به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه پانزدهم مهرماه در حالی چاپ و منتشر شدند که خارج شدن کرونا از کنترل و ماسک اجباری از درب منزل از یک سو و تیترهای مرتبط به انتخابات ۱۴۰۰ و جنگ قره باغ از دیگر سو در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
روزنامه کیهان عنوان مناطق اشغالی آذربایجان باید تخلیه شود؛ اما راهحل آن نظامی نیست را از گفت و گوی خود با علی اکبر ولایتی به عنوان تیتر یک برگزیده است.
روزنامه ابتکار یادداشتی با عنوان قره باغ و ایرانیان را به قلم جلال خوشچهره منتشر کرده و روزنامه جوان نیز یادداشتی با عنوان قره باغ نیازمند دیپلماسی فعال ایران را چاپ کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتنشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
دکتر ساحل گرامی، روانشناس در بخشی از یادداشت امروز روزنامه خراسان با عنوان دو دلیل بیتوجهی به آمارهای ترسناک کرونایی نوشت: دو دلیل از بهترین دلایلی که میتواند این آسانگیری دسته جمعی راجع به کرونا، بی توجهی به آمارهای ترسناک کرونایی در چند روز اخیر و رعایت نکردن پروتکلهای بهداشتی را در جامعه بعد از گذشت نزدیک به هشت ماه از شیوع این ویروس در کشورمان توجیه کند، مفهوم «سوگیری تایید» و «خستگی ناشی از توجه زیاد به یک مسئله» است که از روان شناسی اجتماعی وام گرفته شدهاند. احتمالا میپرسید که هرکدام از این مفاهیم، چه معنایی دارند و چطور باید کار کنیم تا در دامشان نیفتیم؟
خستگی ناشی از توجه زیاد به یک موضوع، زمانی اتفاق میافتد که مردم از دیدن و شنیدن اخبار مربوط به یک موضوع خاص به حد اشباع میرسند و در نتیجه دچار بیتفاوتی میشوند. ماههاست که مردم به صورت مکرر در معرض اخبار مربوط به پروتکلهای بهداشتی، کشف واکسن کرونا، آمار مربوط به مبتلایان، بهبود یافتهها و فوتیهای ناشی از این ویروس در رسانهها، شبکههای اجتماعی، روزنامهها و ... قرار گرفته اند. این امر برای بسیاری از مردم خسته کننده میشود، اینکه مدام به این فکر کنند که میتوانم ماسکم را دربیاورم؟ آیا باید دستهایم را بار دیگر ضدعفونی کنم؟ آیا خریدهایم را خوب شسته و ضدعفونی کردهام؟ همه و همه باعث نوعی فشار روانی و خستگی میشود. در نتیجه برای توجیه کردن این احساس فشار و بیعلاقگی، از سوگیری تایید استفاده میکنند.
«سوگیری تایید» زمانی اتفاق میافتد که شما انتخاب میکنید تا مسائل را طوری ببینید که خواسته مد نظر شما را تایید کند. حال با مثالی بیشتر این مفهوم را توضیح میدهم تا به صورت منطقیتر با آن روبهرو شوید. انسانها دوست دارند که به زندگی طبیعی خود بازگردند که این میتواند برگشت به سرکار یا مهمانی رفتن و گشت و گذار با دوستان و خانواده در طبیعت بدون ترس از کرونا باشد. حال آنها چیزهایی را جستوجو میکنند که این خواستهها را تایید و تصدیق کند مثلا به افرادی که داخل رستوران در حال غذا خوردن هستند نگاه میکنند، چشمشان افرادی را پیدا میکند که در حال انجام کارهای روتین و معمولی هستند، آنهایی که ماسک نمیزنند و سالم هستند و .... در نتیجه این باور در آنها تقویت میشود که کرونا چیز خطرناکی نیست چراکه آدمهایی که شرح حالشان مطرح شد، خیلی راحت در حال انجام کارهای سابق خود هستند. اگر کرونا خطرناک است پس چرا همه کسب و کارها و مغازهها باز است یا این همه انسان به مسافرت رفته و مبتلا نشدهاند؟
نکته بعدی که این حجم از راحتی و بیتفاوتی راجع به آمارهای واقعا ترسناک مبتلایان و فوت شدههای کرونایی را توجیه میکند، جستوجو برای انجام کارهای متداول و معمول در زمانهای استرسزا ست. به همین دلیل است که مردم مثل گذشته به مسافرت میروند یا روال قبلی زندگی خود را از سر میگیرند. برای مثال عید نوروز را در نظر بگیرید. ما در عید نوروز چه کار میکنیم؟ طبیعتا مسافرت میرویم و دید و بازدید میکنیم. با توجه به این که ذات ما انسانها به مسائل آشنا گرایش دارد، پس متاسفانه ترجیح میدهیم با وجود کرونا مسافرت برویم یا مهمانیها را ادامه دهیم حتی با علم به این که این کارها انتخاب درستی نیست، باز هم برای ما آرامشبخش است و با اضطراب ناشی از کرونا مبارزه میکند.
هادی حقشناس اقتصاددان طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه آرمان ملی با عنوان مساله امروز ما چیست، نوشت: در اقتصاد در حوزههای مختلف با عدم تعادل و همچنین با عدم قطعیتها مواجهیم. به عنوان مثال، بازار سرمایه نوسان شدید دارد که نشانه عدم تعادل است. بازار ارز، بازار سکه، بازار مسکن، بازار خودرو با عدم تعادل مواجه است. به یک معنای دیگر با یک سرگشتگی بین فعالان خرد و کلان مواجه هستیم و، چون با عدم قطعیت مواجهیم، همه به فکر سوداگری، سفتهبازی، دلالی و بورسبازی هستند. ویژگی این موارد این است که بخش غالب فعالان اقتصادی به منافع کوتاهمدت فکر میکنند و نه منافع بلندمدت. همین موضوع در بخشهای سیاسی هم مطرح است؛ در بخش سیاسی داخل کشور با رفتوآمدهای جریانهای سیاسی و در بخش خارجی هم با رفتوآمدهای برخی از روسای جمهور درحالیکه فرقی نمیکند در آمریکا چه کسی رای بیاورد. راهبرد آنها با انقلاب اسلامی واضح و روشن است، راهبرد ایران هم با آنها و همچنین با کشورهای عربی منطقه مواجه است. مگر در ایران کسی منتظر است که ببیند چه کسی در این کشورهای عربی حاکم میشود؟ یا در ایران کسی منتظر است تا ببیند چه کسی در این کشورهای حاشیه دریای خزر یا ترکیه و پاکستان بر سر کار میآید؟ درحقیقت کسی چنین انتظاری را ندارد. سوال این است در کشورهای منطقه که چنین انتظاری نیست، آیا راهبرد ما در مواجهه با این کشورها مشخص است تا راهبرد ما در مقابل با کشورهای دوردست مشخص باشد؟ بههرحال ما با یک چالش جدی نه با آمریکا- گرچه منشا آن آمریکا بوده- که با غرب بهطور عام مواجه هستیم. حال در این مواجهه بودن یکبار یک کشور اروپایی نقش پلیس بد را بازی میکند، یکبار آمریکا و یکبار یک کشور دیگر. این موارد گفته شد به این دلیل که ما باید راهبرد خودمان را انتخاب کنیم.
امروز در همسایگی ما، ترکیه هم در موضوعات سوریه، هم در موضوعات ارمنستان، هم در موضوعات فلسطین و کشورهای عربی بهخاطر عادیسازی روابط اشغالگر قدس با کشورهای عربی مداخله میکند ولی در کنار آن روابط تجاری هم با دنیا برقرار میکند. شاید بحرانیترین اتفاقی که در یکسال گذشته افتاد، ترور سفیر روسیه در ترکیه و همچنین ساقطکردن هواپیمای جنگی روسیه توسط ترکیه بود که نقطه اوج تنش شد ولی پس از مدت کوتاهی موضوع حل شد. ما در برخی از تنشهای منطقهای یا گاها جهانی، چالشها را به سرانجام قطعی نمیرسانیم. این بدین معنی نیست که طرفهای مقابل همه ذیصلاح هستند. منظور این نیست بلکه منظور این است که مسائلمان را در حوزههای مختلف حلنشده میگذاریم و مسائل حلنشده زیادی با کشورهای منطقه یا برخی از کشورهای دوردست داریم؛ لذا در پاسخ به این سوال که چه باید کرد؟ پاسخ این است که باید بدانیم مساله خودمان چیست؟ تا زمانی که در سطح ملی، مسائلمان را درست تبیین نکنیم، متناسب با آن راهحلها هم ماندگار نخواهد شد. بنابراین مسائلی که امروز در خصوص اقتصاد و همچنین روابط تجاری و روابط سیاسی با دنیا دچار چالش شده است، به این موضوع نیز برمیگردد که ما اهم مسائل خودمان را تعیین و تبیین نمیکنیم و تا زمانی که مسائل خودمان را تبیین نکنیم، هم با عدم قطعیتها و هم با عدم تعادلها مواجه خواهیم شد و هم اینکه نمیتوانیم از مزیت نسبی ایران در موقعیت جغرافیایی خاورمیانه و منابع غنی کشور استفاده کنیم و برای نقد آن از همه ظرفیتها بهره بگیریم.
روزنامه اعتماد در بخشی از گزارش امروز خود به بررسی وضعیت کاندیداهای اصلاح طلب برای سال ۱۴۰۰ پرداخت و در بخشی از آن نوشت: آن طور که شنیده میشود صفاییفراهانی و مصطفی معین، تمایلی به حضور در کارزار انتخابات ندارند. آخوندی برای کاندیداتوری آماده است، اما طیف همراه او در اتحاد اقلیت هستند. صدر و ظفرقندی هم دست بالا را ندارند و هم برای افکار عمومی چهرهای کاریزما، شناخته شده یا تاثیرگذار نیستند. بنابراین با نگاهی به گزینههای موجود میتوان گفت که رضا خاتمی مهمترین گزینه اتحادیهاست که اکثریت با حضور او موافق هستند. یک اصلاحطلب تمامعیار که نایبرییس مجلس ششم و دبیرکلی جبهه مشارکت را در کارنامه دارد و البته شاید در اذهان یادآور حضور سیدمحمد خاتمی هم مسند ریاستجمهوری باشد. به نظر میرسد که گزینه خاتمی، گزینه جدی باشد. روز گذشته هم روزنامه شرق و کانال خبری امتداد، ارگان رسانهای حزب اتحاد به صورت همزمان مصاحبهای از رضا خاتمی منتشر کردند. در این مصاحبه که مصاحبهکننده حسین نورانینژاد، سخنگوی حزب اتحاد و از فعالان رسانهای سابق است با محوریت «جنگ» بود. خاتمی در این گفتگو از شروع جنگ تا فتح خرمشهر گفته و به این پرسش، پاسخ داده که «آیا پس از فتح خرمشهر پایان دادن به جنگ امکان نداشت؟» پرسشی که حتی سالها پس از جنگ پرسش کلیدی محسوب میشود و کیفیت و کمیت پایان جنگ به نوعی جریانبندی و جناحبندی و نگاه امروزشان به سیاست را مشخص میکند. او در این مصاحبه از اختلافات جناحی و سیاسی در دوران جنگ نیز گفته است. رضا خاتمی همانطور که در این مصاحبه نیز گفته هیچوقت به عضویت سپاه درنیامده، تا زمان فتح خرمشهر در جبهه حضور داشته و پس از آن به دلیل مجروح شدن به تهران بازگشته و درسش را ادامه داده است. آنطور که خودش گفته از طریق محسن میردامادی و رضا سیفاللهی با رده بالاهای سپاه در ارتباط بوده و در جلسات سیاسی و تحلیل ایدئولوژیکشان شرکت میکرده است. پس از آن هم وقتی سپاه تهران تشکیل شده برای انجام کارهای روابط عمومی و فرهنگی حضور کوتاهمدتی داشته است.
بنابراین اگر به مجموعه مصاحبه نگاه کنیم، بیان جریانشناسی سیاسی در دوران جنگ است و شاید اولین تریبون نسبتا انتخاباتی رضا خاتمی که از دوران جنگ شروع شده و احتمالا ادامه پیدا خواهد کرد.
اما به واقع رضا خاتمی یک کاندیدای واقعی برای بدنه اجتماعی اصلاحطلبان است؟! پاسخ این پرسش از سال ۱۳۸۸و پس از انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری مشخص شد. نه تنها رضا خاتمی بلکه اکثر گزینههای اصلاحطلب با کیفیت این جریان سیاسی پس از بازداشتها و زندانها و جمله حوادث آن روزها متوجه شدند که باید قید زمین سیاست را دستکم تا سالها بزنند. اغلب گزینههای مدنظر اتحادیها ازجمله رضا خاتمی از گزینههایی هستند که احتمالا پشت سد نظارت شورای نگهبان خواهند ماند و تایید صلاحیت آنها دور از ذهن است مگر آنکه تغییری غیرقابل پیشبینی و شگفتانگیز در چارچوب فرآیند احراز صلاحیت شورای نگهبان اتفاق افتد یا مجموعه حاکمیت برای بازتر شدن فضا مجوز حضور برخی چهرههای سیاسی را صادر کند. اگر چنین اتفاقی رخ ندهد و رضا خاتمی رد صلاحیت شود، تنها یک عایدی دارد و آن اینکه اصلاحطلبان پیشرو پیام مدنظرشان را به جامعه دادهاند. پیامی از این قرار که زمین بازیشان آنچنان محدود است که نه میتوانند اصلاحطلبانه پای کار بیایند و نه میتوانند متکی به کاندیدای اجارهای کاری از پیش ببرند. در همین شرایط، اما گزینه کارگزارانیها احتمال تایید صلاحیت بالاتری نسبت به اتحادیها دارد.
شاید پرسش مهمتری که باید از همه جریانهای سیاسی و حتی از طیفهای مختلف اصلاحطلب پرسید این باشد که «مردم چه میخواهند؟ مردم کجای سیاستورزی کنشگران سیاسی و صاحبان قدرت ایستادهاند» در این ایام اغلب فعالان سیاسی با استناد به آمار حداقلی مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی و فضای اجتماعی متاثر از حوادث و مصایب سال ۹۸ و البته عملکرد دولت و مجلس مدعی شدند که مردم رغبت چندانی برای حضور در انتخابات ندارند. این گزاره، اما نصف و نیمه ماند و هیچکدام از طیفها یا تشکیلات دستکم اصلاحطلب راهکار عملیاتی برای جلب و احیای امید مردم به صندوق رای ارایه نکردند و البته در این راه و آسیبشناسی جریانی نیز گامی برنداشتند.