صنعت را طرح کردند و بیشترین بحثها درباره این بود که به دلیل افزایش قیمت تمامشده تولید و کاهش قدرت خرید شهروندان، فرآوردههای شیر به طور کامل از سفره بیشتر شهروندان به ویژه حقوقبگیران و پیشهوران خردهپا برچیده میشود. این تحلیل را محمود نجفیعرب رییس اتاق بازرگانی تهران به اطلاع ایرانیان به ویژه مدیران دولت رساند و این پدیده را نگرانکننده خواند و گفت: زیانهای مادی کوچ تولیدات شیر از سفرهها بیشتر از چیزی است که تصور میشود. این مدیر بخش خصوصی و دیگر مدیران صنعت شیر برای عبور از این بحران بیش از هر چیز درخواست کرده و میکنند که دولت سیزدهم سیاست توزیع شیر رایگان در مدرسهها و دستکم در مدارس مناطق کمترتوسعهیافته ایران را در دستور کار قرار دهد. سخنرانهای این نشست از دولت و مجلس انتظار دارند سیاست یادشده در برنامه هفتم گنجانده شود و به صورت قانون درآید. بدیهی است که این خواسته تولیدکنندگان صنعت شیر با تنگناهای قابل اعتنا روبهرو است.
نخستین گره در این داستان بیپولی دولت است که به زور دخل و خرج میکند و با وجود ادعای افزایش صادرات نفتخام هنوز احتمال کسری بودجه بالاست. دولت توانایی یا دانایی برای توزیع شیر رایگان در مدرسهها را ندارد. از طرف دیگر اگر دولت تن به این کار دهد باید به خواسته تولیدکنندگان مرغ و تخممرغ و گوشت قرمز هم که خواستار بهکار گرفتن چنین راهی هستند نیز توجه کند و البته کالاهای اساسی دیگر مثل روغن، برنج، چای و شکر میتوانند مشمول چنین راهبردی باشند. استناد به یک قانون در دهه ۱۳۳۰ ضمن اینکه مقایسه مناسبی میان دیروز و امروز ایران است، اما به دلیل تغییرات بنیادین در جامعه نمیتواند مقایسه منطقی باشد. این تناقضها راه را بر اجرای خواسته مدیران و صاحبان صنعت شیر میبندند و باید به راهحلهای بنیادین برگشت. راهحل بنیادین، اما دور کردن شبح شوم تورم مزمن دورقمی از سر ایرانیان است که بیش از نیمسده است ایرانیان را در رنج، هراس و ناامیدی فرو برده و خنده از لبهای آنها گرفته و دلها را اندوهگین کرده است. همه تولیدکنندگان باید با دولت گفتگو کنند و راهحلهایی که به کاهش میانگین تورم بلندمدت منجر میشود را به دولت ارائه دهند. به گفته مسعود نیلی یکی از دستاوردهای بزرگ بشر در دهههای اخیر اختراع فرمول برای مهار تورم و حبس کردن این متغیر به زیر ۵ درصد است که شوربختانه ایران از این اختراع اجتناب کرده و میکند و به همین دلیل شهروندان در رنج و درد فرو رفتهاند.
فائزه سادات یوسفی طی یادداشتی در شماره امروز ایران با عنوان قربانیان جدید غرب در شرق نوشت: نشست دو روزه سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در ویلنیوس، پایتخت لیتوانی با محوریت کمک بیشتر به اوکراین و توسعه این سازمان در شرایطی از دیروز آغاز شد و امروز پایان میگیرد که نمایندگان ۴ کشور استرالیا، نیوزیلند، ژاپن و کره جنوبی - چهار کشور آسیا پاسیفیک- نیز به منظور توسعه همکاری و به عنوان متحد ناتو در این منطقه برای دومین سال متوالی در این نشست حضور دارند.
اما نکته مهم اینجاست که آیا ناتوی شرقی توجه به ژئوپلیتیک منطقه و الزامات ناتو امکانپذیر است. نکته مبهم، میزان همراهی و پذیرش تنش از سوی دولتهای منطقه و متحد امریکا است و هنوز برای مقامات واشنگتن مسجل نشده است. در همین رابطه مقامات امریکایی اشاره کردهاند که از راه رایزنی با این کشورها در تلاشند تردیدهای آنها را از بین ببرند. تحلیلگران بر این باورند که آنها نه با عضویت در ناتو که با ایجاد ائتلاف فرا ناتویی که «شبکه جامع امنیتی» نیز نامگذاری شده، میتوانند اهداف این سازمان را به طور نیابتی پیادهسازی میکنند. این سازمان تلاش دارد که با گسترش خود حتی در قالب تضامین و همکاری یا بازگشایی دفاتر در برخی نقاط مانند ژاپن همسویی و همراهی سیاست آنها را با خود به اثبات رساند. این کار با ایجاد راههای مناسباتی چندجانبه با کشورهای هدف در شرق آسیا در حال انجام است. از سویی دیگر، امریکا با ارسال ناوها و تسلیحات به منطقه و در آبهای شرق آسیا و همچنین برگزاری رزمایشهای مختلف، همکاریهای امنیتی را به انجام رسانده است. ارسال ناو هستهای امریکا به آبهای کره جنوبی برای جبران این است که از منظر ناتو این کشورها دارای قدرت هستهای نیستند. دبیرکل ناتو سال گذشته در جریان سفر به شرق آسیا، کره جنونی و ژاپن را متحدان ناتو خواند و اضافه کرد که نداشتن سلاح هستهای وضعیت خطرناکی را برای منطقه رقم زده است.
از سوی دیگر، با توجه به آگاهی امریکا از واکنشهای احتمالی چین و روسیه، این کشور تلاش میکند که بر اساس آن به تحریک این کشورها بپردازد تا جنگ مورد نظر خود را عملی ساخته و منطقه را در یک بحران برگشت ناپذیر قرار دهد. نکته مهم در موضوع شرق آسیا، این است که اراده سیاسی امریکا موجب تحرکات ناتو در این منطقه شده است. به معنایی ناتو تنها پشتوانهای برای پیادهسازی استراتژیهای ایالات متحده در قبال روسیه و چین و سایر کشورهای قدرتمند بوده و صحنه گردان اصلی واشنگتن است، هر چند که ناتو به طور صریحی به آن اشاره نمیکند. از این رو، اهداف جنگ طلبانه امریکا امروز در قالب مهار تهدید چین، روسیه و کره شمالی و به عنوان «تهدید مشترک» ناتو و کشورهای منطقه و «نگرانیهای امنیتی» تئوریزه میشود؛ اهدافی که با دیوسازی و تبلیغات منفی از آنها در کنار رفتار تحریکآمیز امریکا وجاهت پیدا میکنند. در همین راستا بود که ناتو اعلام کرد خواستار کمک برای مدیریت تهدیدهای جهانی با افزایش شراکت در آسیا است. روسیه در غرب ژئوپلیتیک خود درگیر جنگ اوکراین است و از این رو تقویت ناتو در شرق را میتوان به حمله گازانبری این سازمان برای روسیه تلقی کرد. اما ژاپن در این بین، همکاری ویژهای با غرب و ناتو داشته و از این رو مقامات چینی این کشور را به عنوان مهره ایالات متحده در منطقه آسیا و اقیانوسیه برای ایجاد مشکل معرفی کردهاند و این کشور را قربانی ایالات متحده یا حتی اوکراین در شرق آسیا میدانند. رهبران ناتو برای اولین بار در سال ۲۰۱۹ موضوع رشد فزاینده سیاسی و اقتصادی چین را خطرناک توصیف کرده و در سال ۲۰۲۲ در سند مفهوم استراتژیک، سیاستهای اصلی ناتو سازکاری را برای آن ترتیب دادند. از ملزومات تحریک چین در مورد شبه جزیره تایوان، تنگ کردن میدان عمل این کشور است که با موجودیت ناتو و ایالات متحده در منطقه تحقق پیدا میکند.
از این روی، این عمل از دو طریق میتواند چین را در فشار قرار دهد؛ اول اینکه توسعه تهدید برای پکن این کشور را بیشتر برای دفع آن از طریق جنگ ترغیب میکند، در ثانی این اقدامات میتواند استفاده از ابزارهای فشار سیاسی علیه چین را تسهیل کند؛ این موارد در مورد روسیه و کره شمالی نیز صدق میکند. به این ترتیب اگر جنگی هم رخ ندهد، در نهایت معماری امنیتی در منطقه به نفع غرب خواهد بود. اما امروز وضعیت اوکراین براحتی نتیجه جنگ را در شرق آسیا منعکس میکند. اکنون ناتو وضعیت پیچیدهای در جنگ پیدا کرده و افق روشنی برای پایان دادن به جنگ نمیبیند. اوکراین، مهره اصلی ناتو نیز ناکام از وعده عضویت تنها به سپر تدافعی و انسانی ناتو تبدیل شده است. از این رو، این جنگ بینش عمیق را در مورد آینده بازیهای سیاسی و نظامی امریکا در شرق آسیا به تصویر میکشد که در آن دولتهای طرف ایالات متحده تنها قربانی وعدهها بوده و در بحرانی عمیق رها خواهند شد.