خراسان: يک بار پدر و مادرم اشتباه کردند و من شکست تلخي را در زندگي تجربه کردم و براي بار دوم خودم مرتکب اشتباهي شدم که بايد تاوان سنگيني براي آن بپردازم.
ميترا با چشماني اشک بار در گفت وگو با کارشناس اجتماعي کلانتري ۱۸ مشهد افزود: ۱۷ ساله بودم که به اصرار پدر و مادرم با پسر يکي از اقوام که در شهرستان زندگي مي کردند ازدواج کردم. ما ۲سال در دوران عقد بوديم و اعتياد نامزدم به کراک باعث شد تا پس از تحمل سختي هاي زيادي از او جدا بشوم.
اين شکست عاطفي ضربه روحي سنگيني به من وارد کرد و پس از آن که شناسنامه ام با مهر طلاق سياه شد تصميم به ادامه تحصيل گرفتم. من به دانشگاه رفتم و ترم دوم تحصيلي با دختري به نام مريم آشنا شدم. او با پسري جوان رابطه داشت و گاهي اوقات که آنها در مسير دانشگاه همديگر را مي ديدند من نيز همراهش بودم. مريم پس از مدتي پيشنهاد داد تا با دوست پسر مورد علاقه اش آشنا شوم و با اين که سعي مي کردم در انتخاب شريک زندگي ام خيلي دقت کنم اما تحت تاثير حرف هاي هم کلاسي ام قرار گرفتم و بدون مشورت خانواده ام با پيمان رابطه برقرار کردم.
ميترا افزود: تصورم اين بود که بايد براي ازدواج و پيداکردن شريک زندگي ام، انتخاب عاشقانه و احساسي داشته باشم و براي همين هم به پيمان دلبسته شدم.اما خيلي زود فهميدم اشتباه کرده ام. چون پيمان با وعده هاي قشنگي که درباره آينده مي داد پس از يک سال گفت نمي تواند به طور دائم با من ازدواج کند و پيشنهاد ازدواج موقت داد. او حتي مي خواست مرا به دام موادمخدر بيندازد.
من با اين اوضاع و احوال ارتباطم را با مريم قطع کردم و از پيمان نيز خواستم که براي هميشه فراموشم کند. ولي او دست بردار نيست و مدتي است تهديدم مي کند که اگر به خواسته هايش تن ندهم تصاوير و عکس هايي را که از من در اختيار دارد در سايت هاي اينترنتي منتشر خواهد کرد.
پيمان از روزي که متوجه شده پسرعمويم به خواستگاري ام آمده تهديدم مي کند که اگر با او ازدواج کنم با اسيدپاشي، انتقام سختي از من خواهد گرفت. در اين شرايط احساس ناامني مي کنم و مي ترسم.
او حتي با مراجعه به مغازه پسرعمويم ادعا کرده که من مدتي همسر موقت او بوده ام و با مطرح شدن اين موضوع در جمع خانواده و فاميل همه با تحقير نگاهم مي کنند و پسر عمويم نيز از اين ازدواج صرف نظر کرده است.
نمي دانم چرا به حرف هاي چرت و پرت مريم که خودش نيز الان فريب خورده و قرباني يک ارتباط خياباني است گوش دادم و به همين راحتي سرنوشتم را به بازي گرفتم...
