به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه یازدهم اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شد که حمله موشکی و پهپادی به ریاض در کیهان برجسته شده و شرق در گزارشی با تیتر یک نامه پر واکنش بازخوردهای نامه خاتمی به رهبر انقلاب را تشریح کرده است.
روزنامه جوان تیتر دفاع از عهد با شیطان با تحریف قرآن! را از نامه شورای راهبردی نهضت استادی کشور به رئیس جمهور برجسته کرده و ایران، تیتر فوتبال رئیس دار شد را برای خبر انتخابات مجمع فدراسیون فوتبال انتخاب کرده است.
وطن امروز با درج تصویری از حسن روحانی و تیتر دلار فریدونی درباره نوسانات قیمت ارز در مقاطع حساس سیاسی نوشته است.
همدلی گزارشی از بدهی دولت به تامین اجتماعی و مشکلات ایجاد شده برای حداقلبگیران و افراد بیکار با عنوان دردسرهای یک بدهی ۳۰۰ هزار میلیاردی در شماره امروز خود چاپ کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه امروز خود با عنوان هنگام حمایت از هاشمی و روحانی از این حرفها بلد نبودید؟! نوشت: یک حامی دولتِ دولتهای روحانی و هاشمی که مدتهاست در خدمت پروژههای مدعیان اصلاحطلبی فعالیت میکند، مدعی شد بهتر است نامزدهای انتخابات آتی ریاستجمهوری، روحانی نباشند!
روزنامه جمهوری اسلامی سالهاست این روزنامه متعلق به بیتالمال و حزب جمهوری اسلامی را در خدمت طیفهای زاویهدار با نظام و انقلاب قرار داده است. مدیر این روزنامه اخیرا در سرمقالهای با استقبال از اینکه آیتالله رئیسی، ملاقات انتخاباتی با جمعی از اعضای خبرگان را نپذیرفته، آن را امتناع شایسته میخواند و مینویسد: امتناع آقای رئیسی از حضور در جلسه جمعی از اعضاء مجلس خبرگان رهبری که طبق آنچه در خبرها آمده درصدد بودند از ایشان برای داوطلب شدن در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ دعوت نمایند، حرکت شایستهای است.
این حامی ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی و روحانی، در ادامه مینویسد: شرایط کشور اکنون بهگونهایست که استمرار حضور افراد معمم در رأس قوه مجریه به صلاح نیست. در حال حاضر، مسئولیتهای حساسی همچون تأمین نان و آب و امنیت و اطلاعات کشور که مستقیماً با زندگی روزمره مردم سروکار دارند برعهده افراد معمم است. حتی اگر کسانی معتقد باشند که روحانیت باید چنین مسئولیتهائی را برعهده داشته باشد، خوبست بپذیرند برای مدتی این مسئولیتها به افراد غیرروحانی واگذار شوند تا آنها نیز ظرفیتها و توانائیهای خود را نشان بدهند.
وی سپس ادامه میدهد: کنار رفتن روحانیون از صحنه انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ به معنای واگذار کردن آن به نظامیان نیست. نظامیان نیز تخصص دیگری دارند که تناسبی با مدیریت سیاسی – اجرایی کشور ندارد. همین حالا که مجلس یازدهم بیش از ۴۰ عضو نظامی دارد و مدیریت آن نیز بر عهده یک نظامی است، میبینیم که نهتنها توفیقی در پیشبرد اهداف نظام متناسب با نیاز کشور ندارد، بلکه در مواردی با برخوردهای تهدیدآمیز، شاکله قانونگذاری را از مسیر طبیعی خارج کرده است.
نویسنده توضیح نداده که چرا این حرفها را به هنگام ۸ سال ریاستجمهوری هاشمی، ۸ سال ریاستجمهوری خاتمی و ۸ سال ریاستجمهوری روحانی نزده بلکه اتفاقا در اغلب این دورهها، تبلیغاتچی و توجیهگر سوءمدیریتهای دولت سازندگی و تدبیر و امید بوده است؟ به یک معنای دیگر، امثال وی هماکنون به خاطر سوءمدیریت فاحشی که به کشور و مردم تحمیل کردهاند، عذرخواهی کنند و نه اینکه تعیین تکلیف بکنند که چه کسانی نامزد نشوند (تا لابد دولت ناکارآمد مورد حمایت آنها تمدید شود)!
یادآور میشود طبق قانون اساسی، رئیسجمهور از میان رجال سیاسی و مذهبی که مدیر و مدبر و دارای حسن سابقه و امانت و تقوا باشند انتخاب میشود و از این جهت، نامزدهای ریاستجمهوری منحصر در کسوت و سمتی مشخص نیستند همچنان که صاحبان کسوتها و سمتهای مختلف هم، محرومیتی به خاطر نوع منصب و سمتشان ندارند.
به نظر میرسد افراطیون مدعی اصلاحات - و محافل رسانهای دنبالهرو آنها - بیش از هر چیز، از اینکه دولت، با مدیریتی حزباللهی و پرانرژی نو شود و بساط مدیریت تنبل و اشرافیتزده و غربگرا را برچیند، نگران هستند و به همین دلیل هم سعی میکنند هرکدام از نامزدها را به بهانهای آماج ترور شخصیت قرار دهند یا نسخه مصلحت نبودن نامزدیشان را بپیچند.
علیرضا صدقی در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان نعل وارونه در میدان سیاست نوشت: به نظر میرسد نهتنها انتخابات، بلکه کلیت مفهوم سیاست نیز در جامعه ایران موضوع و مساله اصلی و اساسی محسوب نمیشود. چرا که در این جامعه علاوه بر مسائل متعدد پیشگفته، حرکت عامدانه و برنامهریزیشده برخی جریانهای سیاسی نیز مردم را از صندوق رای و چارهجوییهای سیاسی مایوس و ناامید ساخته است.
از دیگر سو، اندک گروههای اجتماعی درگیر با مسئله سیاست نیز افزون بر همه موانع اندیشیدن که پیشتر به آنها اشاره شد، بحرانی دیگر را نیز تجربه میکنند. نباید فراموش کرد که فاصله بسیار زیادی میان کف مطالبات اجتماعی و سقف امکانات سیاستورزان به وجود آمده است. در حقیقت هر چه سیاستمداران برآمده از صندوقهای رای، نتوانستند یا نخواستند شعارهای انتخاباتیشان را محقق کند، بر عمق و ژرفای فاصله میان خود و مطالبات اجتماعی افزودند. این البته تنها رهآورد پشت کردن به پایگاه اجتماعی رایدهنده نبود؛ بلکه رقبا ـ داخلی یا خارجی ـ با استفاده از این فرصت بر رادیکال شدن فضای اجتماعی افزودند و نتیجه آن شد که امروز امیدواریها به صندوقهای رای و تمامیت سیاست به حداقل ممکن رسیده است.
در نتیجه همین گروههای اندک باقیمانده نیز با بحران گفتمانی جدی و اساسی روبهرو شدهاند؛ لذا در شرایط مفروض و با تکیه بر تجربههای اندوختهشده به نظر میرسد سیاست و در نتیجه انتخابات امروز از اولویتهای پاییندستی جامعه ایران محسوب میشود و دستِکم مردم علاقهای برای حضور در پای صندوقهای رای ندارند. نتیجه آن میشود که صحبت از کاندیدای نظامی یا غیرنظامی در انتخابات پیش رو، سخنی به گزاف خواهد بود که از واقعیتهای عینی جامعه فاصلهای شگرف دارد. مسئله امروز سیاست در ایران ایجاد «آرامش» است. جریانی که بخواهد یا بتواند انتقالدهنده این مفهوم در ابعاد مختلف به جامعه باشد، میتواند نسبت به توفیق حداقلی در انتخابات آتی امیدواریهایی داشته باشد.
از سوی دیگر، باید دید نظامیان ایران تا چه اندازه به حضور در انتخابات علاقه دارند! برای درک این معنا باید ملاحظه کرد که حضور در راس قوه مجریه میتواند چه رهآوردی برای نظامیان داشته باشد. به نظر میرسد میزان نفوذ و حضور جریانهای نظامی در سطوح مختلف قدرت به اندازهای فراگیر است، که اساسا نیازی به ریاست دولت نزد نظامیان احساس نمیشود.
به هر روی، سخن گفتن از حضور یا عدم حضور نظامیان در مقام یک کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده نعل وارونه زدن در این میدان است و تصور نمیشود که نظامیان عزمی جدی برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری ایران داشته باشند.
حشمتالله فلاحتپیشه نماینده سابق مجلس طی یادداشتی با عنوان چرا ایران مذاکره را نپذیرفت؟ در شماره امروز آرمان ملی نوشت: آمریکاییها اگر بخواهند به برجام برگردند نیاز به مذاکره ندارند، آمریکا و ایران راحت میتوانند اعلام کنند که به تعهدات خود بازمیگردند. بعد از آن همه کشورها عضو شورای مشترک برجام میشوند و در موارد اختلافی میتوانند جلسه بگذارند و با هم صحبت کنند. دلیل آخر که به نظرم مهمتر از همه این دلایل است، ناامیدی نسبی است. ایرانیان به امید اینکه دوران ترامپ، دوران گذرایی باشد، برجام را حفظ کردند و هزینه حفظ برجام را پرداخت کردند. حتی از رفتارهای چالشی پرهیز کردند به امید اینکه شاید تغییری شکل بگیرد. ولی تغییری که شکل گرفت، ناجوانمردانه عمل کردن بایدن بود که همان فشار حداکثری ترامپ و کشتن زمان بود که در دستور کار قرار داد. از جمله اقدام نظامی بایدن در سوریه که رسما هم آن را به ایران مرتبط ساخت، عملا ایرانیان به این نتیجه رسیدند که باید سیاست مشت آهنین را به کار ببرند و درواقع به نیت آمریکاییها شک کردند. معتقدم این موضوعی است که از دل همه اینها نه احیای برجام شکل میگیرد و نه آنچه آمریکاییها تحت عنوان دغدغه میگویند، برطرف میشود بلکه دغدغهها بیشتر هم خواهد شد. چنانچه الان میبینیم کسانی مثل برنی سندرز و دوستان دموکرات بایدن در آمریکا به منتقد رفتارهای ایشان در قبال ایران تبدیل شدهاند و معتقدند که با اقدام نظامی که صورت داده، عملا دارد فضای تنش را بیشتر میکند.
در حقیقت الان نشانههای خوبی وجود ندارد و در کل، روند تحولات یک سراشیبی ضددیپلماسی است. اما چه اتفاقاتی میتواند شکل بگیرد که به سود نظم و صلح و امنیت بینالمللی و منافع حتی ایران و آمریکاست. نخست اینکه، تجربه به آقای بایدن نشان داد که کشاندن دیگر مسائل به موارد اختلافی با ایران حتما مدیریت تحولات را برای خود آمریکا سخت خواهد کرد. بایدن خیلی عجله کرد در واردکردن اتهام به ایران در حمله به آمریکاییها عراق. این موضوع نهتنها کمکی به ایشان نمیکند بلکه مدیریت کلی تحولات را برایش دشوار میکند. دوم اینکه، باید برجام زنده شود، چراغ میز برجام باید روشن شود و بعد سر میز برجام بنشینند، ولی روزبهروز این چراغها بیشتر دارد شکسته میشود بهویژه چراغهایی که آمریکاییها خاموش کردند، روشن نکردند. ایران بیش از گذشته و حتی بیش از زمان ترامپ، امید خودش را به برجام از دست داده و موضوع سوم اینکه، انتظار میرفت بودجه سال آینده ایران بودجهای براساس رفع تحریم باشد، ولی الان بخشی از این بودجه حتی اختصاص پیدا میکند به دستاوردهای تازه و توسعه بیشتر در صنعت هستهای ایران. آن موقع برای ایرانیان حتی بازگشت به برجام هم هزینه بیشتری خواهد داشت و دیگر رغبتی برای اینکه به برجام بازگردند را ندارند. بارها بر این نکته تاکید کردهام که بایدن همچون ترامپ اگر بیش از این وقتگذرانی کند در تهران باید با نظامیان صحبت کند و الان هم روزبه روز داریم به این مرحله نزدیک میشویم. بایدن که با یک میز دیپلماسی تحت عنوان برجام مواجه بود، الان با منطقه آشفتهای دارد مواجه میشود که بدون اینکه بتواند اتهامی را به ایران وارد کند، ناامیدی از دیپلماسی منطقه را دستخوش و آبستن بحرانهای مختلف کرده. با شعلهور شدن آتش جنگ بین یمن و عربستان، حمله به اهداف رژیمصهیونیستی و حتما فعال شدن گروههای مقاومت در عراق و سوریه علیه آمریکا از جمله مواردی است که بایدن به هیچ وجه پیشبینی نکرده بود. این سادهترین راه و البته بینتیجهترین راه است که فقط این موارد را به ایران ربط دهند و سعی کنند که راهکار همه اینها را در برجام جدید ببینند. بهترین راه این است که از ظرفیت ایران استفاده شود برای اینکه به دغدغههایی که در منطقه وجود دارد به گونهای پاسخ داده شود که هیچ کشوری منافعش در اینجا نادیده گرفته نشود. میبینیم در تحولاتی که تاکنون شکل گرفته منافع ایران به هیچ وجه دیده نشده بهویژه اینکه ناجوانمردانه حتی با نیازهای پزشکی و دارویی و غذایی ایرانیان هم بیتوجهی صورت میگیرد. به نظرم بایدن بیش از گذشته حتی با مخالفتهایی در درون آمریکا مواجه خواهد شد، مگر اینکه دوباره به برجام بازگردد؛ بنابراین حتما بار دیگر آمریکا و اروپا پیشنهاد مذاکره با ایران را مطرح خواهند کرد. اگر تا زمان پیشنهاد جدید اقدام عملی صورت دهند، امکان اینکه ایران مذاکره را بپذیرد، وجود دارد، ولی در غیر اینصورت معتقدم کل مسیر برجام، یعنی برجامی که تا حالا فقط به خاطر ایران نفس میکشید، آخرین نفسهای خودش را خواهد کشید.