نسیم ترمیم کابینه، ۲۰۰ مدیری که میروند، نهادسازی بدون آمریکا، شلیک قدوس به حافظه کی روش، رأی شفاف، پول تمیز، به توپ بستن مجلس در کمال ادب، گرانی تلفنهای همراه متوقف نخواهد شد؟، پیامکی که از مشهد میآمد، ثبت شرکتها گلوگاه فساد، نامه زیبا کلام به رئیس قوه قضاییه، خودجوشهای سازماندهی شده، دیواری برای قابهای کودکانه، دوازده راهکار خروج از مشکلات ارزی و اختصاص ۳۰۰ میلیون دلار برای حل مشکلات تأمین دارو، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه هفدهم مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که ادامه گزارشها و تحلیلهای مرتبط با موضوع FATF و لایحع CFT همچنان در صفحات نخست آنها به چشم میآید. احتمال ترمیم کابینه و معرفی وزرای جدید به مجلس، از دیگر موضوعاتی است که مورد توجه روزنامههای امروز قرار گرفته است.
روزنامه کیهان امروز نیز تیتری در نقد برجام و افای تی اف برای صفحه نخست انتخاب کرد و عنوان آن از برجام، این هم از FATF بهانه بعدی چیست؟! را تیتر یک کرد. این روزنامه در یادداشت روز خود، مطلبی با این تیتر نوشته است: اول صف و انتهای دو اردوگاه.
روزنامه اعتماد با چاپ تصویری از کودکان، عنوان کودکان نامریی شنیده نمیشوند را به مناسبت هفته ملی کودک تیتر یک کرد. این روزنامه در ستون نقد و نظر، یادداشتی از عباس عبدی چاپ کرده که طی آن پیشنهاد به همه پرسی گذاشته شدن پیوستن به کنوانسیونهای بین المللی مطرح شده است.
روزنامه آفتاب امروز عنوان به توپ بستن مجلس در کمال ادب را برای گزارشی انتخاب کرده که طی آن به پیامکهای تهدیدآمیز ارسالی به نمایندگان مجلس پیرامون لایحه CFT پرداخته شده است. این روزنامه همچنین تصویر احمدی نژاد، حسینی وزیر اقتصاد دولت دهم و سعید جلیلی را در صفحه نخست خود گنجانده و از چرایی سکوت آنها درباره FATF سؤال کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
پیشنهادی برای همهپرسی
عباس عبدی طی یادداشتی در ستون نقد و نظر روزنامه اعتماد با عنوان پیشنهادی برای همهپرسی، دلایل خود از پیشنهاد همه پرسی برای الحاق به کنوانسیونهای بین المللی را تشریح کرد و نوشت: بنده همیشه با پیشنهاد رفراندوم مخالف بودهام. نه به این علت که با اصل رفراندوم مخالفم. اتفاقا آن را یکی از کارآمدترین روشها برای فصلالخطاب بودن اختلافات سیاسی میدانم. به شرطی که طرفین اختلاف این شیوه را بپذیرند و اگر مخالف بودم به این علت بود که گمان نمیکردم یک طرف این اختلافات در موضوعات پیشنهادی حاضر شود به داوری مردم مراجعه کند. برای نمونه نظارت استصوابی به مفهوم موجود را نمیپذیرند که به همهپرسی گذاشته شود. زیرا روشن است که اکثریت با این گونه رفتار که به حذف بسیاری از افراد صالح و مورد قبول مردم از انتخابات منجر میشود، رأی نخواهند داد؛ بنابراین اگر بتوان آنان را مجبور کرد که نظارت استصوابی را به همهپرسی بگذارند، پیش از آن به گونهای رفتار خواهند کرد که موضوعا نیازی به همهپرسی نباشد. به این معنا که از این شیوه حذف استصوابی کوتاه خواهند آمد... ، چون به طور قطع میدانند که نتیجه همهپرسی چه خواهد شد. ولی در این میان گمان میکنم که یک مورد استثنا پیدا شده است.
الحاق به کنوانسیونهای بینالمللی را میتوان مستثنا کرد و به همهپرسی گذاشت؛ چرا؟
واقعیت این است که مجادلات درباره FATF و NPT و برجام و سایر کنوانسیونهای جهانی به یکی از مهمترین مجادلات در عرصه سیاسی ایران تبدیل شده است. مساله منحصر به داخل و بیرون نظام هم نیست. نمونهاش همین مجادلات در مجلس پیرامون تصویب لوایح مربوط به FATF است که حتی میان دو شاخه از جناح اصولگرا مجادله شدیدی در گرفت. طرفین ماجرا درباره خوب و بود بودن آن به اظهارنظر پرداختند ولی واقعیت این است که قریب به اتفاق موافقان و مخالفان بیاطلاع از جزییات موضوع هستند و این هم طبیعی است. یکی از خبرگزاریها برای اثبات اینکه مخالفان اطلاعی از مساله ندارند با افرادی که جلوی مجلس اقدام به اعتراض کردند گفت وگو میکند.
به نظر میرسد که حقیقت موضوع از زبان این فرد بیان شده است. بنده هم که موافق FATF هستم، میدانم که این کنوانسیون عوارضی دارد، ولی به یک دلیل دیگری با آن موافقم. موافقم، چون معتقدم که بدون پذیرش کنوانسیونهای بینالمللی و البته مشارکت در شکلگیری و اصلاح آن نمیتوانیم جامعهای رو به رشد و مرفه و آرام داشته باشیم. البته این بدان معنا نیست که با الحاق به این کنوانسیونها مشکلات ما حل میشود. خیر، چنین نیست. ولی بدون حضور در این کنوانسیونها مشکلات ما ژرفتر و بدتر خواهد شد. بنابراین به طور کلی موافق الحاق هستم و البته تحفظات نیز وجود خواهد داشت که موضوعی کارشناسی است.
تا اینجا مسألهای نیست، زیرا موافقت یا مخالفت امثال بنده مورد توجه تصمیمگیران نیست و روی آن حساب نمیکنند. به همین علت کار خود را انجام میدهند. ولی این امر در مورد کنوانسیونها تفاوت دارد. عدم الحاق به آنها چنان تنگناهایی را ایجاد میکند که حتی اگر بنده و امثال آن در ایران هم مخالف الحاق باشیم، خودمان مجبوریم آستینها را بالا بزنیم و به آن ملحق شویم.
مثل همین FATF که در دولت اصولگرا مقدمات الحاق به آن آماده شده بود. دولتی که قصد داشت دنیا را تغییر دهد! ولی مشکل اینجاست که هیچگاه این مساله ریشهای به روشنی طرح نمیشود. همه این کنوانسیونها خلاف شرع (مطابق تعریف رسمی) و قانون اساسی است ولی در عمل با هر توجیهی که هست، تصویب میشود. چرا؟ چون ضرورت وجود دارد. ولی همیشه در رد و تایید آن کلی تنش سیاسی ایجاد میشود که زیانهای فراوانی برای کشور دارد.
از این روی، پیشنهاد میشود که موضوع کلی الحاق به کنوانسیونهای بین المللی به همهپرسی گذاشته شود. به ویژه آنکه هر دو طرف گمان میکنند که اکثریت مردم ایران حامی نظرات آنان هستند. این روزها مخالفان FATF بارها و بارها بر این ادعا تاکید کردند که مردم مخالف الحاق شدن هستند. بنابراین چه اشکالی دارد که اصل پذیرفتن و ملحق شدن به کنوانسیونهای بینالمللی (با حفظ تحفظات ممکن) به همهپرسی بگذاریم تا یک بار برای همیشه از این مجادلات تکراری و بیهوده خلاص شویم. ما باید در فرآیند شکلگیری این کنوانسیونها نیز فعال باشیم.
رمزگشایی از داستان جنایی «خاشقچی»
خراسان در بخشی از یادداشتی با عنوان رمزگشایی از داستان جنایی «خاشقچی» نوشت: ماجرای ناپدید شدن و شاید کشته شدن «جمال خاشقچی» روزنامهنگار سعودی و چهره شاخص منتقد آلسعود که این روزها در صدر اخبار جنجالی رسانههای جهان قرار دارد، ژست اصلاح طلبی بن سلمان را بار دیگر مخدوش ساخته است. خاشقچی که سالها به عنوان یک خبرنگار برجسته و مدیر پیشین چند رسانه مهم عربستان سعودی در سطح جهان نامی برای خود دست و پا کرده بود، به شدت به سرکوب مخالفان و ساکت کردن منتقدان توسط ولیعهد عربستان سعودی معترض بود. وی در مصاحبهای گفته بود: «هیچ کس جرئت نمیکند سخنی بگوید و درباره اصلاحات ولیعهد انتقادی مطرح کند... برای او خیلی مفیدتر است که جای نفس کشیدنی برای منتقدان، روشنفکران، نویسندگان و رسانههای سعودی باز کند تا بتوانند گفتگو و رایزنی کنند.» این سخن را فردی به زبان آورده است که بعد از اقدام به قتل شیخ نمر توسط حاکمان سعودی از آن استقبال کرده بود.
چرا بن سلمان با توجه به این که مشخص بود، این اقدام آن هم در خاک ترکیه به عنوان کشوری که پس از ماجرای اختلاف ریاض و دوحه در کنار قطر و مقابل عربستان قرار گرفت واکنش تندی از سوی آنکارا در پی خواهد داشت، دست به چنین ریسکی زد. برای این اقدام گمانهها و سناریوهای مختلفی را میتوان برشمرد. جدای از این که حذف مخالفان و حتی منتقدان میانه رو توسط حاکمان سعودی رویهای همیشگی بوده و در این سیاهه میتوان از حذف منتقدانی همچون ناصر السعید الشمری، علال الفاسی، وجدی الغزاوی، شاهزاده سلطان بن ترکی و... نام برد، اما به نظر میرسد بن سلمان که این روزها تحت فشار حیثیتی از سوی ترامپ و انتقادهای اهانت آمیز او مبنی بر این که این خاندان حتی دو هفته هم بدون کمک آمریکا دوام نخواهند آورد، با این اقدام به نوعی پیامی هشدارآمیز به مخالفان خود داده و سعی کرده است تا به نوعی از اقتدار خدشه دار شده اش اعاده حیثیت کند. برای فرستادن این هشدار هم خاک ترکیه را که این روزها به محلی برای تجمع مخالفان بن سلمان بدل شده انتخاب کرده است. این رفتار عصبی و هیستریک که نشان میدهد شاهزاده بی تجربه به شدت خود را محتاج اقداماتی این چنین میبیند پیشتر در واکنش ریاض به انتقاد حقوق بشری کانادا هم مشاهده شد که سعودی با قطع روابط اقتصادی و فراخواندن سفیر خود از اوتاوا تعجب خیلیها را برانگیخت. این رویه در ماجرای بازداشت سعد حریری نیز خود را نشان داده بود با این تفاوت که در آن بازه بن سلمان محاسبه جایگاه و واکنش جهانی به بازداشت نخست وزیر یک کشور دیگر را درست برآورد نکرده بود و مجبور به آزادی وی و اجرای نمایشی از صمیمیت با حریری بعد از آزادی او شد.
دیوید هرست، سردبیر میدلایستای با اشاره به ماجرای خاشقچی مینویسد: «این اقدام نشان از ناپختگی نظام سعودی دارد. جمال خود را یک مخالف حکومت نمیدانست، او به نظام سعودی وفادار بود و به کشورش افتخار میکرد، او نظرات بسیار متعادلی داشت، با این حال معتقد بود که نظام کنونی در حال سقوط اخلاقی است. اگر قرار باشد کسی مانند او این چنین شود، بقیه که دیدگاههای تندتری دارند باید منتظر چه رویدادی باشند؟» اما به راستی چرا سعودیها یکی از منتقدان بسیار معتدل دربار را که البته بارها در برابر انتقادهایی که از پادشاهی عربستان مطرح میشد، از این حکومت دفاع کرده بود، سربه نیست کردند؟ پاسخ آن را شاید جورج مالبرونو، محقق مشهور فرانسوی داده باشد، آن جا که مینویسد: «بن سلمان آیا همانی است که امید میرفت عربستان سنتی و بسته را به کشوری پیشرفته و باز تبدیل کند؟ یا این که وی پادشاهی است مستبدتر از پادشاهان پیشین این کشور؟»
حاشیه و متن تصویب CFT
جلال خوشچهره در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان حاشیه و متن تصویب CFT نوشت: تصویب آخرین لایحه از لوایح چهارگانه مربوط به FATF در جلسه علنی یکشنبه مجلس که مربوط به الحاق ایران به «کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم» (CFT) است، حاوی نکاتی بدیع در سپهر سیاسی و تصمیمسازی نظام حاکمیتی در کشور است. برخلاف معمول، اینبار حاشیه اتفاق بیش از متن آن حائز اهمیت و تامل است. این رویداد نشان از رویکردی واقعگرایانه در شیوه تصمیمسازی است که در آن احتجاج و فرصت برابر میان موافقان و مخالفان یک تصمیم فراهم شد و سرانجام نظر مستدل به کرسی نشست.
اگر اجبار زمان و موقعیت جاری سبب تصویب CFT در مجلس به آن شکل که همگان شاهدش بودند نیز باشد، اما شیوه و فرآیند جدلها و استدلالها ـ. آن هم مقابل دیدگان افکار عمومیـ روشی قابل قبول و مشروع در فرجام آنچه هست که رخ داد. مخالفان و موافقان هرآنچه در چنته احتجاج داشتند، به میان آوردند؛ حتی دهها نفر از هواداران دیدگاه مخالف مقابل ساختمان مجلس اجتماع کردند و تصویب CFT را به بازگشت استعمار تعبیر کردند. در این حال موافقان نیز استدلالهای خود را گفتند. سخن از موافقت و یا مخالفت مقام رهبری به میان آمد. اما آنچه به کرسی اعتبار نشست، نظر اکثریت بود.
جلسه علنی یکشنبه گذشته مجلس به وضوح یک واقعیت را نشان داد؛ اینکه به رغم همه مخالفتهای ریز و درشت و مخالفان، رویکرد تعامل با جامعه جهانی حرف غالب این روزگار جامعه ایرانی است.
این تعامل نه از سر تسلیم بلکه برخاسته از شعور و تشخیص سیاسی و در خدمت به منافع ملی، مورد توجه قرار گرفته و در دستور کار است. مهمتر اینکه از سوی «محمد جواد ظریف» تصریح شد؛ پیوستن به FATF به معنای پایان مشکلات سیاسی و اقتصادی کشور نیست بلکه برخی موانع را در روابط تعاملی ایران با جامعه جهانی، به ویژه پس از شروع دور تازه تحریمهای دولت ترامپ در چهارم نوامبر (۱۳ آبان ۹۷) از پیش پا برمیدارد. به عبارت دیگر واقعنگری جایگزین رویاپردازی از پی یک تصمیم شد. این حاصل تجربه دولت دوازدهم پس از برجام است. به دیگر سخن، دولت پیشاپیش فرصت هرگونه غوغاگری را از مخالفان گرفت.
نکته مهمتر، استناد مخالفان به نظرات رهبری بود که سرانجام رئیس مجلس را وادار کرد تا به نامه ایشان استناد کند. ایشان بحث و بررسی درباره CFT را در مجلس بدون اشکال خوانده و تصمیمگیری در اینباره را نیز به نمایندگان واگذار کردند. مطالعه متن نامه رهبری بیانگر این واقعیت است که ایشان نه در تائید و نه رد لایحه، سخنی به میان نیاورده بلکه خرد جمعی نمایندگان را در اینباره خواستار شدند. مهمتر اینکه رهبری، تصمیمسازی را به عهده منتخبان مردم گذاشتند. این اتفاق از آن رو حائز تامل و توجه ویژه است که برخی از سر عافیت طلبی و یا هر نیت دیگر، واکنشهای خود را به رخدادها مستند به نظرات ایشان میکنند. این رفتار گاه تا تحریف نظرات رهبری پیش رفته و در نهایت به واکنش ایشان انجامیده است.
نکته دیگر در رخداد جلسه یکشنبه مجلس، تمکین اقلیت از نظر اکثریت نمایندگان بود. با وجود مخالفت صریح، شدید و غلاظ نمایندگان مخالف، ولی پس از تصویب لایحه و بهرغم حضور شماری از مخالفان در بیرون از ساختمان مجلس، شعارها نه در بلاموضوع کردن آنچه تصویب شد، بلکه اعلام آزردگی از آن بود و نه بیشتر. این اتفاق را باید به فال نیک گرفت و جامعه ایرانی را در پختگی برای «مناظره» به جای «منازعه» درجه داد. حاشیه جلسه علنی یکشنبه گذشته مجلس بیش از متن آن یعنی تصویب لایحه CFT پررنگ بود.