به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه ۱۴ دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که توضیح عراق درباره عدم رای مخالف به تحریمها علیه ایران، فرمول قیمت گذاری خودرو و آثار آن بر بازار و آلودگی شدید هوای کلانشهرها و پرونده مازوت روی میز دادستان در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
ژوبین صفاری در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان تنفس در هوای غیرشفاف نوشت: کلانشهرهایی ایران طی روزها و هفتههای گذشته درگیر آلودگی بسیار شدید هواست. مساله استفاده از سوخت مازوت در نیروگاهها شرایط نفس کشیدن را طوری سخت کرده که حالا این معضل به عنوان اصلیترین رقیب کرونا جان مردم را تهدید میکند. کارشناسان همواره تاکید دارند که معضل آلودگی هوا بسیار خطرناکتر از معضل کروناست، چراکه ویروسی که این روزها تمام جهان را درگیر خود کرده تا امروز کمتر از دو میلیون تن فوتی داشته، اما آلودگی هوا در دنیا سالانه سبب ۷ میلیون مرگ زودرس میشود.
اما اگر کرونا را یک اپیدمی ناخواسته و غیر قابل مدیریت قطعی بدانیم که البته این مساله در جای خود قابل بحث است، اما آلودگی هوا پدیدهای است که مستقیماً به مدیریت کلان در همه حوزهها برمیگردد. فصل مشترک پیش آمدن این بحران با سایر بحرانهای کشور، اما عدم شفافیت در دلایل بروز چنین پدیدهای است در حالی که در اکثر کشورهای دنیا از سوخت مازوت در نیروگاهها استفاده نمیشود، اما به نظر میرسد این سوخت خطرناک در کشور ما استفاده میشود. در خصوص چرایی استفاده از این سوخت مانند همه مسائل و مشکلات همچنان با پراکندهگویی روبهرو هستیم. گو اینکه نفس کشیدن در هوای غیرشفاف در همه حوزهها تبدیل به یک امر مرسوم شده است.
با این حال برخی مسئولان استفاده از این سوخت را کمبود گاز عنوان میکنند در حالی که که ایران یکی از غنیترین منابع گازی جهان را در اختیار دارد و البته بررسی دلایل کمبود گاز در جای خود قابل بررسی است. با این حال تمام ارکان تصمیمساز درخصوص عدم تامین هوای پاک به هر دلیلی باید در قبال جان افراد جامعه پاسخگو باشند. در این میان، اما همچنان آلودگی هوا به عنوان یک بحران فصلی همه ساله تبعات اقتصادی و اجتماعی جبران ناپذیری را وارد میکند که این موضوع به معنای عدم کارآمدی مدیریت در کشور است. مدیریتی که در همه دورهها نتوانسته با این پدیده برخورد کند و هیچ گاه پاسخ روشنی درخصوص عدم توانایی در این خصوص نداشته است.
به نظر میرسد سیستم مدیریتی کشور همچنان برای معضلاتی که نیاز به راهکارهای زمانمند و برنامه محور دارد؛ ضعیف است. این ضعف شاید ناشی از پارادایم غالب مدیریت یعنی اقدام در وقت اضافه باشد. مدیریتی که هیچ گاه به توسعه نگاهی بلند مدت و برنامه محور نداشته است و همواره در گرداب تعارض منافع به دنبال راهکارهای ضرب الاجلی بوده است. این مشکل در مدیریت اقتصادی نیز نمونههای فراوانی دارد. عدم توفیق در پروژههای عمرانی زماندار نیز یکی از این نومنههاست. با این همه باید در نظر داشت که آلودگی هوا مانند جایی مانند بورس نیست که به یکباره از وفور نقدینگی در آن بهرهبرداری لازم را کرد و بعد آن را به حال خود رها کرد. این معضل به طور مستقیم با جان آدمی در ارتباط است. جانی که احتمالاً ارزشمند است و نفسی که باید بالا بیاید تا بتواند در این جغرافیا به توسعه کشور کمک کند. در این خصوص شاید بهتر است برای یک بار هم که شده به جای انداختن توپ تقصیر در زمین یکدیگر همه نهادها در مقام پاسخگویی و چاره جویی بر آیند. این بحرانی نیست که تنها بتوان با امیدواری به باد و باران آن را حل کرد. متخصصان امر در این زمینه کم نیستند شاید اراده برای رفع آن لازم باشد.
سیدمحمدعلی ابطحی طی یادداشتی در شماره امروز شرق با عنوان جای خالی سردار در سیاستهای داخلی نوشت: سردار شهید سلیمانی معمولا با فعالیتهای خارجی و منطقهای شناخته میشود؛ اما در اولین سالگرد عروجش بر آنم که نقش قدرتمند او را در سیاست داخلی ارزیابی و تأکید کنم که شهادت سلیمانی به روند اداره کشور در سیاست داخلی ضربه بزرگی زد. سردار در سیاست داخلی چند امتیاز ویژه داشت که جای او را خالی کرده است.
یک: اینکه سردار بافت قدرت سیاسی در داخل را به خوبی میشناخت. تازه به دوران رسیدهای نبود که به دلیل داشتن قدرت نظامی تصور کند میتواند ریشههای جریانات و رجال سیاسی را نادیده بگیرد و گروهی را حذف کند و جمعی را با تبلیغات بالا بیاورد.
دو: ایرانیترین سرداری بود که در خارج از مرزها فعالیت نظامی میکرد، اما در جایی حضور پیدا میکرد که نتیجهاش امنیت داخلی مردم ایران باشد. تولید قدرت خارجی برای بلندپروازیهایش نبود، برای امنیت هموطنانش بود.
سه: سلیمانی مورد احترام و علاقه رهبری و نیروهای نظامی بود. از سوی دیگر تشییع جنازهاش نشان داد که مردم هم او را به عنوان یک افسر رشید مدافع وطن میشناختند. این قدرت زیادی به او میداد که بتواند در مواقع بحران آرامش به کشور بیاورد.
چهار: به جای رویارویی معتقد به همکاری با همه نیروهای مخلص و کارآمد وطن بود. این بزرگترین و استراتژیکترین مسئله در سیاست داخلی است. سالهاست که کشور به دلایل مختلف و بهانههای متعدد بخشهای زیادی از نیروهای کارآمد و کارشناسش را در گردونه مدیریت و سیاست از دست داده است.
پنج: برای کمک به کشور اهل لابی داخلی
به جای حذف بود. افسوس بزرگی است وقتی به یاد تلاشهای سلیمانی در یک سال آخر عمرش میافتم که برای گردهمآوردن نیروهای مختلف سیاسی چه لابیها میکرد که متأسفانه با شهادتش ناکام ماند و هیچیک از مدعیان وراثت معنوی سلیمانی به فکر احیای این تلاشهای او نیفتادند.
وجود یک شخصیت ملی که مورد قبول اکثریت مردم باشد، به وقت بحرانها بسیار مهم است. کشور ما در معرض انواع بحرانهاست. چه بحرانهایی که از بیرون تحمیل میشود و چه بحرانهایی که منشأ داخلی دارد. سلیمانی میتوانست نقش مهمی در بحرانها بر دوش داشته باشد. از سر طیف اصلاحطلبان تا نهایت طیف اصولگرایان و حتی نیروهای افراطی به قاسم سلیمانی احترام میگذاشتند. این بیش از آنکه سرمایه جهانی باشد، یک سرمایه بزرگ داخلی بود. در بحرانهایی که ممکن است پیش بیاید یا در ریاستجمهوری آینده و ادامه مسیر انقلاب، سلیمانی میتوانست نیروها را متحد کند.
شش: سردار از عمق تواناییهای کشور اطلاع داشت. نه خودکمبین بود و بیباور به تواناییهای داخلی و نه پروپاگانداچی. این واقعبینی رمز بزرگی برای موفقیت است، تا مسئولان کشور از یک سو تواناییها را واقعی ببینند و از سوی دیگر از بزرگنمایی پرهیز نکنند تا موفق باشند.
و هفتم اینکه سلیمانی نسل تغییریافته فعلی را میشناخت. مترهای فرهنگی او متناسب با واقعیتهای اجتماعی بود. همه را فرزندان این آب و خاک میدانست و با چاقوی پوشش و قیافه و رفتار شخصی، آدمها و جامعه را تکهتکه نمیکرد.
اینها خصلتهای مهمی بودند که نقش سلیمانی را در عرصه سیاست داخلی شکل میداد. کاش جمعی که مدعی رهروی راه سلیمانی هستند، این میراث او را در سیاست داخلی پاس بدارند.
عباس عبدی در بخشی از یادداشتی که در شماره امروز روزنامه اعتماد منتشر شده در واکنش به اظهارات اخیر سخنگوی شورای نگهبان نوشت: در روال موجود انتخابات ایران چنین قاعدهای جاری نبوده است که مردم را مخیر کنند که میان دو خوب و دو صالح، یکی را برگزینند. بگذریم از اینکه چنین غربال اولیهای ممکن نیست. شاهد این ادعا توصیههای امام در مجلس سوم است که تاکید کردند به طرفداران اسلام امریکایی رای ندهید. معنای ضمنی و روشن این توصیه این است که معتقدان به اسلام امریکایی در میان نامزدها بودند والا این توصیه بلاوجه میشد. پس از ایشان هم توصیههای مشابهی شده که به فتنهگران رای ندهید. به عبارت دیگر مردم هستند که باید انتخاب کنند نه اینکه مقامات رسمی در یک مرحله دست به انتخاب بزنند، سپس مردم را مخیر به انتخاب از میان آنان کنند. اینگونه گزینشها در کوتاهمدت به نفع محدودکنندگان است ولی در میان و بلندمدت نتایج وارونهای دارد.
از سوی دیگر اگر مردمی باشند که با آگاهی به قاتل رای دهند، بدین معناست که قاتل بودن از نظر آنان ضد ارزش نیست، در نتیجه افراد دیگری را هم که انتخاب کنند، بالقوه قاتل خواهند بود. علاوه بر این ملاحظات خوب بود این پرسش پاسخ داده میشد که چگونه میشود دهها میلیون نفر یک قاتل را انتخاب کنند، ولی چند نفر معدود در فضای غیرشفاف افراد ناسالم را به جای سالم معرفی نکنند؟ اگر مبنای این دو انتخاب را در نظر بگیریم که انتخابات مردم در فضای شفافتری صورت میگیرد و هر کس میتواند تمامی اطلاعات را علیه یا له نامزدها منتشر کند، معتبرتر است.
نکته بعدی آثار ردصلاحیتها بر میزان مشارکت است. از یک نظر این حرف میتواند درست باشد که ردصلاحیت بر میزان مشارکت اثر منفی نمیگذارد. به نظر من در مواردی ممکن است باعث افزایش هم بشود، زیرا موجب لجبازی مردم میشود. مردمی که در شرایط عادی ممکن است بیتفاوت باشند به دلیل ردصلاحیتها و اصرار بر انتخاب کردن یک فرد خاص، احتمالا واکنش نشان دهند و به مخالف او رای دهند، ولی این رفتار حقانیتی برای ردصلاحیتها ایجاد نمیکند. مثل آن است که ما از کسی طلب داشته باشیم به هر دلیل بتوانیم بخشی از آن را بگیریم، آیا این استیفای بخشی از حقوق، عدم پرداخت بقیه را مشروع میکند؟ مسلما خیر. در انتخابات هم همین است. برای نمونه در سال ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶، مطلقا نامزدی که مطلوب بنده باشد وجود نداشت. نه بنده بلکه بسیاری دیگر نیز چنین بودند. ولی بنا به ملاحظاتی پذیرفتیم که منتظر نمانیم تا نامزد مطلوب ما در انتخابات حاضر شود، میان همینها آن را که گمان میکنیم سر جمع زیان کمتری دارد را برگزینیم.
متاسفانه نگرش شورای مزبور به انتخابات و حق مردم و شناخت آنان از مردم جامعه و قدرت انتخاب آنان در همین گفتگو روشن شده است. این سطح شناخت آن شورا از انتخابات و مردم است. عجیب اینکه تجربه تمام تایید و ردصلاحیتها جلوی چشمان آنان است و باز هم برای آن دلیلتراشی میکنند. بهتر است نگاهی به سی سال گذشته بیندازند، تا بدانند چه کاشتند و چه درو کردند.