به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه پنجم مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که اوج گیری وحشتناک کرونای دلتا در ایران از یک سو و به تعویق افتادن بررسی طرح جنجالی صیانت از فضای مجازی در مجلس یازدهم از دیگر سو در کنار تیترهایی همچون اصناف زیر فشار کرونا و حمایتهای تو خالی و سیمان گران؛ چالش تازه بازار مسکن در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
فریدون حسن طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با تیتر توهم توطئه نوشت: قبول شکست یک چیز است، بهانه آوردن و توجیه یک چیز دیگر. عذرخواهی یک چیز است و آسمان و ریسمان بههم بافتن یک چیز دیگر. آنچه امروز به دلیل افتضاح تاریخی تکواندو در المپیک توکیو از زبان رئیس فدراسیون شنیده میشود، اما نه قبول شکست و نه عذر خواهی که عین بهانه آوردن و آسمان و ریسمان بههم بافتن است.
این روزها حرفهایی که از زبان رئیس فدراسیون تکواندو شنیده میشود، دردآورتر از تمام توطئههایی است که هنوز نمیدانیم وجود خارجی دارد، یا نه. جالب است که پردهبرداری از این توطئه توسط بنگاه خبرپراکنی استعمار پیر و رسانههای وابسته به سعودی انجام میشود، ولی همین حرفها میشود دستاویز محمد پولادگر برای فرار از سوءمدیریتی که طی تمام این سالها پشت برخی موفقیتها پنهان شده بود و حالا با شکست کامل تکواندو بیشتر از هر زمان دیگری عیان شده است.
بدون اینکه بخواهیم تواناییها و قابلیتهای ناهید کیانی، بانوی شایسته تکواندوی کشورمان را زیر سؤال ببریم، اما مگر نه این است که اگر مدال المپیک میخواهید باید همه را ببرید تا به سکو برسید. باید مقابل همه چیز حتی شیطنتهای احتمالی هم بایستید. خب کیانی با تمام قابلیتهایش نتوانست، اینکه ۱۸ بر ۹ ببازید چیزی نیست که مربوط به توطئه و نقشه باشد، چون این اتفاق حتی اگر در بازی اول هم رخ نمیداد در بازیهای بعدی اجتنابناپذیر بود.
تکواندوکار دیگر ایران ۳۷ بر ۱۸ میبازد، یعنی تحقیر میشود، وقتی در طول مسابقه با ضربات سهمگین حریف چندین بار کلاهش میافتد و خودش نقش زمین میشود، آن وقت پولادگر میآید و از توطئه دو سال قبل سخن میگوید و آن را دلیل این افتضاح عنوان میکند. اصلاً همیشه توطئه در کار است و همیشه مدیریت تکواندو عالی بوده، به خاطر همین است که سال به سال به جای پیشرفت، پسرفت کردهایم و رسیدهایم به اینجا که دست از پا درازتر از المپیک برگردیم و با زبان همانهایی که زیر پای ورزشکارانمان مینشینند برای جلای وطن فریاد بزنیم علیهمان توطئه صورت گرفته است.
پولادگر بهتر است بهانهجویی را کنار بگذارد. بهتر است واقعاً به این نتیجه برسد که نباید همه چیز را فدای ریاست خود کند و از همه چیز حتی مقدسات ملی و مذهبی برای حفظ صندلی خود خرج کند. او اگر واقعاً دلسوز تکواندوست بهتر است نگاهی به سرنوشت بوکس بیندازد که بعد از بیرون کردن رئیس پا به سن گذاشتهاش دوباره رو آمد. تکواندو هم امروز برای بازگشت به ریل موفقیت باید پوستاندازی کند و ابتدا مدیریت و تفکر کهنه خود را تغییر دهد.
آقای پولادگر اعتقاد را نمیتوان به زور به ورزشکار دیکته کرد که اگر جواب میداد تلاشهای شما از این راه باعث نمیشد که هماکنون بسیاری از تکواندکاران و مربیان طراز اول ایرانی این رشته برای موفقیت کشورهای دیگر تلاش کنند. همانها که بهزعم شما وطنفروش هستند و خائن. البته که بر این باوریم تمام ورزشکاران حاضر در ایران هم معتقدند و هم وطنپرست، اما اینکه شما بخواهید برای حفظ صندلی خود آنها را مجبور به برخی حرکات کنید، آن وقت نتیجهاش همین چیزی میشود که امروز شاهد آن هستیم. میروید، میبازید و باعث میشوید تمام اعتقادتمان به سخره گرفته شود و تازه میآیید و دم از توطئه هم میزنید. توطئهای در کار نیست، مشکل اینجاست که مدیرانی، چون پولادگر تصور میکنند اگر نباشند همه چیز از دست میرود، در حالی که حضور پرطمطراق آنهاست که فعلاً باعث از دست رفتن همه چیز شده است.
حسین میرزائی مردمشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی طی یادداشتی در شماره امروز ایران نوشت: کرونا، این میهمان ناخوانده که بیش از یک سال و نیم، تمام شرایط زیست انسان را در کره خاکی تحت تأثیر خود قرار داده، همچنان به جولانها و جهشهای خود ادامه میدهد. شهرهای جهان محل رویارویی این ویروس با مردم شده است و هر جا تراکم جمعیتی بیشتر سرایت و واگیری هم بیشتر. همین پدیده «شهر» که محل زندگی بیش از ۷۰ درصد ساکنان کره زمین شده است، حاوی سه مفهوم مرتبط با هم است: اول فضا، دوم، زندگی روزمره و باز تولید روابط اجتماعی در چهارچوب سرمایهداری و سوم، قدرت. در دیدگاه حق بر شهر، فضا محصول رقابت شهروندان با یکدیگر است، مکانی برای کشمکش بر سر موضوعاتی، چون دسترسی به قلمروهای عمومی، حق شهروندی و... عمومی بودن شهر، خود به خود، عدم تجانس و تنوع را به همراه خواهد داشت؛ یعنی مکانی برای رویارویی دیدگاههای متفاوت و از آنجا که شهر یک پدیده اجتماعی و عمومی است مکانی میشود برای برقراری تعاملات و تبادلات اجتماعی. کرونا در شهر، حق به شهر شهروندان را تا حد زیادی تحت تأثیر خود قرار داده است: فضاهای عمومی را ناامن و حقوق شهروندی را، خواه ناخواه، زائل کرده است. اما چاره چیست؟ ظاهراً تا یافتن راه حل قطعی پیشگیری و درمان باید از این حق به شهر کوتاه آمد، روابط اجتماعی را محدود و فاصله اجتماعی را در قلمروهای عمومی شهر رعایت کرد.
ما شهرنشینی را مجموعهای از روابط اجتماعی میدانیم که منعکسکننده روابط موجود در جامعه بهعنوان یک کل است. یعنی رفتارهای ما در جامعه روی یک کلیت اثر خواهد داشت که دیگران نیز تبعات آن را باید تحمل کنند. موجهای پی در پی کرونا، تا حد زیادی معطوف به رفتارهای شهروندی ما و سیاستهای حکمرانی در حوزه بهداشت و امنیت کشور است. فارغ از کشوقوسهای بیولوژیکی ویروس و مجادلات درباره واکسیناسیونهای عمومی، آیا رفتارهای شهروندی ما مناسب با پیشگیری و درمان نبوده یا تصمیمات بالادستی مناسب در حوزه کرونا اتخاذ نشده اند که ما این چنین در تلاطمات کرونایی عزیز از دست میدهیم؟ قاعدتاً همه این مؤلفهها در نتیجه نهایی مؤثر هستند. وقتی سیاستهای پیشگیرانه در جامعه از سوی متولیان امر جدی گرفته نشود، مردم هم پروتکلهای بهداشتی را کمتر رعایت میکنند و این میشود که تعطیلی ۶ روزه تهران و کرج عملاً نتیجهای در پی نداشته است.
وقتی علیرغم ممنوعیتهای اعلام شده، جادههای بینشهری سرشار از خودروهای غیربومی میشود تا خود را به شهرهای تفریحی شمال برسانند، هر دو اصل پیشگیری محل تشکیک قرار میگیرد. چرا باید قرنطینه به همین راحتی شکسته شود تا شهروندان غیرمسئول امکان به خطر انداختن جان دیگران را داشته باشند.
وضعیت در درون شهرهای قرمز هم بهتر از جادهها و شهرهای تفریحی نیست. همه مکانهای تجاری و تفریحی باز هستند و مردم هم گویی شرایط کرونایی آنها را بیحس کرده و بی توجه به پروتکلها، در راستای حق به شهر! در فضاهای عمومی، حتی بیش از گذشته حضور دارند. تا زمانی که سیاستهای بهداشتی از سوی نهادهای سیاسی و انتظامی جدی گرفته نشود، نمیتوان از مردم رفتار مسئولانه طلب کرد. آن روی سخن هم با مردم است که تا ما در قبال یکدیگر احساس مسولیت نکنیم، هیچ قانونی نمیتواند جلوی پیشرفت این بیماری را بگیرد.
امروز حق به شهر، احترام به پروتکلهای بهداشتی است که هم خود رعایت کنیم و هم دیگران را به رعایت آن تشویق کنیم. تا چنین اتفاقی نیفتد، روزهای بیکرونایی، روز به روز از ما دورتر میشوند و عزیزان بیشتری در پهنه آرامگاهها، آرام میگیرند.
جاوید قرباناوغلی در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه شرق با تیتر دیپلماسی در کابینه رئیسی نوشت: یکی از وظایف و کارکردهای دستگاه دیپلماسی کشور برحذرداشتن مسئولان و تصمیمگیران ارشد کشور از هرگونه اشتباه محاسباتی در معادلات جهانی و توازن قدرت است. از یاد نبردهایم که برداشت ناصواب بالاترین مقام اجرائی کشور از قطعنامههای الزامآور شورای امنیت سازمان ملل و تصور باطل «کاغذپاره» این قطعنامهها تجربهای تلخ، بسیار دشوار و پرهزینه در پرونده هستهای کشور بود. نگرش اینگونهای به یکی از مهمترین و تعیینکنندهترین مؤلفههای نظام جهانی، متأسفانه کشور را به تور قطعنامههای ششگانه و دامی که برای ما پهن شده بود، انداخت. بهایی سنگین و تصمیمات دشواری را به کشور تحمیل کرد که هنوز بعد از گذشت قریب به دو دهه گرفتار آن هستیم و اقتصاد بهگلنشسته کشور و معیشت مردم به رهایی از این دام سنجاق شده است. البته امروز با آگاهی از واقعیتهای حاکم بر جهان، نه ایشان از کاغذپاره صحبت میکند و نه آن دیگری از «دادن دُرّ غلطان و گرفتن آبنبات» سخن میگوید. برونرفت از این دام به اولویت اصلی نظام تبدیل شده که تدبیر رهبری، مذاکرات نفسگیر ۲۲ماهه منتهی به برجام، تلاش برای رفع تحریمهای ظالمانه، ولی بنیانکن از هر طریق ممکن، گامهای درست، منطقی و ناگزیر کشور برای رهایی از آن اشتباه محاسباتی و درک ناصحیح از نظام حاکم بر جهان است.
از این منظر به نظر نگارنده، گام نخست جناب رئیسی در سیاست خارجی دستیابی به «نگرش واحد» نخبگان و تصمیمسازان کشور به جهان و مناسبات بینالمللی است. در هشت سال گذشته به دلیل تشتت آرای مسئولان تصمیمگیر، نگاه و تحلیلهای متفاوت و بعضا متضاد نهادهای بالادستی به دو پرونده برجام و FATF خسارات فراوانی را به کشور وارد کرد که هنوز هم ادامه دارد و نتیجه محتوم و انکارنشدنی آن عقبماندگی از توسعه در مقایسه با همسایگان، افزایش فقر و فلاکت و یأس مردم از کارآمدی نظام سیاسی و مسئولان آن است. ریاست جناب رئیسی بر شورای عالی امنیت ملی، همسویی و وحدت نظر رؤسای دو قوه مقننه و قضائیه و دیگر اعضای این شورا بهترین فرصت برای کشور در تدوین این راهبرد خواهد بود. فارغ از شعارهای میانتهی که سکه رایج در کشور است، پژوهشهای معتبر نمایانگر تأثیر غیر قابل انکار رویکرد سیاست خارجی بر اقتصاد کشور است. بدون بازنگری در مناسبات بینالمللی، اقتصاد ایران همچنان گروگان سیاست خارجی است و لاجرم در همان ریلهای پوسیده به حرکت خود ادامه خواهد داد. ریشهیابی منشأ تحریمها و حلوفصل کمهزینه آن، گام دولت آینده است. پالسهای رئیسجمهور منتخب در مصاحبهها و پیامها از زمان پیروزی جز در مورد «نه» به مذاکره با آمریکا، نمایانگر درک درست ایشان از این معضل است. تصور میکنم تصویب دیدگاههای واقعگرایانه در نهاد بالادستی شورای عالی امنیت ملی و کمهزینهترین راهکار حلوفصل اختلافات درون جبهه اصولگرایان با گرایشهای صفر و صدی در موضوعات سیاست خارجی است.