شایسته ترین فیلم از میان کاندیداها برای بردن جایزه اسکار 2012، یکی از بهترین ساخته استیون اسپیلبرگ به شمار می آید که شاید پس از چند اثر نه چندان سطح بالایش، بار دیگر محلی برای نمایش توجه این کارگردان کارکشته به جزئیات در فیلم سازی است؛ فیلمی که اگر به کارگردانی همچون تارانتینو سپرده می شد با اندکی تغییر در فیلمنامه از دقیقه نخست تا انتها به رنگ خون در می آمد اما اسپیلبرگ بدون بهره گیری از ظرفیت های اینچنینیِ جنگ انفصال، اثری خوش ساخت عرضه کرده که در تقویت جایگاه قهرمانانه «آبراهام لینکلن» موثر واقع می شود.
به گزارش «تابناک»، استیون اسپیلبرگ بی شک یکی از کارگردانان توانا در ارائه یک روایت جذاب از وقایع تاریخی است، به گونه ای که مخاطب هیچ گاه آن واقعه را فراموش نکند. او به خصوص برای صهیونیست های روایت های تاریخی ویژه ای همچون «مونیخ» و «فهرست شیندلر» را ساخته و البته «نجات سرباز رایان» را نیز می توان به این فیلم سازی تاریخی او افزود که مبتنی بر وقایع تاریخی (حتی با تحریف) در دوره های زمانی مختلف، نگاشته و به تصویر کشیده شده است. با این اوصاف باب ایگر مدیرعامل والت دیزنی ریسک بزرگی برای سپردن فیلمنامه لینلکن به اسپیلبرگ انجام نداده و به منطقی ترین گزینه ممکن اعتماد کرده است.
اسپیلبرگ که در سال های اخیر به سرمایه گذاری برخی آثار پرداخته و با حساب و کتاب بیشتری فیلم می سازد، به این اعتماد پاسخ مثبت داد و اثری خوش ساخت با حجم عظیمی از عوامل را تنها با 65 میلیون دلار به پایان رساند؛ عددی که شاید برای مخاطب ایرانی بزرگ به نظر آید اما با مقایسه هزینه این اثر و دیگر ملودرام های تاریخی چندین سال اخیر، می توان متوجه عمق ماجرا شد.
البته کاهش انفجار و خونریزی در این فیلم و بسنده کردن به صحنه های پس از نبردهای انفصال که تنها حجم عظیمی از اجساد روی هم ریخته از سربازهای شمالی و جنوبی را نشان می داد، بی شک در کاهش این هزینه ها بی تاثیر نبوده است و قطعاً به تصویر کشیدن سکانس هایی از صحنه های وسیع از جنگ شمال و جنوب می توانست ده ها میلیون دلار به هزینه های این پروژه بیافزاید و البته شاید جذاب ترش نیز می کرد.
با این حال، اسپیلبرگ بدون استفاده از چنین ظرفیت هایی، 150 دقیقه فیلم با ریتم یکنواخت را روایت می کند و در عین حال مخاطب نه تنها از دیالوگ های طولانی این فیلم آن طور که انتظار می رود، خسته نمی شود، بلکه به شخصیت تاریخی آبراهام لینکلن - سوای اینکه چه میزان شخصیت پردازی ها مبتنی بر واقعیت های تاریخی است - به عنوان یک سیاستمدار آزادی خواه علاقمند می شود. به واقع مطابق با روایت فیلم در دوره ای که سیاست بیش از هر زمان، چهره کثیف خود را در آمریکا نشان داده، لینکلن همه روش های ممکن را وسیله ای برای رسیدن به هدفی انسانی و آن هم پایان دوران برده داری در آمریکا کرده است.
در «لینکلن»، با سیاست پیشه ای بسیار خونسرد و صبور، شوخ طبع، رک گو، عمل گرا و البته فاقد سواد مواجه می شویم که تمام دانشش را خارج از مدارس و کالج ها و به شکل خودآموخته فراگرفته و در دوره کهنسالی که مصادف با ریاست جمهوری اش بر آمریکا است، از دانش و تجربه ویژه برخوردار است. بی شک همان اندازه که فیلمنامه و کارگردان در شکل گیری چنین شخصیتی موثر بوده، «دانيل دی لوئيس» با بازی یکدست و طبیعی و لحن خاصی اش در شکل گیری چنین کاراکتری تاثیرگذار بوده و حقیقتاً شایسته «اسکار» و دیگر جوایز سینمایی برای این نقش بود. در عین حال از بازی تامی لی جونز نیز نمی توان گذشت و به قول معروف نشان داده همچنان دود از کنده بر می خیزد!
موسیقی آرام فیلم از جان ویلیامز نیز سهم خود را در شکل گیری این ترکیب قابل پذیرش داشت و به خوبی بر روی فیلم نشسته بود و اگر قرار باشد تا این حد وارد جزئیات شد، نمی توان فیلمبرداری جانوس کامینسکی را نادیده انگاشت.
فيلم علاوه بر سيزدهمين اصلاحيه پايان برده داری، تسليم كنفدراسيون و ترور لينكلن، بر ماه هاي آخر زندگي لينكلن نیز مروری داشته اما عمده فیلم به ماجرای لابی گری برای برده داری می پردازد و سابقه تاریخی حضور لابیست ها در محافل سیاسی آمریکا را نیز نشان می دهد؛ مردانی که پس از شکست گروهی از دموکرات ها در انتخابات و در حد فاصل تغییر مجلس قانون گذاری آمریکا که هنوز نماینده های شکست خورده حق رای دارند، آنها را با وعده پست های دولتی تطمیع می کنند و این گونه با رای گروهی از دموکرات ها با انضمام همه جمهوری خواهان، قانون منع برده داری در آمریکا و آزادی برده ها تصویب می شود.
برای تماشای این فیلم به خصوص نسخه خلاصه شده آن، مخاطب ایرانی باید تا حدودی جریان اتفاقات تاریخی که بر اساس آن فیلم ساخته شده، قرار بگیرد. آبراهام لینکلن نخستین رئیس جمهورِ جمهوری خواه ایالات متحده بود که در جریان اختلافات عمیق دموکرات ها در سال 1861 توانست با 40 درصد آراء به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب شود اما او بدشانس ترین و سخت ترین دوران ریاست جمهوری را در آمریکا تجربه کرد.
ایالات جنوبی آمریکا که صاحب زمین های حاصلخیز کشاورزی و مواد خام اولیه بودند، به شدت طالب حفظ نظام برده داری بوده و سیاه پوستان را جزو اموالشان تلقی می کردند که حق کشتن، شکنجه، بهره کشی جنسی، فروش و یا هر عمل دیگری را با آنها داشتند اما در مقابل ساکنان ایالات شمالی آمریکا که نیاز جدی به برده داری نداشتند و در صنایع، تجارت و بانکداری مشغول بودند، به شدت مخالف نظام برده داری بودند و طبق قاعده همیشگی، هرچه از شمالی آمریکا به جنوب آمریکا حرکت کنید، طیف مردم از جمهوری خواه به سمت دموکرات تغییر وضعیت می دهد.
با این اوصاف تنها جنوبی ها نبودند که مخالف ممنوعیت برده داری بودند، بلکه اکثریت دموکرات ها که پایگاه رای شان عمدتاً متعلق به زمین داران و کشاورزان بود نیز در جرگه مخالفان دوآتشه ممنوعیت برده داری قرار داشتند. در آمریکا فضا به سمتی رفت که برخی از ایالت های شمالی با تصویب قانونی، برده داری را ممنوع کردند و حتی در قاچاق برده های فراری به ایالت های شمالی نیز نقش آفرین بودند.
هنوز مراسم سوگند لینکلن در 4 مارس1861 به پایان نرسیده بود که ایالتهای
کارولینای جنوبی، جورجیا، فلوریدا، آلاباما، میسیسیپی، لوئیزیانا و
تگزاس و سپس آرکانزاس، کارولینای شمالی، ویرجینیا و تنسی اعلام استقلال
کرده و با تشکیل کنفدراسیون کشورهای آمریکا، بلافاصله ریچموند را پایتخت
خود قرار داده و جفرسن دیویس را به ریاست جمهوری برگزیدند.
سپس قلعه سومتر در بندر چارلتون در کارولینای جنوبی در آوریل 1861 مورد حمله جنوبی ها قرار گرفت و جنگ چهار ساله شمال و جنوب آغاز شد تا در طول این دوران 600 هزار تن از دو سو کشته شوند و در نهایت جنوبی ها بازنده جنگ باشند و یکپارچگی آمریکا حفظ شود اما پیش از جنگ پایانی، لینکلن قانون لغو برده داری را تصویب کرد؛ قانونی که در پیوستن سیاهان شمال به جنگ با جنوبی ها و کارشکنی های سیاهان حاضر در جبهه جنوبی بسیار موثر بود. لینکلن اما سیاستش آن بود که مذاکرات بی فرجام صلح با جنوبی ها را که در صورت به نتیجه رسیدن می توانست منجر به توقف تصویب قانون برده داری شود، تا پیش از تصویب قانون برده داری در خفا نگه داشت و به تعویق انداخت.
بعد از اتمام جنگ داخلی، لینکلن تصمیم گرفت تا ایالات متحده را از نو بسازد و این گونه بود که نظام بانکی وقت آمریکا را تغییر داد و رویکردهای اقتصادی نظیر مالیات بر ارزش افزوده، تعریف حقوق گمرکی را رونق داد، انتخاب گزینه های ائتلافی برای کابینه را بنیان نهاد، وزارت کشاورزی را برای نظارت بر تولیدات ایالات جنوبی ایجاد کرد و راه آهن آمریکا را به شکل بی سابقه ای توسعه داد.
با همه خدماتی که لینکلن برای این کشور انجام داد، در نهایت توسط یک جنوبی متعصب به علت طرفداری لینکلن از قانون لغو برداری و تصویب این قانون، هنگام تماشای تئاتری به نام "پسر عموی آمریکاییمان" ترور شد و با برخورد گلوله ای به سر لینکن، مردی که سیاهان آمریکا پدر خطابش می کنند، جان داد. برای سر قاتل فراری 100 هزار دلاری جایزه تعیین شد و او دو هفته بعد در یک طویله توسط ارتش آمریکا شناسایی و کشته شد.
نگارنده با دعوت به تماشای بیش از 45 دقیقه از این فیلم، پرسش مطروحه در
فیلم های پیشین را مجدداً پیش رویتان قرار می دهد که آیا در شرایطی که
اصولاً کپی رایت در مفهوم کلی اش در ایران رعایت نمی شود و فیلم های دوبله
شده در کشور حق کپی رایتشان خریده نمی شود و قریب به اتفاق کتب ترجمه و چاپ
شده در کشور نیز بدون خرید حق کپی رایت پروسه طبع را طی می کنند، آیا نقد
فیلم های روز و همچنین پخش حداکثر 30 دقیقه (مگر در موارد استثنایی) از
فیلم های روز و همچنین فیلم های شاخص کلاسیک دنیا در «تابناک» موافقید؟
«تابناک» تا انتهای تعطیلات نوروز،
هر روز یک فیلم شاخص را تقدیم تان خواهد کرد و پس از آن، در صورت جلب نظر
شما عزیزان در جمع بندی نظرات، هر هفته یک فیلم این گونه عرضه خواهد شد.