ورود قالیباف به کارزار انتخاباتی مجلس، بازگشت سخنگوی دولت، آغاز روند نزولی قیمت کالاها در گزارش ایران، حیات شبانه، استقبال از رویکرد قاضی القضات، ارسال یازده سؤال منتقدان FATF برای رئیس جمهوری، اما و اگرهای بازار متشکل ارزی، سر بی کلاه بازنشستگان تأمین اجتماعی، حرکت کُند اروپا برای عملیاتی کردن اینستکس، دلایل جدایی برانکو از جمع سرخ پوشان، تحلیل مواضع اخیر سعید حجاریان و رقیب جدید برای نفت ایران از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه ۲۷ خردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که ورود قالیباف به کارزار انتخاباتی و دعوت او از جوانان با واکنشهای متفاوت روزنامههای جریانهای مختلف سیاسی مواجه شد و با تیترهای متفاوتی در صفحات نخست آنها بازتاب یافت. واکنشها به دعوت حجت الاسلام رئیسی از مردم برای ارتباط با دستگاه قضا از یک سو و گزارشها و یادداشتهایی از قتل یک زندانی جوان توسط دو زندانی دیگر نیز از موضوعاتی است که مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.
هوچیگری «بن سلمان» علیه ایران، شمارش معکوس برای اجرای اینستکس و فرصتهای اجلاس اوراسیا از دیگر محورهایی است که در روزنامههای امروز مورد توجه روزنامه نگاران قرار گرفته است.
شرق ورود قالیباف به کارزار انتخاباتی مجلس را که در اواخر سال جاری برگزار خواهد شد را با عنوان دعوت قالیباف از جوانان اصولگرا در صفحه نخست خود جای داد و رسالت با چاپ تصویری بزرگ در نیم صفحه نخست عنوان مجلس نو در گام دوم انقلاب این خبر را برجسته کرد. همدلی با انتخاب تیتری متفاوت «بازنده همیشگی پاستور در سودای بهارستان» از فراخوان جدید قالیباف استقبالی سرد کرد.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
واکنش کیهان به ضرب و شتم بانوی گیلانی: بسیجیان گیلان کجا هستند؟!
روزنامه کیهان ماجرای انتشار خبر و تصاویر ضرب و شتم بانوی گیلانی و فرزند خردسالش در مواجهه با زیر پا گذاشتن عفاف و حجاب توسط تعدادی از افراد هنجارشکن را موضوع گزارش اجتماعی امروز خود قرار داد و نوشت: اینکه چطور کار به اینجا رسیده از ابعاد مختلف قابل بررسی است؛ اما وقتی به عنوان مثال در همین موضوع عفاف و حجاب مسئولان سازمانهای مختلف دولتی و غیر دولتی که طبق قانون دارای وظیفه هستند، بنا بر عافیت طلبی یا مصلحت اندیشیهای خطرناک یا برای بهره برداریهای جانبی، در عمل به وظیفه خود کوتاهی میکنند و حتی در مواقعی با ژست روشنفکری در راه حفظ ارزشها سنگ اندازی هم میکنند نباید از جری شدن هنجارشکنان تعجب کرد.
وقتی نظام آموزشی، سینما، رسانهها و سایر عناصر تأثیرگذار، به دلایل مختلف از جمله وادادگی یا وابستگی فکری به غرب، یا سیاسی کاری و غفلت از وظایف در تربیت و پرورش جوانان دیندار و ارزشمدار لنگ میزنند، آن هم با وجود هجمههای عظیم تهاجم فرهنگی از جمله در فضای مجازی، ماهواره و ... و با کمال تأسف مردم دیندار و ارزشمدار نیز تمام و کمال و با تمام ظرفیت وارد میدان کار فرهنگی و دفاع از ارزشها نشوند نتیجه آن میشود که زن کشف حجاب کرده رقاص به خود اجازه دهد در روز روشن بانوی مؤمنه و ناهی از منکر و فرزند وی را زیر مشت و لگد بگیرد! یا فلان دختر کشف حجاب کرده در مقابل تذکر راننده تاکسی مومن و قانونمدار برای رعایت حجاب اسلامی، به خود اجازه دهد برای تنبیه این راننده تصویر و مشخصات وی را در فضای مجازی منتشر کند، یا جوانی که در یکی از پارکهای شمال تهران به دختران کشف حجاب کرده مشغول بازی تذکر میدهد با برخورد ناهنجار و خشن آنها روبرو شود، یا در حادثه تلخ دیگری که دل هر فرد غیرتمندی را به درد میآورد در تجمع علنی و عجیب ضد حجاب در دانشگاه تهران یک مردنمای نامرد مخالف حجاب! به دخترچادری دانشجو لگدپراکنی کند و یا دختران بی حجاب جرأت پیدا کنند به مأموران گشت ارشاد پلیس فحاشی و حمله کنند. بله اینها و مصادیق زیاد دیگری از این هنجارشکنیهای همراه با وقاحت و بی باکی که میتوان برشمرد، نتیجه غفلت و کم کاری مسئولان و پس از آن مردم در کار فرهنگی و دفاع از ارزشها است.
اما حال که از معضلات فرهنگی و ضعف ساختاری نظام آموزشی و ... گفتیم، نباید از این موضوع غفلت کنیم که بحمدالله وجود حجم عظیم مردم و خانوادههای انقلابی و دیندار در سراسر کشور و پرورش جوانان مومن و ارزشی در مجموعههای مختلف فرهنگی اعم از دختران و پسران دانشجو و دانش آموز بسیجی و پاک سرشت این نوید را میدهد که بروز و خودنمایی هنجارشکنان دلیل بر ازدیاد آنها نیست و اگر نسل دیندار و حزب اللهی اراده کنند و ورای از غفلت و نخوت مسئولان امر وارد میدان شوند به راحتی با اقدامات خود از جمله کار فرهنگی در ابعاد مختلف و همچنین احیای عملی و پر حجم فریضه امر به معروف و نهی از منکر میتوانند ریشه این بی حیاییها و هنجارشکنیهای گستاخانه را خشک کنند.
در ماجرای اخیر بانوی گیلانی هم انتظار و توقع از جوانان گیلانی و بسیجیان و مردم غیور و شهیدپرور این خطه ولایی این است که جدیتر وارد میدان شوند چراکه زیبنده نیست یک بانوی آمر به معروف و فرزندش در روز روشن کتک بخورند و صدای کسی در نیاید. البته ممکن است این اتفاق در هر کجای دیگر رخ دهد که هوشیاری امت حزبالله و جوانان غیور و بسیجی را میطلبد.
قتل یک زندانی جوان و چند پرسش
کامبیز نوروزی حقوقدان طی یادداشتی با عنوان قتل یک زندانی جوان و چند پرسش که روزنامه شرق در شماره امروز خود آن را منتشر کرده نوشت: علیرضا شیرمحمدعلی، ۲۱ ساله، در زندان فشافویه توسط دو زندانی دیگر به قتل رسید. بنا بر اخبار و گزارشهای منتشرشده، شیرمحمدعلی به جرم اهانت به مقامات، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام به هشت سال زندان محکوم شده بود. او در زندان فشافویه دوران محکومیت خود را سپری میکرد. زندانیانی که مرتکب قتل شیرمحمدعلی شدهاند، جرائم سنگینی مانند قتل مرتکب شده بودند. جرائم ارتکابی مرحوم شیرمحمدعلی، از نوع جرائمی است که اغلب حقوقدانان آنها را در زمره جرائم سیاسی قرار میدهند. اما حتی اگر این جرائم را سیاسی هم ندانیم، ماهیت این جرائم چنان است که جرائمی خشونتبار تلقی نمیشوند و از نظر جرمشناسی مرتکبان آنها را نمیتوان در دسته تبهکاران و مجرمان خطرناک قرار داد. سادهترین اصول اداره زندانها، که بیشک مسئولان محترم قوه قضائیه و سازمان زندانها بهخوبی از آن آگاهاند، این است که در محیط زندان باید این نوع زندانیان از زندانیانی که مرتکب جرائم خشن و خطرناک شدهاند، تفکیک شوند. این نص صریح آییننامه زندانهاست:
«ماده ٨: کلیه محکومان با توجه به نوع و میزان محکومیت، پیشینه کیفری، شخصیت، اخلاق و رفتار بر اساس تصمیم شورای طبقهبندی، حسب مورد در زندانهای بسته یا مراکز حرفه آموزش و اشتغال نگهداری میشوند، مگر آنکه مقام قضائی صادرکننده حکم در رأی صادره محل خاصی را برای نگهداری محکوم تعیین نموده باشد». مسلما اختیاری که در این ماده به قاضی داده شده است، به این معنا نیست که قاضی میتواند خلاف قاعده اصلی عمل کرده و مثلا دستور دهد که فرضا زندانی چک بیمحل در کنار زندانیان قتل عمد قرار گیرد.
علاوه بر این زندانبان همانقدر که باید مراقب آن باشد که زندانی در زندان مرتکب تخلف از مقررات زندان نشود، باید مراقب جان و سلامت جسمی و روانی زندانی و مهمتر از آن بهبود و تربیت شخصیتی و تربیتی او هم باشد. مجازات زندانی، محرومیت از آزادی تن است. تحمیل رنجهایی علاوه بر محرومیت از آزادی، مغایر با فلسفه و اهداف مجازاتهاست.
گفته میشود زندانی مرحوم علیرضا شیرمحمدعلی پیشازاین از شرایط زندان و عدم امنیت جانی خود شکایت و تقاضای جابهجایی داشته است.
به دلایلی که از آنها بیخبریم، درحالیکه اصل ابتدایی تفکیک زندانیان به حسب نوع جرائم ارتکابی در مورد او رعایت نشده بود، اعتنایی به تقاضای او نمیشود. تا آنکه جسد او بر دست زندان و خانواده میماند. مرگ اندوهبار شیرمحمدعلی در زندان فشافویه در شرایطی اتفاق افتاده است که بعضی گزارشهای غیررسمی حکایت از آن دارد که در سالهای اخیر، محکومانی دیگر با جرائم مشابه جرائم شیرمحمدعلی، در کنار زندانیان خطرناک نگهداری شده و از سوی آنان مورد خشونت قرار گرفتهاند.
اینک پرسش این است که چرا باید زندانیانی جوان، که به دلیل ارتکاب جرائمی غیرخشونتبار که ماهیتی فرهنگی-سیاسی دارند، در شرایط سخت در کنار محکومان خطرناک نگهداری شوند؟ آیا ماده ۸ آییننامه زندانها در مورد شیرمحمدعلی رعایت شده بود یا نه؟ و اگر نه، چرا؟
انگیزه و هدف کسانی که مرتکب قتل شیرمحمدعلی شدهاند، چه بوده است؟ آیا از نظر حقوقی عدم رعایت ماده ۸ آییننامه موجب مسئولیت کیفری یا حقوقی برای کسانی که با تصمیم خود یک زندانی جوان را که فاقد شخصیت تبهکاری است، در کنار محکومان خطرناک قرار میدهند هست یا خیر؟ و...
پاسخ به این پرسشهای اصلی و پرسشهای فرعی مرتبط با آنها مستلزم تحقیقی بیطرفانه درباره این حادثه دردناک و انتشار گزارش آن است.
احترام به تصمیم نظام در ماجرای سفر نخست وزیر ژاپن
ولی الله شجاع پوریان، مدیرمسئول روزنامه همدلی در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان احترام به تصمیم نظام نوشت: سفر مهم و دیپلماتیک نخستوزیر ژاپن به کشورمان که به گواه بسیاری از کارشناسان به منظور میانجیگری ایران و امریکا صورت گرفت، سفری قابل تامل بود. در چند ماه گذشته روابط ایران و آمریکا به پرتنشترین دوران خود در چهل ساله اخیر رسیده و حتی برخی وقوع جنگ را محتمل میدانند، اما بدیهی است برخلاف برخی ژستهای تبلیغاتی ترامپ، نه آمریکا و نه متحدان آمریکایی به جز عربستان و اسرائیل تمایلی برای جنگ ندارند و به زعم فشارهای اقتصادی، تشدید تحریمها و مواضع جنگطلبانه در باطن ماجرا به دنبال مذاکره با ایران هستند.
مواضع رهبری در دیدار با نخستوزیر ژاپن به عنوان تصمیم نظام در مقابل رفتارهای اخیر آمریکا، مواضعی واقعبینانه و منطبق بر اصول عزت، حکمت و مصلحت بود و از اینرو بسیاری از ایرانیان با رویکردها و منشهای سیاسی مختلف از این مواضع استقبال کردند، چرا که جمهوری اسلامی ایران با اثبات حسن نیت در مذاکرات برجام که آن هم نتیجه تصمیم کلان نظام بود، باب مذاکره و گفتگو با آمریکا را باز کرد، اما با تغییر ساختار سیاسی آمریکا و حضور ترامپ، این فرصتسوزی از سوی سیاستمداران آمریکایی، اعتماد ایرانیان به سیاستهای آمریکا را خدشهدار کرد.
یکی از دلایلی که مواضع رسمی جمهوری اسلامی ایران با استقبال جامعه ایران روبهرو شد این بود که نظام جمهوری اسلامی در فرصت برجام حسن نیت خود را نشان داده بود و مردم هم دریافته بودند که تصمیم نظام به مذاکره و کاهش سطح اختلافات با آمریکاست و امروز این فشار روانی از مسئولان ارشد نظام برداشته شده که تحت هر شرایطی به مذاکره تن دهند. از اینرو اگر همین وحدت در مواضع در برابر آمریکا در تریبونهای رسمی حفظ شود و مردم دچار مواضع متفاوت و متضاد نباشند، بخش زیادی از فشارهای اقتصادی و سیاسی آمریکا به دلیل اجماع و انسجام داخلی خنثی خواهد شد.
حضور نخستوزیر ژاپن در کشورمان و تحریم پتروشیمی ایران از سوی آمریکا همزمان با این سفر نشان داد تا چه حدی نظام سیاسی آمریکا غیرقابل اعتماد است و سیاست هویج و چماق ترامپ در نگرش مردم به نظام تاثیری ندارد و اغراق نیست اگر بگوییم مردم ایران در چند ساله اخیر این روزها بیش از هر زمان دیگری موافق مواضع اصول نظام در تقابل با آمریکا هستند.
اکنون با درک شرایط امروز و تقویت روحیه همبستگی ملت ایران در نحوه مواجهه با آمریکا به نظر میرسد میتوان این اجماع و انسجام داخلی را قوت بخشید، به طور حتم کسی منکر تأثیر تحریم بر معیشت مردم نیست، اما مهم این است که مردم احساس همدلی و رضایت با مواضع کلان نظام داشته باشند تا تحریمها بر رویکرد مردم به نظام و حاکمیت موثر نباشد؛ لذا شکلگیری انسجام نسبی در مواضع بینالمللی، امروز باید شرایط داخلی را مهیای تقویت وحدت و انسجام کرد، دوقطبی کردن جامعه، رودر رو قراردادن مردم به بهانههای مختلف، سختگیریهای بیمورد در مسائل اجتماعی از جمله حجاب، موسیقی و ...، رفتارهای مغرضانه و انحصارطلبانه در حوزه رسانه و تشکلهای سیاسی و کوبیدن بر طبل اختلاف همچون آتشی بر خرمن انسجام فعلی در داخل است. مردم ایران بارها ثابت کردهاند در بزنگاههای سخت همراه مسئولان هستند و امروز نوبت مسئولان است تا هم اعتماد بیشتری به مردم داشته باشند و هم این باور را در کشور نهادینه کنند که ایران متعلق به یک اقلیت یا حتی اکثریت خاصی نیست و همگان حق زیستن در ایرانی آزاد و امن را دارند.