به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز شنبه نوزدهم تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که تحولات بینالمللی سیاسی و اقتصادی بحران افغانستان با تیترهایی همچون طالبان پشت مرز ایران، روزهای سرنوشت ساز افغانستان و همزیستی با طالبان همراه با خبر دیدار رئیس جمهور منتخب با مراجع تقلید و سرنوشت برجام در هالهای از ابهام در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
صلاحالدین هرسنی کارشناس مسائل بینالملل طی یادداشتی با عنوان ایران در دستور کار جدید تلآویو در جهان صنعت نوشت: نفتالی بنت نخستوزیر جدید تلآویو نقشه راه جدیدی را در قبال ایران در دستور کار قرار داده است. در این دستور کار جدید، قرار است در قبال مسائلی، چون برجام و رفتارهای منطقهای ایران در محیط پرآشوب غرب آسیا، بازنگری به عمل آید.
در نگاه اول به نظر میرسد که این دستور کار جدید تلآویو تابعی از تغییرات و تحولات قدرت باشد. اگرچه جابهجایی و تحولات قدرت با توجه به پیشینه خصومت و تنازعات فزاینده تهران- تلآویو تغییر نمییابد، اما قراین و شواهد نشان میدهند که در این تحولات جدید قدرت، راهبردها و الگوهای رفتاری مقامات تلآویو سمت و سوهای دیگری پیدا میکنند، چراکه مقابله با ایران محور اصلی تفکرات دولت ائتلافی تلآویو است و این مقامات جدید تلآویو تلاش خواهند کرد که راهبردهای جدیدی را جهت محدودسازی و قدرت منطقهای ایران سازماندهی کنند. به این ترتیب میتوان گفت که نظامگری و ماجراجویی پرریسک و مخاطره، زیربنای کنش راهبردی مقامات راستگرای جدید تلآویو در قبال ایران خواهد بود. در واقع نقشآفرینی افرادی، چون نفتالی بنت، یائیر لاپید و بنی گانتس به معنای آن است که نظامیگری به همراه تداوم سیاست مهار و محدودسازی در قبال ایران در آینده ادامه خواهد یافت و الگوهای جدیدی از امنیتگرایی و سازوکارهای قدرتمحور از اهمیت قابل توجهی در آینده سیاست منطقهای تلآویو برخوردار خواهد شد. به عبارت دیگر، قدرتیابی افرادی، چون نفتالی بنت به عنوان بخشی از واقعیتهای رفتاری مقامات تلآویو در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود.
اعتقاد و باور مقامات تلآویو در این دستور کار جدید بابت برجام آن است که برجام یک توافق بسیار بد بوده و لاجرم بازگشت به آن، خطاست؛ بنابراین احیای برجام از طریق واشنگتن سبب مشروعیت ایران خواهد شد. تحت این شرایط و فرصتی که از رهگذر احیای برجام برای مشروعیت ایران ایجاد میشود، تلآویو با توسعه و ایجاد بحران هرگز اجازه نخواهد داد که مذاکرات وین منجر به نتیجه شود. افزون بر این مقامات جدید تلآویو قویا تاکید کردهاند که واشنگتن باید از سمت و سوهای پروژههای هستهای و پروژههای محرمامه هستهای ایران آگاه باشد. آنگونه که مقامات تلآویو عنوان کردهاند، کاهش شتاب مذاکرات وین مربوط به مواضع نامنعطف و متصلب مقامات تهران است و اگر قرار است گشایشی از رهگذر تصمیمات گرفته شود، این تصمیمات نه در وین یا واشنگتن بلکه در تهران گرفته میشوند.
به این ترتیب مذاکره در وین صرفا نباید برای بازگشت واشنگتن به برجام و احیای آن محدود شود. در واقع و بنا به باور مقامات تلآویو، مشکل و معضل اصلی نه برجام بلکه مخاطرات بالقوه پروژه هستهای است. آنگونه که مقامات اسراییل میگویند، هدف ایران در پروژه هسته، رسیدن به تسلیحات اتمی است و در واقع برجام پوششی برای این برنامه است؛ بنابراین مقامات جدید تلآویو تلاش میکنند اجازه ندهند که ایران تحت پوشش مذاکرات وین و تعقیب پروژه صلحآمیز هستهای، به تسلیحات اتمی برسد؛ بنابراین لازم است تلآویو به دفاع خود در قبال تهدیدات ایران ادامه دهد. به نظر میرسد که نگرش مقامات جدید تلآویو در قبال برجام تابعی از نگرشهای برخی از اعضای اروپایی برجام است. در این باره شواهد و قراین نشان میدهند که مقامات تلآویو بیشتر تحت تاثیر پاریس قرار گرفتهاند، چراکه ماکرون رییسجمهوری فرانسه به کرات اعلام کرده بود که ازسرگیری و به بار نشستن مذاکرات وین، متضمن در نظر گرفتن منافع تلآویو است و واشنگتن باید در مذاکرات وین منافع تلآویو را نیز در نظر بگیرد. البته الگوگیری مقامات تلآویو از مواضع پاریس همه تلاش مقامات تلآویو در قبال برجام نیست، آنها سطح انتظارات و اقدامات تزاحمی خود را بالا برده و تلاش دارند حتی با فشار بر دولت بایدن او را به عقبنشینی از مذاکرات وین وادار کنند. در این ارتباط، نفتالی بنت قصد دارد که طی دیدار قریبالوقوع خود با (جو بایدن) و تاثیرگذاری بر او، راهبردهای برجامی واشنگتن را به مسیرهای جدیدی یعنی مسیرهای منطبق با انتظارات تلآویو هدایت کند. ابزاری را هم که نفتالی بنت قرار است از آن استفاده کند، بزرگنمایی خطر بالقوه ایران از مسیر برنامههای بیثباتکننده ایران در محیط پرآشوب غرب آسیا آن هم از رهگذر رفتارهای منطقهای و برنامههای موشکی بالستیکی ایران است. در واقع نفتالی بنت تلاش دارد با بزرگنمایی خطر ایران و هشدار آن به مقامات واشنگتن، مذاکرات وین را تعلیق و آن را فاقد نتیجه مورد انتظار کند.
جلال میرزایی نماینده ادوار مجلس طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه آرمان ملی نوشت: تورم، نوسانات بورس، کاهش قدرت خرید مردم، گسترش فقر، بحران بیکاری، کاهش صادرات نفت، بحران در روابط خارجی و کاهش حجم مبادلات اقتصادی از چالشهای پیش روی دولت جدید است. دولت سیزدهم باید برای برونرفت از بحران خشکسالی، کرونا، تعطیلی مدارس، دانشگاهها و برخی ادارات هم تلاش کند. توقعی نیست که رئیسجمهوری منتخب کابینهای فراجناحی تشکیل دهد، زیرا پایگاه اجتماعی سیدابراهیم رئیسی مشخص بوده و جریان اصولگرا از وی حمایت کرده است برای اینکه این جریان بتواند پاسخگوی مسئولیتی که بر عهده گرفته، باشد، رئیسی ترجیحا باید یک کابینه اصولگرا تشکیل دهد و از افراد شایسته و متخصص اصولگرا در کابینه خود استفاده کند. ما به عنوان اصلاحطلب نمیتوانیم در پوشش تشکیل دولت فراجناحی به دنبال سهمخواهی در دولت آینده باشیم، چرا که این وضعیت باعث میشود تکلیف مردم در عرصه رقابتهای انتخاباتی روشن و مشخص نباشد. در واقع اگر ما رقابت را به رسمیت میشناسیم باید جریان پیروز، دولت را تشکیل دهد.
اقتصاد قوی باعث ارتقای وجهه ایران در عرصه منطقهای و بینالمللی میشود و به دیپلماتهای ما برای تامین منافع ملی کمک میکند و به همان نسبت، مسائل بینالمللی هم بر اقتصاد تاثیر میگذارد و این مسائل از بدیهیات سیاست خارجی است. در نهایت دولت آینده بعد از ۶ ماه و زمانی که از فضای رقابتهای انتخاباتی بیرون آمد تاثیر سیاست خارجی بر اقتصاد و ارتباط تنگاتنگ این دو موضوع را متوجه میشود و از این جهت مسلما در برخی نگرشهای دولت تغییر ایجاد میشود. دولت رئیسی از حمایت نهادها و قوای دیگر برخوردار است، امیدوارم دولت سیزدهم بتواند با این حمایتها گام مثبتی در حل مشکلات معیشتی مردم بردارد این تاثیر مثبتی بر فضای کسب و کار میگذارد. همگرایی بین قوای سه گانه و نهادها تاثیر مثبتی بر فضای اقتصاد و کسب و کار میگذارد، دولت از این فرصت استفاده کرده و با اتخاذ تصمیمات درست بتواند اعتماد عمومی را جلب کند و این اعتماد میتواند پشتوانهای برای قدمهای بعدی دولت باشد. انتظار میرود دولت بتواند از فرصت همراهی و یکدستی دولت و مجلس نهایت استفاده را داشته باشد در عین حال تنها نگرانی در این زمینه تضعیف نظارت قوه مقننه بر مجریه است که باید مورد توجه قرار گیرد. در عین حال اگر در ترکیب کابینه رئیسی، مطالبات طیف مجلس برآورده نشود، شاهد شکل گیری رقابت بین طیف رئیسی و قالیباف خواهیم بود اتفاقی که در جریان اصلاحطلبی هم سابقه داشته است. ما به عنوان جریان اصلاحطلبی نباید انتظار داشته باشیم که رئیسی کابینه فراجناحی تشکیل دهد و این اشتباه است. آیتالله رئیسی باید با تشکیل کابینه برای بهبود وضعیت معیشتی مردم گام بردارد، زیرا زندگی شخصی همه ما تابع رویکردها و تصمیمات دولت است.
سعدالله زارعی در بخشی از یادداشت روز امروز کیهان با عنوان افغانستان امارت اسلامی آمریکا نوشت: «طالبان امروز» اصرار دارد ما قبول کنیم با طالبان گذشته و حکومت مطلوب فعلی آنان با حکومت امارات گذشته، تفاوت بنیادی دارد. ولی روشی که طالبان برای سیطره بر افغانستان در پیش گرفته است، وادارکردن بقیه طوایف و مذاهب به تمکین در برابر سیطره مطلق خود است و این در واقع نوعی جدید از «تمامیتخواهی» این گروه میباشد که اگر بر افغانستان مسلط گردد، قطعاً برای ساکت کردن دیگران دست به سلاح میبرد و به قول و قرارهای فعلی خود پشت میکند.
طالبان الان بر شکلگیری امارت اسلامی تأکید دارد و از آن کوتاه نمیآید و حال آنکه حدود ۷۰ درصد از مردم و اکثریت قاطع اقوام، مخالف این ایده هستند. طالبان «قانون اساسی» که به تصویب اکثریت مردم رسیده را رد کرده و حتی به اصلاح آن بسنده نمیکند. طالبان دقیقاً به دلیل اینکه نمیتواند بیش از ۳۰ درصد مردم را نمایندگی کند، با برگزاری انتخابات پارلمانی یا ریاستجمهوری موافق نیست و به یک «لویه جرگه» میاندیشد که اعضای آن بر مبنای اکثریت پشتون و اقلیت دیگران منصوب شده باشند و این به معنای آن است که تا سالهای بعد هم مردم حق و سهم واقعی در تشکیلات دولتی نخواهند داشت.
طالبان با حمله به مناطق شمالی در حال جنگ با اقوام تاجیک، هزاره، ازبک و... میباشد و هر روز تعدادی از طرفین در این جنگ کشته میشوند این به معنای وقوع دوباره یک جنگ قومی در افغانستان است طالبان، اصرار دارد بگوید ما با مسالمت شهرهای شمالی را تسخیر کرده و بنای جنگ نداریم، ولی این واقعیت ندارد و صدها کشته و هزاران آواره مناطق شمالی، بطلان این ادعا را آشکار میکند. طالبان اصرار دارد بگوید ما با شیعیان کار نداریم و مرزهای جمهوری اسلامی ایران را هم محترم میشماریم، ولی روش طالبان که توسل به زور برای سیطره بر افغانستان است، آینده شیعیان و مرزهای کشور ما را با ابهام مواجه کرده است. البته شیعیان قادر به دفاع جدی از خود هستند و جمهوری اسلامی ایران اجازه کمترین تعرض به مرزهای خود را نمیدهد، اما سخن بر سر این است که این همه با هزینههایی از سوی شیعیان و جمهوری اسلامی مواجه خواهد بود و نمیتواند نگرانکننده نباشد.
- نکته دیگر این است که به دلیل آنچه در بخش قبلی گفته شد، استقرار حکومت مطلقه طالب به این سادگی هم که آنان و آمریکا تصور کردهاند، میسر نیست. ما شاهد بودهایم که طالبان در فاصله سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ نتوانست سیطره مطلق پیدا کند و لذا در طول این دوره، جنگ در مناطق شمالی این کشور استمرار پیدا کرد. الان هم طالبان نمیتواند ۱۰۰ درصد خاک را به تصرف درآورده و امارات خود را بدون توافق با دیگران و بدون ارائه یک چشمانداز روشن از حکومتی فراگیر، مردمی و دربردارنده حقوق همه اقوام مستقر نماید. همین الان که رسانههای طالبان تصویر پیروزی مطلق این گروهها را به نمایش گذاشتهاند، بیش از ۵۰ درصد یعنی ۱۸۳ شهرستان از ۳۶۹ شهرستان افغانستان را در سیطره خود ندارد و جنگ و درگیری سخت در ۱۳۶ شهرستان ادامه دارد و این در حالی است که طالب مدعی است بر حدود ۹۰ درصد افغانستان سیطره یافته است. حکومت مورد نظر طالب یک حکومت نیست، صحنهای از آشوب دائمی میان اقوام است و این چیزی نیست که با تغییر ادبیات طالبان- در حالی که بر اصلیترین عناصر فکری سابق خود تأکید میکند- دگرگون گردد.
- در این میان سهم آمریکا خیلی مهم است. آمریکا براساس وظیفه خود باید در طول ۲۰ سال گذشته که در دو بخش سیاسی و امنیتی- نظامی این کشور تسلط داشته است، ارتش افغانستان را برای به دست گرفتن مسئولیتهای نظامی- امنیتی آموزش میداد و تجهیز میکرد. نه اینکه ۲۰ سال پس از آنکه با ادعای مقابله با طالبان این کشور را اشغال کرده، به دلیل ناتوان شدن- طرحی که مشخصات کامل یک توطئه دارد را به اجرا بگذارد که نتیجه آن درگیری نظامی در بیش از ۱۳۶ شهرستان- ۳۷ درصد خاک این کشور- باشد. الان سؤال اساسی این است که درگیریهای قومی که امروز در نتیجه مذاکرات دوحه بر افغانستان سایه افکنده است، چه لایههای پنهانی دارد؟ آیا آمریکا نمیدانست که طالب نمیتواند به تنهایی بر افغانستان مسلط شود؟ پس چرا برای ایجاد موازنه قدرت بین طالبان و دولت پشتون اشرف غنی کاری نکرده و با عدم تجهیز ارتش و جلوگیری از تجهیز آن توسط دیگران، عملاً افغانستان را به صحنه درگیری تبدیل کرده است؟ آیا از این پس طالبان در نقش گروه نیابتی آمریکا برای مهار مخالفان آمریکا در افغانستان و منطقه عمل خواهد کرد؟