بعضی مردم فکر می کنند برای اینکه زندگی بهتری داشته باشند لازم است یک حساب بانکی پر و پیمان داشته باشند، بتوانند لم بدهند و دستور دهند و خرج کنند. نمی خواهم بگویم پول مثل چرک کف دست است و پول خوشبختی نمی آورد و اینکه خیلی ها با داشتن پول فراوان دچار مشکلات و حتّی افسردگی شده اند. راستش من خودم هم به این حرفها زیاد اعتقاد ندارم. چیزی که می خواهم بگویم این است که هر سطحی از زندگی داشته باشید می توانید از زندگی خود بیشتر لذّت ببرید. این چند نکتۀ کاربردی شاید به کارتان بیاید:
1- بخشی از وقت روزانه یا حداقل هفتگی را به خودتان اختصاص دهید. ما معمولاً آنقدر درگیر نقشهای روزمرۀ خود به عنوان رئیس ، یک کارمند ، پدر و مادر ، یا همسر می شویم که خود را فراموش می کنیم. فلان غذا را می خوریم چون بچه ها آن غذا را دوست دارند، خانۀ فلان فامیل می رویم چون همسرمان می خواهد، در فلان مراسم شرکت می کنیم چون پدرمان می خواهد، فلان سریال را نگاه می کنیم چون همکارمان هر روز که به اداره می آید بخشی از آن را تعریف می کند و قاه قاه می خندد یا گاهی پایان آن را پیش بینی می کند و ما می خواهیم پیش او کم نیاوریم، و حتّی دکور اتاق کارمان را هم طبق سلیقۀ مدیر اداره طراحی می کنیم!!! گاهی به خودتان استراحت دهید. گاهی تنهایی به یک جای خلوت بروید و رمان مورد علاقۀ خود را بخوانید، گاهی با دوستان دوران مدرسه و دانشگاه خود به رستوران بروید، جلسات هفتگی یا ماهانه با دوستان خود ترتیب دهید و به بحث دربارۀ مسائل مورد علاقۀ خود بپردازید، و حتّی گاهی بچه ها را خانه بگذارید و با همسرتان به سینما یا پارک مورد علاقۀ خود بروید. مهمترین نکته این است که تا حدودی خود را از شر زندگی یکنواخت و تعریف شده ای که دارید رها سازید.
2- خود را نگران چیزی که روی آن کنترلی ندارید نکنید. زندگی روزمرۀ ما پر از لحظه هایی است که ما را نگران می کند و گاهی ما خود به این نگرانی دامن می زنیم، از کنکور بچه ها گرفته تا خرید شب عید ، آنفلونزای پرندگان ، جنون گاوی ، رانندگی بد مردم ، تعمیرات خانه ، لباس برای عروسی دختر خاله ، و حتّی چیزهای کوچکتری مثل شفته شدن برنج شب مهمانی و غیره. می گویند اگر به چیزی زیاد فکر کنید همان بر سرتان می آید. پس خیلی به آینده فکر نکنید. حتّی اگر برایتان مشکلی پیش آمد یک لحظه به بدترین حالت ممکن فکر کنید و خواهید دید بدترین حالت ممکن هم آنقدر مهم نیست که خود را نگران کنید. هیچ چیز مثل یک ذهن درگیر و نگران زندگی آدم را خراب نمی کند!
3- در هر شرایطی خانواده مهمترین چیز در زندگی ما است. یکی از مفاهیم خانواده بودن این است که حداقل یک وعدۀ غذایی را با هم بخوریم و در جمع از مشکلات یا موفقیتهای خود حرف بزنیم. گاهی با خانواده یک فیلم یا قطعه ای موسیقی را تماشا کنید و درباره آن فیلم یا ترانه و احساستان حرف بزنید. ترغیب اعضای خانواده به شرکت در جمع خانواده جلوی بسیاری از مشکلات را می گیرد. هیچ کس نمی تواند جای خانواده و پدر و مادر را برای بچه ها بگیرد. دور شدن از خانواده یعنی نزدیک شدن به خطر انحراف. البته گاهی به بچه ها آزادی عمل و تصمیم گیری بدهید و گاهی بگذارید آنها احساس مهم بودن کنند. و البته طوری با فرزندانتان و همسرتان دوست باشید که آنها بدانند همیشه و در هر شرایطی می توانند به پشتیبانی شما دلگرم باشند. داشتن پشت و پناه احساس آرامش عظیمی به انسان می بخشد. موقعیتهایی ایجاد کنید تا اعضای خانواده دور هم جمع شوند. مثلاً 60 سالگی!! همسرتان را جشن بگیرید و بچه ها و نوه ها را به این بهانه دور هم جمع کنید.
4- همۀ انسانها ذاتاً بخشندگی و کمک کردن به دیگران را دوست دارند و با این کار احساس بهتری نسبت به خود و زندگی پیدا می کنند. برای خود موقعیتهایی ایجاد کنید که به دیگران کمک کنید. روزانه صدقه بدهید . اصلاً لازم نیست حتماً کمک شما مالی باشد. در یک انجمن خیریه ثبت نام کنید و ماهی یک بار برای انجام کار به آنجا بروید، اگر تخصصی دارید برای انجمن های خیریه کلاسهای رایگان بگذارید و علم خود را آموزش دهید، یا مثلاً عضو انجمن اولیاء و مربیان مدرسه شوید و گاهی در جلسات آن شرکت کنید، همین.
5- همیشه ورزش کنید. حداقل دو روزی یک بار و هر بار نیم ساعت ورزش کنید. حتّی یک پیاده روی ساده در کنار همسر یا دوستتان به شما احساس بهتری می دهد. مهم نیست که شغل شما چیست و اینکه آیا شغل شما تحرک بدنی دارد یا نه. در هر صورت ورزش برای شما لازم است.
6- به چیزهایی که شما را خوشحال می کند فکر کنید و لیستی از این چیزها حتّی اگر کوچک باشد _ مثلاً بستنی فالوده ای _ تهیه کنید. این لیست را به در یخچال خانه بچسبانید تا همه ببینند. خواهید دید همه سعی می کنند شما را به نوعی خوشحال کنند. حتّی بقیۀ اعضای خانواده هم می توانند این کار را انجام دهند و همه سعی کنند همدیگر را خوشحال کنند.
7- گاهی با خانواده به رستوران بروید. غذای بیرون خیلی خوب نیست اما چند بار در سال شما را نمی کشد ، بخصوص اگر رستوران تمیز و خوبی باشد. این کار می تواند تشکری از زحمات مادر خانه باشد ویا کمکی به او که لاأقل یک روز استراحت کند. هم تنوعی در روال معمول زندگی است و هم بچه هار ا خوشحال می کند بخصوص اگر اجازه یابند به سلیقه خودشان غذا سفارش دهند. اصلاً فرق مهم رستوران رفتن با غذای خانه در این است که هر کس اجازه دارد هر چه دوست دارد بخورد، حالا اگر کمی از غذای همدیگر را هم بچشید که دیگر بهتر. با آرامش غذا بخورید و فقط به همان لحظه که در کنار هم هستید فکر کنید و از بودن با هم لذّت ببرید.
8- سعی کنید در زندگیتان و در روال انجام کارها تنوع ایجاد کنید. برای رفتن به سر کار یا بردن بچه ها به مدرسه اگر امکان داشت مسیرهای مختلفی را امتحان کنید. اگر نمی توانید سفر بروید با اتومبیل تا چند کیلومتری خارج از شهر بروید، کمی زیر درختان باغهای بیرون شهر توقف کنید، اگر جوی آبی بود زیراندازتان را پهن کنید و با خانواده یک استکان چای بخورید و بعد برگردید. برای رفتن به خرید قدم بزنید، با همسر یا فرزندتان به خرید بروید و بگذارید آنها هم در لذّت خرید سهیم شوند، گاهی زیر باران بروید و بگذارید خیس شوید، رنگهای متنوعی برای لباسهایتان انتخاب کنید، غذایتان را بردارید و به خانه پدر و مادر یا دوست و فامیل بروید و غذاها را با هم سهیم شوید، ترتیب چیدمان اثاثیه منزل را تغییر بدهید، اگر با دوست یا برادرتان در یک ساختمان آپارتمان دارید برای یکسال هم که شده آپارتمانهایتان را با هم عوض کنید.
9- خودتان را با دیگران مقایسه نکنید. هر کس خوبیها و بدیهایی دارد. اینطور نیست که همه خوبیها در دیگران جمع شده باشد و همه بدیها در شما. خود را با پائین تر از خود مقایسه کنید تا آرام شوید. به این فکر نکنید که پسر خاله شما ماشین شاسی بلند دارد و شما یک پراید معمولی. به این فکر کنید که شما پراید دارید و پسر عمویتان هنوز نتوانسته ماشین بخرد. البته من مخالف آرزو داشتن و تلاش برای رسیدن به این آرزوها نیستم ، اما بلند پروازی عجولانه هم خوب نیست.
10 - گاهی به کودک درونتان اجازه دهید خودش را نشان دهد. با بچه ها پای یک مسابقه فوتبال بنشینید و اگر حتی به تیمی علاقه ندارید الکی کل کل کنید و داد و فریاد کنید و تخمه بشکنید و از غرغر همسرتان برای به هم ریختن خانه و زندگیش نهراسید ، در پارک با بچه ها بازی کنید ، در خیابان و در کنار همسر یا بچه ها و قدم زنان بستنی قیفی را که خریده اید بخورید و نگران نگاههای مردم نباشید ، گاهی تاب بازی کنید و سرسره را امتحان کنید ، با بچه های فامیل که به مهمانی آمده اند اسم فامیل بازی کنید ، بچه ها یا همسرتان را کمی اذیت کنید ، جوک تعریف کنید و از ته دل به جوکهای دیگران بخندید ، هنگام تماشای یک فیلم طنز بدون ترس از فکر دیگران قاه قاه بخندید ، و ....
فرستنده: محمّد احمدوند مدرّس دانشگاه و آموزش و پرورش
اینا همش حرفه هنوز از اداره نیومده خسته ای حوصله هیچکس و هیچ چیز هم نداری 
