كيهان«رسول خدا (ص) جوان شدهاند» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد:
غم سنگيني بر قلب مبارك رسول خدا(ص) سايهانداخت، وقتي سوره هود نازل شد و از آن پس، بارها ميفرمود «سوره هود مرا پير كرد». در اين سوره اخبار تكان دهندهاي از برپايي قيامت و حضور آدميان در محضر عدل الهي آمده بود بنابراين حق با پيامبر خدا بود كه از پايان كار بندگان خدا دلشوره داشته باشد. پيامبر رحمت كه خداي سبحان از اصرار ايشان بر هدايت بندگان خبر داده و رنج و سختي آنان را براي او سخت و ناگوار توصيف كرده بود، اما، آياتي از اين دست پيش از آن و بعد از آن نيز آمده بود، پس چرا سوره هود؟ شايد در پاسخ به همين پرسش بود كه رسول خدا(ص) از سوره هود به آيه يكصدودوازدهم آن اشاره ميفرمود و علت پير شدن خود را در اين آيه آدرس ميداد. «فاستقم كما امرت... آنگونه كه تو را فرمان داده شده است استقامت كن» ولي آيهاي با همين مضمون و همين كلمات در سوره «شورا» نيز آمده است، «واستقم كما امرت»... پس، باز هم سؤال باقي بود كه چرا سوره هود؟ مگر در اين آيه از سوره هود چه بود كه پيامبر خدا(ص) را پير كرده بود؟ پاسخ را از زبان امام راحلمان- رضوان الله تعالي عليه- بخوانيد؛
«... جمله فاستقم كما امرت در دو جاي قرآن هست. يك جا در سوره «شورا» و يك جا هم در سوره «هود»، لكن پيغمبر اكرم(ص) فرموده است «شيبتني سوره هود» چرا سوره هود را فرمود؟ براي آن كه- اين آيه- در سوره هود يك ذيلي دارد و آن اين است كه فاستقم كما امرت و من تاب معك(آنگونه كه تو را فرمان داده شده است استقامت كن و آنان كه با تو به سوي خدا آمدهاند نيز بايد استقامت كنند). خواسته است كه ملتها مستقيم باشند. كساني كه به پيغمبر(ص) گرايش پيدا كردند و رسيدند به اينكه، پيغمبر، پيغمبر اسلام است و به او ايمان آوردند هم بايد استقامت كنند. پيغمبر(ص) براي اين ذيل ميفرمايد كه شيبتني سوره هود،... ايشان خوف نداشت از اين كه خودش استقامت داشته باشد، داشت. خودش ميدانست دارد، اما ميترسيد كه ما استقامت نداشته باشيم»
امام راحل(ره) در ادامه ميفرمايند؛
«ملت ما در اين انقلابي كه كرده است، تا حالا استقامت كرده است و بحمدالله تا حالا پيروز شده است. شما پيروزيد در دنيا. شما مطرح شده ايد در دنيا. در همه گوشههاي دنيا، دولتهاي دنيا از شما يك نحو هراسي دارند كه مبادا يك وقت ملت هايشان مثل شما بشوند- به ريشه ايران هراسي اين روزها توجه كنيد-... استقامت كنيد تا پيروزي نهايي به دستتان بيايد. خودتان را بسازيد. جوانهاي خودتان را بسازيد و كودكان خودتان را بسازيد... ملتها همه عاشق ايرانند». صحيفه امام(ره) جلد 61 صفحات 705 و. 508
در اولين روز از آغاز جنگ تحميلي، جيمي كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا در يك كنفرانس خبري كه با عجله برپا شده بود گفت «اميدواريم مسئولان ايران بر سر عقل آمده باشند»! و روز بعد، صدام در يكي از مناطق اشغالي جنوب كشورمان با خبرنگاران خارجي كه به آن نقطه آورده شده بودند به مصاحبه ايستاد و بعد از پاسخ به چند سؤال خطاب به آنان گفت؛ «بقيه سؤالات را حداكثر يك هفته ديگر در مصاحبه بعدي كه در تهران خواهيم داشت پاسخ ميدهم»! آن روزها، كمتركسي باور ميكرد انقلاب اسلامي نوپاي ايران از جنگ تمام عياري كه به آن تحميل شده است به سلامت بيرون آيد. محاسبات كلاسيك و فرمولهاي شناخته شده و رايج نظامي نيز همين نظريه را تاييد ميكرد. جنگ احزاب بود و همه دشمنان ريز و درشت اسلام به ميدان آمده بودند. موشكهاي اسكاد بي، تانكهاي تي27 و جنگندههاي ميگ 92 روسي، چيفتنهاي انگليسي، تانكهاي لئوپارد آلماني، بمبهاي شيميايي آلماني و انگليسي، موشكهاي سايد بايندر و هواپيماهاي آواكس آمريكايي، موشكهاي اگزوسه و جنگندههاي ميراژ 0002 و سوپراتاندارد فرانسوي، نصب قيفهاي ليزري روي ميگهاي 92 و ميراژهاي 0002 فرانسوي از سوي متخصصين آمريكايي، دلارهاي سعودي، كويتي و اماراتي - گفتني است در تمامي آن هنگامه سوريه در كنار ايران بود- و... همه دشمنان با هرچه در اختيار داشتند وارد كارزار شده بودند، انگار عاشوراي ديگري بود حتي گروهكهاي ضد انقلاب نظير منافقين و نهضتيها و ملي گراها و ماركسيستها و... كه در قد و قواره اين ميدان نبودند با پرتاب سنگ به اردوگاه حسين(ع) در اين آوردگاه سهيم شده بودند. مقاومت جانانه مردم و رزمندگان اسلام كه با پاي جان به ميدان روي آوردند و... به بار نشست و اين جنگ كه قرار بود ايران اسلامي در پي آن، تجزيه و تكه تكه شود به تنها جنگ سه سده گذشته تبديل شد كه حتي يك وجب از خاك مقدس اين مرز و بوم نيز، از دست نرفت. معجزه بود. معجزه استقامت در راه خدا آن هم با دست خالي در مقايسه با همه توان به ميدان آمده همه دشمنان... و امام راحل ما(ره) با خداي مهربان به مناجات ايستاد؛
«خدايا، تو ميداني كه استكبار جهانخوار گلهاي باغ رسالت تو را پرپر نمود. خدايا! در جهان ظلم و ستم و بيداد، همه تكيه گاه ما تويي و ما تنهاي تنهائيم و غير از تو كسي را نميشناسيم و غير از تو نخواسته ايم كه كسي را بشناسيم. ما را ياري كن كه تو بهترين ياري كنندگاني. خدايا، تلخي اين روزها را به شيريني فرج حضرت بقيه الله- ارواحنالتراب مقدمه الفداء- و رسيدن به خودت جبران فرما». 92 تيرماه 7631- صحيفه امام(ره)، جلد 12، صفحه 59.
بعدها «مارتين كرامر» نظريه پرداز معروف آمريكايي كه به تخصص در اسلام شناسي شهرت دارد با تاسف گفت «ما، گرانيگاه- نقطه ثقل و اتكاء- انقلاب اسلامي ايران را نشناخته بوديم و هنوز هم نميشناسيم».
جنگ 8 ساله كه به پايان رسيد، در حالي كه دشمنان بيروني از ناكامي و شكست سخت در اين پروژه عصباني بودند و جيمز ولسلي- رئيس اسبق سازمان سيا- از تولد قطب قدرتمند اسلام به پرچمداري ايران ابراز نگراني ميكرد، دنبالههاي داخلي آنها دقيقا همانگونه كه حضرت امام(ره) پيش بيني كرده بود به ميدان آمدند و با استفاده از شگرد «انگشت روي نقطه ايده آل» تلاش ناشيانهاي را براي ناديده گرفتن گامهاي بلند طي شده و پيروزيهاي بزرگ به دست آمده آغاز كردند؛
«مگر امام(ره) نگفته بود اگر اين جنگ 02 سال هم طول بكشد، ما ايستاده ايم»، «مگر امام نگفته بود جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان». «پس چرا بعد از 8 سال و در حالي كه هنوز «فتنه در جهان» از بين نرفته و «صدام» در عراق بر سر كار است و... جنگ به پايان رسيد» ؟! و...
آنان و مديران بيروني آنها نميدانستند يا نميخواستند بدانند كه اولا؛ با پذيرش قطعنامه، جنگ پايان نيافته بود، بلكه ميدان درگيري عوض شده بود. و البته بعدها ديدند كه مبارزه ايران اسلامي با هدف نهايي و رسماً اعلام شده «رفع فتنه از جهان» ادامه يافت و مگر، هم اكنون اين جنگ تمام عيار در جريان نيست؟ و مگر «شجره طيبه» استقامت هر روز ميوه جديدي به بار نميآورد؟... پيروزيهاي پي درپي جبهه اسلام در جنگ 33 روزه، جنگ 22 روزه، حاكميت اسلامگرايان در عراق، شكست آمريكا در عراق و افغانستان، پيشرفتهاي علمي شگفت آور ايران اسلامي در عرصههاي نظامي، تكنولوژي، عمراني، هسته اي، نانو، سلولهاي بنيادي، انقلابهاي اسلامي منطقه، سقوط ديكتاتورها، جنبش ضد سرمايه داري وال استريت، بحران اقتصادي آمريكا و اروپا و...
خراسان«بررسي نظام حقوقي آمريکا درباره سوء استفاده از آزادي بيان» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدمحمدمهدي غمامي است كه در آن ميخوانيد:
يکي از جدي ترين موضوعات حقوقي، مسئله «آزادي بيان» است که ذيل تعريف وجه مشخصه ناطق بودن انسان، يک ارزش اساسي بشري محسوب ميشود. با اين وجود هيچ چيز نميتواند کرامت و انسانيت انسان را مورد خدشه قرار دهد حتي «آزادي بيان». چرا که به انسان حق اين آزادي داده نشده تا از آن عليه خود بهره ببرد. با اين وجود شاهد ادعاهايي غير حقوقي و غير علمي مبني بر مطلق بودن آزاديها از جمله آزادي بيان هستيم.
استناد مقامات آمريکايي به اطلاق متمم اول قانون اساسي شان، به معناي بي اطلاعي آنها از اصول حقوقي و قوانين آمريکا است. در اين يادداشت قصد داريم به طور دقيق و مستند به حدود و مسئوليت ناشي از آزادي بيان بپردازيم. اين روزها زمان با پيچيدگيهاي خاصي نه فقط براي ايرانيها بلکه براي همه مردم جهان در حال تغيير و تحول است. از تقابل نظريات مختلف گرفته تا جنگ در عرصههاي گوناگون سياسي، اقتصادي و نظامي و البته بعد از بيداري اسلامي در جهان اسلام و جنبشهاي ۹۹ درصدي و ضد وال استريت در غرب، بايد منتظر اتفاقات عميق چند بعدي در جهان باشيم.
با اين وجود به يکباره شاهد شوکهاي نامتمدنانه عليه اعتقادات مسلمانان هستيم. بدون شک تحولات اخير خاورميانه لايههاي عميق تري در فرهنگ اسلامي مردم مسلمان منطقه داشته و دارد. به همين جهت شاهد آن هستيم بعد از آن که واقعه مشکوک ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ بدون دليل به مسلمانان منتسب شد و عامل حمله به افغانستان و عراق گشت، پس از ۱۱ سال، در سالگرد فروريزي برجهاي دوقلو و پس از پيروزي انقلابهاي مردمي عليه رژيمهاي ديکتاتور، فيلمي در آمريکا، با هزينه پنج ميليون دلاري تمام قد حيثيت کانوني ترين ارزش اسلامي يعني «پيامبر اعظم(صلي ا... عليه و آله و سلم)» را به بهانه آزادي بيان زير سوال ميبرد و موجب «تحقير اعتقادي» و صدمه جدي به تماميت يک و نيم ميليارد مسلمان ميشود. البته قبل از اين نيز فيلمهايي ديگر همانند «فتنه»، «جهاد» و «تعصب» در همين فاصله چند ساله از ۱۱ سپتامبر تا کنون به اعتقادات مسلمانان جسارت و تجاوز کرده بودند.
مفهوم آزادي بيان
بيان يعني چه؟ بيان به هر روش شفاهي، مکتوب و اجرايي گفته ميشود که پيامي را منتقل کند. در نتيجه حتي پانتوميم هم يک بيان است که در عرصه آزادي بيان يک سري پيام را به بيننده بدون آن که صحبت يا نوشتهاي رد و بدل شود، منتقل ميکند. آزادي بيان نيز به مفهوم انتقال پيام و ابراز عقيده بدون ترس از مورد تعقيب قرار گرفتن يا منکوب شدن توسط هر شخصي به خصوص دولت است. اين مفهوم در تمامي جوامع مردم سالار مورد پذيرش قرار گرفته است و از مباني حقوق بشر محسوب ميشود. چنان چه در اعلاميههاي حقوق بشر و قانونهاي اساسي نيز گنجانده شده است به عنوان مثال اصل (۲۴) قانون اساسي ايران و متمم اول قانون اساسي آمريکا.
«بيان غيرقابل قبول»
در کنار پذيرش عمومي مفهوم آزادي بيان، يک اجماع قطعي حقوقي نيز وجود دارد مبني بر اين که بايد براي آزادي حد و مرز مشخص کرد؛ به عنوان مثال در ايالات متحده آمريکا در توضيح اصلاحيه اول [۱۷۹۱] محدوديتهاي ذيل بر بيان وضع شدهاند:
۱ - سخناني که به منافع اشخاص ضرر بزند (مانند تهمت و افترا)
۲ - سخناني که به جامعه به صورت کلي صدمه ميزند (مانند سخنان وقيحانه)
۳ - سخناني که مخل نظم عمومي باشند (مثلاً سخناني که باعث ايجاد وحشت عمومي شود)
۴ - سخناني که به صورت مستقيم حکومت آمريکا را مورد تهديد قرار دهند (مفاد قوانين ضدتروريستي و قانون ميهن پرستي).
جمهوري اسلامي«هفته دفاع مقدس و تهديدهاي امروز» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
امسال، هفته دفاع مقدس با سالهاي گذشته تفاوت دارد. اين تفاوت، از جنس مقاومت است، مقاومت در برابر زورگوئيها و زياده خواهيهاي قدرتهاي مستكبري كه خود را صاحب اختيار ملتها و جهان پهناور را ملك طلق خود ميدانند.
در جنگ تحميلي 8 ساله، كه از نظر ما ايرانيان، دفاع مقدس ملت ايران از تماميت ارضي كشور خود و حراست از نظام جمهوري اسلامي و دستاوردهاي انقلاب بود، هر چند دستهاي قدرتهاي استكباري كه در حمايت از صدام و رژيم بعث عراق فعال بودند كاملاً آشكار بود ولي آنكس كه مستقيماً با ما ميجنگيد صدام و حزب بعث عراق بود. اما اكنون درحالي وارد هفته دفاع مقدس در سي و يكمين سالگرد آغاز جنگ تحميلي شدهايم كه مستقيماً در تحريم آمريكا قرار داريم و تهديد ميشويم و رژيم صهيونيستي نيز شيپور جنگ عليه ما را به صدا در آورده است. درست است كه اين يك تفاوت اساسي است و مقاومت در برابر تحريمها و محاصره اقتصادي و فشارهاي سياسي و تبليغاتي و جنگ تحميلي داريم، اين مرحله را نيز با موفقيت پشت سر خواهيم گذاشت و اينبار نيز دشمنان را ناكام خواهيم كرد.
اگر هفته دفاع مقدس امسال با سالهاي گذشته تفاوت دارد، شرايط و امكانات نظام جمهوري اسلامي هم اكنون با گذشته كاملاً متفاوت است. هنگامي كه جنگ بر ما تحميل شد، ما در بخش نيروهاي نظامي از انسجام كافي برخوردار نبوديم، تجهيزات جنگي لازم را نداشتيم، در حكومتداري بيتجربه بوديم، در داخل كشور با گروهكهاي تجزيه طلب و ضد انقلاب مواجه بوديم و حتي اختلاف داخلي و رقابتهاي جناحي توسط گروههاي متمايل به غرب و شرق منجر به ناامني كشور و انفجارها و ترورهاي پياپي ميشد. در چنين وضعيتي، ملت ايران توانست در برابر تهاجم نظامي دشمن بايستد و مسئولان توانستند كشور را اداره كنند و اهداف و آرمانهاي نظام اسلامي را به پيش ببرند. ترديدي وجود ندارد كه اين موفقيتها در درجه اول مرهون رهبري بينظير امام خميني بود، ولي نقش مقاومت مردم و تلاش مسئولان در به دست آمدن اين موفقيتها قابل انكار نيست.
اكنون آن تجربه ارزشمند در اختيار ما ميباشد، ملت ايران نيز آب ديدهتر از هر زمان ديگر در صحنه است و امكانات كنوني كشور به پشتوانهاي عظيم براي مقابله با دشمنان تبديل شده است. علاوه بر اينها، پيشرفتهاي كم نظيري كه بخشهاي مختلف به ويژه بخش صنايع دفاع در سالهاي بعد از جنگ داشته، ايران را به يك دژ مستحكم در برابر تهاجم دشمنان تبديل كرده كه بيگانگان را از طمع و هوس تهاجم به اين سرزمين مأيوس ميكند. اين، يك ارزيابي واقعي از شرايط كشور است و ترديدي وجود ندارد كه تحليلهاي مأيوس كننده، عاري از واقعيت و متكي بر بدبيني و منفي بافي است.
قصد انكار نارسائيها، تأثيرگذاري تحريمها و پديد آمدن مشكلات را نداريم، نارضايتيهاي ناشي از گراني و سختي معيشت توده مردم هم قابل انكار نيست، اما در كنار اين واقعيتهاي غيرقابل انكار معتقديم مردم ايران در برابر بيگانگان با تمام توان ايستادگي خواهند كرد و در وقت لازم، در صفوف فشرده و با استفاده از كليه امكانات و استعدادهاي خود به مصاف دشمن خواهند رفت و هر متجاوزي را پشيمان خواهند كرد. دشمنان ما به همان تحليلهاي منفي دل خوش كردهاند و تصورشان اينست كه فشارهاي اقتصادي ميتواند مردم را از صحنه خارج كند و زمينه را براي تحقق اهداف بيگانگان فراهم سازد. اين، تحليل غلطي است كه از عدم شناخت صحيح مردم ايران ناشي ميشود و آمريكا و ساير دشمنان ملت ايران اين تحليل غلط را از كساني دريافت ميكنند كه خودشان به دليل اينكه از جنس اين ملت نبودند نتوانستند جائي براي خود باز كنند و سرانجام به منفي بافي روي آوردهاند. تكيه بر اين قبيل افراد و تحليلهاي آنها تكيه بر خانه عنكبوت است كه سستترين خانه هاست.
توجه به اين نكته نيز بسيار مهم است كه شرط موفقيت در بهرهبرداري از تجربيات، امكانات و پيشرفتهائي كه اكنون در اختيار داريم، مديريت واقع بينانه، همه جانبه نگر و برخوردار از سعه صدر است. چنين مديريتي است كه ميتواند تهديدها را به فرصت تبديل كند و از امكانات، استعدادها و اندوختههاي كشور حداكثر بهرهبرداري را به نفع مصالح عمومي به عمل آورد.
واقع بيني در مديريت با بلند پروازيهاي غيرمعقول ناسازگار است. اينكه كساني عليرغم ناكارآمدي در كنترل مسأله كوچكي مانند ارز، سخن از حل مشكلات جهاني به ميان ميآورند، مديريتشان از نوع مديريت تخيلي است نه واقع بينانه.
همه جانبه نگري در مديريت، در نظر گرفتن ضعفها و قوتها، انكار نكردن آنها و برنامه ريزي با هدف برطرف ساختن ضعفها و تقويت نقاط قوت است. متأسفانه مديران و مسئولان ما مهارت عجيبي در انكار نقاط ضعف و بزرگنمائي نقاط قوت دارند، خصلتي كه تناسبي با مديريت ندارد.
سعه صدر در مديريت، ايجاب ميكند از كليه نيروهاي با تجربه بهرهبرداري شود و تمام استعدادها و ظرفيتها مورد استفاده قرار گيرند. منزوي ساختن نيروهاي كارآمد به معناي محروم نمودن كشور از تجربههاي مفيد است، چيزي كه با مصالح عمومي كشور ناسازگار است و متأسفانه امروز به آن مبتلا هستيم.
مديريت كلان كشور اگر واقع بين، همه جانبه نگر و برخوردار از سعه صدر باشد، قطعاً با چنين مديريتي زمينه براي وحدت ملي تضمين ميشود و آنچه ميتواند پيروزي ملت در برابر هر دشمني را تضمين كند، وحدت است.
ملت ما« 5+1زمان را از ايران ميگيرد» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم منصور حقيقتپور ـ نايب رئيس دوم کميسيون امنيت ملي مجلس ـ است که در میخوانید:
سعيد جليلي دبيرشوراي عالي امنيت ملي كشورمان در ديدار اخير خود با كاترين اشتون مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا روي مسائل مهمي تاكيد كرده است. در پايان مذاكرات طرفين كه در كنسولگري ايران در استانبول برگزار شد، سعيد جليلي تاكيد كرد كه با كاترين اشتون توافق كرده است گفتوگوهاي بيشتر درباره برنامه هستهاي ايران را به زمان بعداز مشورت اشتون با 1+5 موكول كنند. در حال حاضر ايران بر آمادگي خود براي گفتوگو درباره برنامه هستهاياش تاكيد كرده است، اما اين طرف 1+5 است كه زمان را از جمهوري اسلامي ميگيرد.
ما اميدواريم كه ديدار اخير دبير شوراي عالي امنيت ملي كشورمان با مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا زمينه را براي ازسرگيري مذاكرات مجدد بين ايران و اين گروه فراهم كند. چرا كه شرايط امروز ايران براي مذاكره با شرايط چند ماه ديگر به مراتب تفاوت دارد. گروه 1+5 ارادهاي از خود براي ازسرگيري مذاكرات هستهاي با ايران نشان نداده است و فقط به دنبال خريدن زمان است. بحث اصلي در حال حاضر اين است كه شرايط در حال تغيير است و ما روز به روز در مسئله هستهاي خود به پيشرفتهاي جديدي نائل ميشويم. بهطور مثال اگر در حال حاضر جمهوري اسلامي ايران حداقل خواسته خود را غنيسازي 20درصدي عنوان ميكند اين امر در چند ماه آينده به مراتب بالاتر ميرود. اگر غرب غنيسازي 20درصدي ايران را نميپذيرد بايد خود را براي غنيسازي 60 تا 70درصدي ايران در ماههاي آينده آماده كند. كشورهاي 1+5 زماني با ايران بر سر غنيسازي 5/3درصدي مذاكره ميكردند، اما ما در حال حاضر به غنيسازي 20درصدي ميپردازيم.
اين امر به اين دليل است كه غنيسازي نياز مملكت ما است و ما نميتوانيم پيشرفت خود را متوقف كرده و خواستههاي خود را با 1+5 وفق بدهيم. بيمارستانهاي ما نياز به انرژي هستهاي دارند. علاوه بر اين نيروگاههاي ما نياز به انرژي هستهاي دارند. ما اجازه نميدهيم كه از اكتشافات مملكت جلوگيري شود.
درباره اين زمينه كه آيا سخنراني رئيسجمهوري در مجمع عمومي تاثيري بر موضع كشورهاي غربي و همچنين اعضاي 1+5 درباره ازسرگيري مذاكرات هستهاي با ايران دارد يا خير، نيز بايد گفت هيچ تاثيري ندارد و من ارتباطي بين اين دو نميبينم. كشورهاي 1+5 به دنبال خريدن زمان هستند تا انتخابات رياستجمهوري در دو كشور ايران و امريكا برگزار شود تا بعد از اين دو تحول سياستهاي خود را بر حسب شرايط زماني تطبيق بدهند. اما ما حتي يك روز هم از پيشرفت هستهاي خود باز نخواهيم ايستاد.
ما در مجلس دولت را موظف به اين كار كرديم كه سوخت مخصوص و ويژهاي براي كشتيها ايجاد كند كه براين اساس بايد ميزان غنيسازي را تا حد 50-60درصد بالا ببريم. در زمينه درخواست غربيها براي بازديد از سايت پارچين نيز ايران اين اجازه را به آنها نخواهد داد. پارچين يك سايت نظامي است و اگر قرار باشد آنها از سايت نظامي ايران ديدن نمايند، ايران نيز حق بازديد از سايتهاي نظامي آنها را دارد.
در پايان بايد يادآور شد كه ايران هم اهل مذاكره و گفتوگو است و از طرفي هم، در صورت لزوم از ذره ذره كيان خود دفاع و دشمني را كه بخواهد به خاك ما تجاوز كند، در تمام سطوح پشيمان خواهد كرد. كشورهاي عضو گروه 1+۵ مجبور هستند كه قدرت ايران را بپذيرند. امروز اگر آنها بتوانند پاي ميز مذاكره با ايران به توافق برسند، با كشوري توافق كردهاند كه توانايي غنيسازي اورانيوم تا سطح ۲۰درصد را دارد اما اگر در خيال طولاني كردن مذاكرات باشند، با شرايط سختتري در مذاكرات آتي روبهرو خواهند شد.
رسالت«تله فريب اسلام ستيزان و راهبرد اسلامگرايان» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امير محبيان است كه در آن ميخوانيد:
ترس مرضي از اسلام که آن را اسلام هراسي1 ناميدهاند؛عبارتست از نفرت و هراس غير عقلاني از مسلمانان و پيشداوري وتعصب منفي عليه اسلام. رفتاري که باعث رويکردي نژاد پرستانه شده و ميشود.
صدها سال است که واکنشهاي غير عقلاني عليه مسلمانان صورت ميگيرد؛واکنشهايي که جنگهاي صليبي نماد شناخته شده آن تلقي ميشود در دهههاي اخير موج اسلام هراسي به صورت گسترده تر و حتي تحريک آميز تر صورت ميگيرد، چرا؟
نخست بايد دانست که چه تصويري از اسلام در ذهن اسلام هراسان وجود دارد که اقدامات تحريک کننده و خطوط فريب سعي دارند با تغذيه رواني به تشديد آن دست يازند.
تصوير ذهني اسلام هراسان از اسلام:
1. اسلام جامد و تغيير ناپذير است و هر گونه تلاشي را براي تطبيق خود با واقعيتها يا تغييرات زمانه رد ميکند.
2. اسلام ارزشهاي مشترکي با ساير اديان بزرگ ندارد.
3. اسلام و ارزشهاي آن عقلاني نبوده و حتي رويکردي عقل ستيز دارد.
4. اسلام با تروريسم پيوند دارد.
5. اسلام موجب خشونت ميشود.
اينها تصاويري است که قرنها تلاش شده در اذهان غربيان و يا غير مسلمانان کاشت شود تا آنان را بهاصطلاح از درون در برابر گرايش به اسلام محافظت نمايد.
با تشديد روند اسلامگرايي در سه دهه اخير به طور همزمان تلاش شد نشانههايي از رفتار مسلمانان براي اثبات صحت تصوير فوق از اسلام تدارک شود؛خلق و تقويت جريانهاي مشکوک سلفي و افراطي توسط سرويسهاي اطلاعاتي ايالات متحده در حين جنگ شوروي در افعانستان وبهره گيري از آنان در دوران پسا کمونيسم در راستاي اهداف مذکور درون همين پروژه انجام گرفت.
ناظران و بعضي از سياستمداران غربي که از واکنشهاي مسلمانان در قبال اهانت به مقدساتشان، نگرانند؛از خود ميپرسند در حالي که فضا هر چه ميگذرد احساسي تر ميشود ؛چرا بعضي از افراطيون در غرب با پوشش گرايشهاي ديني يا سکولار با انجام رفتارهاي تحريک کننده نظير قرآن سوزي يا تهيه فيلم و کاريکاتور نفت بر آتش ميريزند؟
برداشت نگارنده آنست که اهداف زير در پس اين اقدامات وجود دارد:
1. کشاندن مسلمانان به تله رفتارهاي احساسي و واکنشهاي هيجاني
2. به موضع احساسي و واکنشي کشاندن پيروان اديان ديگر براي جلوگيري از گرايش آنان به اسلام.
3. ايجاد فضاي پيشتازي براي جريانهاي سلفي و تندرو به منظور کنار زدن جريان عقلگرا که اکثريت قاطع مسلمانان را نمايندگي
مي کنند.
4. حساسيت زدايي از مسلمانان با پيشبردن هجوم به مقدسات تا هسته مرکزي يعني پيامبر خدا(ص).
5. نشان دادن چهره جامد و تغيير ناپذير از اسلام با پيشتاز نماياندن سلفيها و وهابي ها.
6. انطباق تصوير خشونت و تروريسم را بر اسلام با شعله ور کردن آتش احساسات مسلمانان ورخ دادن وقايعي نظير کشته شدن افراد غير مرتبط يا بي گناه.
ترديدي وجود ندارد که برنامه ريزان اين پروژه عظيم از تبعات تحريک احساسات ديني مسلمانان خبر دارند و با علم به واکنشها چنين اقداماتي را به عمل ميآورند. اما در واکنش هوشمندانه، مسلمانان چه اقدامي را بايد صورت دهند که هم از يکسو اجازه پيشروي به آنان در هتک حرمت مقدسات را نداده و از سوي ديگر در تله فريب
اسلام ستيزان قرار نگيرند؟
تهران امروز«دفاع مقدس ديروز مقاومت مدبرانه امروز» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم احسان تقدسي است كه در آن ميخوانيد:
دفاع مقدس جمهوري اسلامي ايران در برابر تجاوز نظاميان صدام حسين، ديكتاتور معدوم عراق نقطه عطفي در مبارزات تاريخي ملت ما محسوب ميشود. رشادت نيروهاي مخلص سپاهي، ارتشي و بسيجي كه در پرتو مديريت و رهبري معمار كبير انقلاب اسلامي بناي جديدي در «جنگ اخلاص و ايمان» و آزمون «شهادت طلبي و از خود گذشتگي» به نمايش گذاشتند، در تاريخ جهان جاودانه خواهد ماند. اين نيروي بي بديل معنويت كه در جريان پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران به منصه ظهور رسيد، نمايش زيبايي بود كه تا امروز نيز بر تارك مجاهدان انقلاب نقش بسته است.
اگر 8 سال دفاع مقدس پدران ما شاهد چشم اندازهاي زيباي مقاومت حماسه ساز بوده است، اين روزها نيز همين انديشه و تفكر چراغ راهنماي مبارزه و مقاومت خطشكنان ما محسوب ميشود. آن روزها دفاع در برابر مرز كشورمان انگيزه بود و اين روزها دفاع از هويت انقلابمان محور و ملاك است. واقعيت اين است كه جنگ ايدئولوژيك ما با بنيانهاي استكباري دنيا تمامي ندارد. همان انديشهاي كه ديروز مقاومت در برابر تجاوز به ام القراي عدالت و انسانيت را تجويز ميكرد، امروز هم مبارزه با جبهه استكبار بينالمللي را مشروع ميسازد.
براي همگان اين مسئله روشن شده است كه دشمني با انقلاب اسلامي، دشمني منافع مادي زود گذر نيست، دشمني مالكيت سرزميني نيست، بلكه مسئله ايدئولوژي و آرمان نهايي دو جبهه حق و باطل است. جبههاي كه براي تحقق شرافت و عدالت جهاني ميجنگد و جبهه ديگري كه از فراگيري حق و انديشه متعال الهي در هراس است. آنچه كه امروز در صحنه سياسي و اقتصادي كشورمان ميگذرد نمايي از مقاومت و دفاع مقدس است. تهديداتي كه اين روزها از سوي رژيم غاصب صهيونيستي و ايالات متحده عليه نظام و انقلاب كشورمان بيان ميشود نيز جنبهاي از اين غوغاسالاري مستكبرانه به حساب ميآيد.
نمايش عظمت مقاومت مقدس امروز ما هم در برابر اين تهديدات ناشيانه بر همگان ثابت شده است و آحاد ملت ايران همبستگي و اتحاد مقاومتي خود را در همه عرصههاي سياسي و اقتصادي نشان دادهاند. آري اين روزها دفاع و مقاومت ديگري در جريان است. اگر هجمههاي دشمنان در جريان 8 سال دفاع مقدس نتوانست خللي در اراده امت مسلمان ايران به وجود آورد، قطع به يقين حملات امروز اين اتحاد شوم استكباري نيز به نتيجهاي نخواهد رسيد.
ابتكار«انتخابات 92 و ابهامات پيش رو» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد:
تا انتخابات رياست جمهوري يازدهم کمتر از نه ماه باقي مانده است صحنه سياسي همچنان گرفتار ابهام و ترديد و بازيگران در سردرگمي بسر ميبرند هنوز هيچ موضع روشن و سياست شفافي در اردوگاه دو جريان اصلي کشور اتخاذ نشده هر دو جناح در دام پيش فرض هاگرفتار شدهاند و براي ناظر بيروني به يک دور باطل شباهت پيدا کرده است.
گويا همه چشم به اتفاقات دوختهاند و سرنوشت را به لحظه آخر سپردهاند بخش مهم ابهامات کنوني بر آمده از شرايط حاکم کشور و متاثر از فشارهاي بينالمللي است. نوسانات ارز ضربان سياست داخلي را هم متلاطم کرده است.
در اردوگاه اصولگرايان بر غم حضور چند چهره به عنوان نامزد قطعي ولي هيچ نشان اجماع و وفاقي پيدا نيست نهادهاي اصلي همچون جامعه روحانيت و جامعه مدرسين هنوز به اعلام موضع نرسيدهاند، آنانکه در ميدان نصفه حضوري دارند چنان دست به عصا و با چراغ خاموش حرکت ميکنندکه گويا ترس ازمسئلهاي خاص آنها را به اين روز انداخته است و اعتماد به نفس لازم وجود ندارد.
بدنه اين جريان تاکنون به باور نرسيده است که نامزد اصلي کيست و شانس از آن کدام است سايه انتظار انرژي حرکت را به حداقل رسانده است تعيين نامزد جامع الشرايط براي اصولگرايان بسيار سخت تر از رقيب ميباشد.
متغيرهاي اين جريان بسيار متنوع و کش دار ميباشد جابجايي در هر کدام از متغيرها ميتواند به جابجايي نامزدها و شانس آنان منجر شود اما در اردوگاه اصلاح طلبان يک پيش فرض بيشتر از همه خود نمايي ميکند و آن اينکه آنان منتظر چراغ سبز حکومت جهت ورود بدون پيش شرط به صحنه کار زار ميباشند.
سيد محمد خاتمي که تا چندي پيش تحت تاثير فضاي ايجاد شده ترجيح ميداد که در مقابل مسايل سکوت نمايدحدود دو ماهي است تلاش دارد از اين فضا خارج شود او ابتدا سعي کرد با مواضع اثباتي مرز خود را با جريانات برانداز و ساختار شکن جدا نمايد. ايشان مدتي است که به مناسبتهاي مختلف بر حرکت در چار چوب قانون اساسي و پايبندي به جمهوري اسلامي تاکيد ميورزد و البته حدود يک ماهي است که قدمي جلوتر برداشته و تمايل دارد مواضع سلبي نيز اتخاذ نمايد، آنچنانکه در هفته گذشته ضمن نقد عملکرد دولت اعلام داشت که دولت براي خودتان فقط فضا را باز کنيد.
شايد اين سخن صريحترين و جدي ترين موضعي بود که ايشان از زمان کنار رفتن از رياست جمهوري اتخاذ کرده است اين موضع نشان داد که آقاي خاتمي و جريان اصلاح طلب به حداقلها قانع نيستند و ظاهراًهدف از گفتن اين سخنان در چنين زماني اعلام شرايط حضور شان بوده است او خواسته بگويد که لازمه ورودشان به صحنه رقابت، اصلاح فضاي عمومي است به عبارتي فضاي سياسي را تا کنون مناسب تشخيص نداده است همزمان با اين اعلام موضع اخباري نيزمبني بر انصراف جناب آقاي عارف از تصميم به نامزدي منتشر شد.
اگر اين خبر صحت داشته باشدخود دليل مهمي است بر اينکه اصلاح طلبان بنا دارند به شرط تحقق شرايط مد نظرشان با تمام انرژي و داشتههاي خود وارد کارزار شوند و اگر چنين امکاني برايشان فراهم نشود آنگاه ترجيح شان عدم شرکت با تابلوي اصلاح طلبي است و مشارکتشان از طريق حمايت از نامزدهاي اصول گرايان که نزديکي بيشتري احساس ميکنند خواهد بود اما تلاطم و بلا تکليفي در اردوگاه اصولگرايان به مراتب بيش از اصلاح طلبان است آنان همزمان که نيم نگاهي به آوردگاه اصلاح طلبان دارند خود به فعل و انفعالات پشت صحنه بيشتر متمرکز هستند تا آنچه که روي صحنه در حال رخ دادن ميباشد. و با اين اوصاف چشم انداز انتخابات 92 همچنان مبهم خواهد بود و بايد ديد که آيا تغيير در شرايط کلي ميتواند به تغيير در رفتار انتخاباتي گروهها منجر شود.
وطن امروز«فرودگاه امام آژانس شيشهاي است!» عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسين قدياني است كه در آن ميخوانيد:
آنکه میرود، عاقبت روزی بازمیگردد. یکی با پلاک، یکی بیپلاک، یکی با 4 تکه استخوان، یکی شهید گمنام و یکی هم «سردار هور» بود که وقتی بازگشت، همه عطر تابوت گرفتیم. این روزها بعضی اسامی را باید «اختصاری» نوشت اما بنازم «علی هاشمی» را که نامش بزرگ بود و پیکرش مختصر. شهید همین است؛ حتی پیکرش هوای شانههای شهر را دارد. علی هاشمی «آقازاده شهادت» بود. بچه ناف مجنون با لهجه جنوبی. رفتنش از سر بیقراری بود. فراری نبود. مخفیانه نرفت. گذاشت تا همه دنیا آرم مقدس سپاه را روی پیراهن سبزش ببینند. دانشگاه علی هاشمی خط مقدم جبهه بود. ما در «طلاییه» واحدی به نام آکسفورد نداشتیم. بعضیها در لندن، در همان دانشگاهی که نبود! «واحد تبعیض» پاس کردند.
«م-هـ» «آقازاده شقاوت» است؛ بوی باروت میدهد. کاش باز هم علی هاشمی به شهر ما بازمیگشت. پلاک ماشین آقازادهها «سیاسی بازی» است. بعضیها سفیر کوفهاند، بعضی مسافر کربلا. خدا نکند امروز در فرودگاه امام، استخوان مصلحت لای زخم عدالت گیر کند.
باید هوشیار باشند بچههای وزارت. این دیگر علی هاشمی نیست که بیادعا برود، بیهزینه بجنگد، بیخطر بازگردد. این فلانفلان شده، نام پدرش هزار کیلومتر دامت برکاته دارد. نفوذ دارد. باند دارد. از خون شهیدان حسین غلامکبیری و امیرحسام ذوالعلی که قصد نداریم برای خرس گنده خاندان اشراف فرش قرمز پهن کنیم؟!
امروز در فرودگاه امام، «امنیت ملی» ما را 4 تکه استخوان علی هاشمی تعیین میکند. «عدالت ملی» ما را اما خون شهدای فتنه. هفته دفاع مقدس است دیگر! بعضیها بر وزن بعثیها هستند. خیابان جمهوری تقاطع فلسطین را میخواستند 3 روزه فتح کنند. شده بودند دوست نتانیاهو اما شعارشان «اللهاکبر» بود. بلبلتر از «بلال» و حبشیتر از آن سیهچهره، شده بودند مصداق سابقون. در قاب جام زهر، با جگر امام، عکس رنگی داشتند.
میخواستند ما را رنگ کنند. خسته بودیم و درب و داغان که ناگهان 4 تکه استخوان از سردار هور به دادمان رسید. نامش علی هاشمی بود. مادرش شاید خانهدار، پدرش شاید نانوا.
امروز فرودگاه امام «آژانس شیشهای» است. در «سکانس عدالت»، حاج کاظم نسل من، وظیفه خود را بلد است. دوش ما زیر تابوت سردار هور دوام آورد تا امروز زیر بار سنگینی بیعدالتی نرود. امروز شنبه اول مهر، آغاز سال تحصیلی جنبش دانشجویی است. دود این موتوریها باید خفه کند تبعیض را.
مردم سالاري«نقش اصلاحطلبان در نقد: فعال يا منفعل؟» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهرينژاد است كه در آن ميخوانيد:
هفته گذشته حجتالاسلام سيدمحمد خاتمي در ديدار با گروهي از آزادگان اشارهاي داشت به اين مضمون: فضا را باز کنيد، ما ميخواهيم جريان اصلاحات را نقد کنيم!
يکي از نظريهپردازان علوم سياسي (ويليام فولبرايت) ميگويد: «نقد و دگرانديشي در دموکراسي مانند دارو است که فايدهاش نه در طعم و مزه بلکه در اثرگذاري آن ميباشد.»
نظريهپرداز ديگري از زوايهاي ديگر به دموکراسي نظر دارد و ميگويد: «دموکراسي دو حسن دارد: يکي آن که تنوع را ميپذيرد و دوم آنکه انتقاد و دگرانديشي را مجاز ميدارد.» (ادوارد فورستر)
«نقد اصلاحات» به اين روش نظر دارد که اگر ميخواهي جامعه را درست کني، جهان را درست کني و ديگران را درست کني، اول خودت را درست کني، تغيير را از خودت آغاز کن براي آغاز تغيير در خودت، خودت را نقد کن.
نقد با چه معياري؟ با معيار گفتمان يا توجه به نيازهايي که پاسخ به آنها علت وجودي اصلاحات بود. نياز به آزادي، نياز به استقلال، نياز به اشتغال، نياز به نظارت بر قدرت، نياز به تامين معيشت با حفظ کرامت انساني، نياز به مشارکت واقعي عيني در اداره جامعه از طريق تشکيل نهادهاي مدني و در يک کلام نياز به اداره جامعه بر اساس اجراي بي کم و کاست قانون اساسي به عنوان ميثاق و امانت امام(ره) و شهدا.
گفتمان اجتماعي يعني بررسي سيستماتيک يک موضوع مشخص که افراد و گروههاي کثيري در جامعه محلي، ملي يا جهاني و منطقهاي از آن سخن ميگويند و درباره آن اظهارنظر ميکنند و دغدغه آن را دارند مثل اشتغال و معيشت که در سطح ملي کشورمان به يک گفتمان اجتماعي تبديل شده است.
به تعبيري که گفته شد وقتي موضوعي در جامعه به گفتمان غالب تبديل شد، بايد بستري فراهم باشد تا همه از آن سخن بگويند، بنابراين
گفتمان انسداد طلب نيست، سيال است و همواره آماده تحول، به واقعيتها توجه دارد و پاسخهايي متناسب با واقعيت ارائه ميدهد، پيرامون مقولات و موضوعات، تبادل آرا و مذاکره ميکند. از تمام بسترهاي اجتماعي براي طرح موضوع و اطلاع يابي و اطلاع رساني بهره ميگيرد.
بديهي است که چنين گفتمانهايي، چون سيستماتيک است به يک سري اصول و قواعد ثابت و غيرقابل تغيير مورد احترام جامعه پايبند است.
بسترهاي اجتماعي اعم است از احزاب و نهادهاي مدني و مساجد و مراجع و دانشگاهها و رسانهها و هر شکل ديگري که بتواند برگفتمان تاثير بگذارد.
تفاوت گفتمان غالب با گفتمان حاکم در همين هست. گفتمان حاکم که راه را بر ديگر گفتمانها ميبندد و از تريبونهاي انحصاري خود ميگويد و خود تاييد ميکند و به دور از واقعيتها، نيازها را کتمان ميکند و خود را موظف به پاسخگويي به نيازها نميبيند.
«نقد جريان اصلاحات» فراتر از گفتمان است، درون خود، گفتمانهاي متعددي چون معيشت، اشتغال، درمان، امنيت و عزت و... را در بر ميگيرد.
چنين گفتمانهايي، ناگزير، از نقد خود فراتر رفته و به نقد ساير جريانهاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي ورود خواهد کرد. چنين گفتماني موجب خواهد شد که مردم و مسائل مبتلا به آنها ديده شوند و نشاط اجتماعي که در اثر ديده نشدن مردم و مسائل و مشکلاتشان کمرنگ ميشود، دوباره به صحن جامعه بازگردد.
از همه مهمتر چنين گفتمانهايي امکان پنهان شدن آنها که مسووليت دارند، در پشت حريمهاي فرضي را از آنها سلب و نظام و رهبري نظام را براي حرکتهاي راهبردي معطوف به آينده، آزاد ميسازند.
بنابراين «نقد جريان اصلاحات» يک فراگفتمان است براي کشور و نظام، يک برج فرماندهي است براي اصلاحات و مهر تاييدي بر اعتماد به نفس جريان اصلاحات.
سوال اساسي فراروي طرح چنين گفتماني اين است که آيا بايد منتظر گشوده شدن فضا توسط قدرت بود يا بايد خود اصلاحطلبان فضاي لازم را ايجاد و به آنانکه نميخواهند چنين فضايي به وجود آيد، آن را تحميل کند؟من دومي را پيشنهاد دارم، چون زمان نداريم. شما چه فکر ميکنيد؟
حمايت«گرفتار در خانه و بيرون از خانه» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا در حالي خود را براي انتخابات آماده ميكند كه نظرسنجيها از رقابت نزديك وي با «ميت رامني» رقيب جمهوريخواه وي حكايت دارد. شرايط به گونهاي است كه هر كدام از رقبا براي رسيدن به قدرت از هر حربه و ابزاري بهره ميگيرند. امري كه موجب شده تا بسياري از سياستهاي دروني و خارجي آمريكا تحت الشعاع اين انتخابات قرار گيرد.
باراك اوباما در حالي براي حضور درباره كاخ سفيد تقلا ميكند كه بررسي كارنامه وي نشان ميدهد كه برخلاف ادعاهاي مطرح شده در دوران وي، نه تنها كاركرد چنداني براي ارتقاء جايگاه آمريكا صورت نگرفته بلكه با چالشهاي بسياري مواجه شده است. در اين چارچوب دو نكته قابل توجه است.
نخست آنكه در حوزه داخلي آمريكا طرحهاي اقتصادي و اجتماعي اوباما با ناكامي همراه شده است كه نتيجه آن را در استمرار اعتراضهاي مردمي در قالب جنبش تسخير ميتوان مشاهده كرد. جنبش وال استريت يا همان 99 درصديها در 26 سپتامبر با حضور گسترده در خيابانها بار ديگر نشان دادهاند كه حاضر به مصالحه با فريبكاري دولتمردان نميباشند و هدف آنها مقابله با نظام سرمايهداري ميباشد.
در روزهاي اخير خيابانهاي برخي شهرهاي آمريكا باز هم رنگ اعتراض و سركوب گرفته است كه نشانگر اعتراضهاي مردمي به سياستهاي دولت ميباشند. البته اين امر صرفا در قبال دموكراتها نميباشد بلكه مردم تاكيد دارند كه هيچ اعتمادي به جمهوريخواهان و دموكراتها ندارند و خواستار دگرگوني در كل ساختار سياسي كشورشان هستند.
به عبارت ديگر ميتوان گفت كه سياستمداران آمريكايي در حوزه داخلي با چالش به نام بحران مشروعيت مواجه هستند به گونهاي كه بسياري تاكيد دارند حضورشان در انتخابات آتي صرفا انتخابات ميان بد و بدتر است نه آنكه از حزب و باندهايي حمايت ميكنند. دوم آنكه در حوزه سياست خارجي نيز تحولات عرصه بينالملل نشان ميدهد كه آمريكا در مسير زوال و تزلزل بيشتر جايگاه جهاني پيش ميرود.
تقابلهاي گسترده با دشمنان قديمي مانند روسيه و چين در كنار خشم جهاني از رفتارهاي آمريكا نمودي از اين مساله است. نمود عيني تزلزل جايگاه آمريكا را در اعتراضهاي گسترده مردمي به ساخت فيلم موهن درباره پيامبر اسلام (ص) در آمريكا ميتوان مشاهده كرد. اوباما همواره ادعا داشته كه توانسته جايگاه آمريكا در جهان به ويژه در ميان مسلمانان را ترميم كند در حالي كه با دگرگوني در ساختار سياسي و اجتماعي كشور توانسته از گرايشات ديني و اعتمادي ملتها بكاهد.
روند تحولات در روزهاي اخير نشان داده كه ادعاهاي اوباما ادعاهاي واهي بوده چنانكه اين روزها كشورهاي اسلامي و حتي غير اسلامي صحنه تظاهرات ضد آمريكايي ميباشد امري كه نشانگر شكست اوباما در برقراري روابط با ساير كشورها و تحقق ادعاي بهبود جايگاه جهاني آمريكا است. با توجه به اين شرايط ميتوان گفت دولتمردان آمريكا اكنون نه در داخل و نه در خارج جايگاهي ندارند و هر روز شرايط آنها متزلزلتر ميگردد.
آفرينش«هشت سال دفاع از چه...؟!» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميد رضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
بارديگر سالروز آغازهشت سال دفاع مقدس فرارسيد و ياد و خاطره جوانان ازجان گذشته اين مرز و بوم را گرامي ميداريم. قصدمان از نگارش اين سياهه پرداختن به مسائل كليشهاي كه هرگوش و هوشي ازآن لبريز است نيست. رشادتها و ايثار دليرمرداني كه چشم بردنيا بستند و پشت به آن حركت كردند هميشه جاويدان است و خدشه ناپذير، اما محور بحث را بر اين سوال قرار ميدهيم كه "هشت سال دفاع ازچه" كشورما را درگير جنگ و ويراني كرد تا به چه برسيم؟
اين انقلاب شهيدان، جانبازان، آزادگان و ايثارگران بزرگي دارد؛ ملت ما هم جنگ، تحريمها و سختيهاي زيادي را تحمل کردهاند. اين انقلاب هزينه زيادي را در برداشته است و در عين حال ارزشها و آرمانهاي فراواني را در خود جاي داده است. اين ملت از استبداد و استعمار، عقب ماندگي، وابستگي به اجانب بيزار بوده و هست به علاوه اين که انقلاب ما همه اين مطالبات را در چارچوب اسلام خواسته است. يعني انقلابي که طرفدار استقلال، آزادي و پيشرفت بود و بر اساس آزاديهاي اساسي و اخلاق انساني شكل گرفت.
اوج رفتارها و الگوهاي انساني و اخلاقي را ميتوانيم در لحظه لحظه دفاع مقدس در جبههها و در فضاي حاكم بركشور مشاهده كرد. همبستگي ملت، وحدت مسئولين، شوق خدمت، تلاش درجهت سازندگي كشور، كاهش فشار برمردم، ايمان راسخ به اهداف و ارزشهاي انقلاب، شعاري برخورد نكردن با سرخطهاي انقلاب و يكي بودن گفتار و كردار، بخشي از ويژگيهايي بود كه در هشت سال دفاع مقدس ميشد ديد. يك مقايسه تطبيقي گذرا ميتواند نگاه فاصله دار مارا نسبت به سالهاي ابتدايي انقلاب و جنگ مشخص كند. قصد سياه نمايي نسبت به اوضاع فعلي را نداريم چرا كه ايران اسلامي هيچ گاه در سير سعودي خود از زمان انقلاب تا كنون از حركت بازنايستاده و سكون نداشته است. اما نوع عملكرد ما سرعت اين حركت را بعضاً با كندي مواجه ساخته است.
بعضي تندرويها و كندرويها در دورانهاي اخير باعث شد برخي ارزشهاي اصيل انقلاب دستخوش اميال و منافع حزبي و گروهي گردد. بطوريكه عملكرد اين گروهها ميل وانگيزه مردم را در بعضي زمينهها كدر و ديدشان را دستخوش تغيير كرد. اين سليقهاي برخورد كردنها باعث شد تا ما سرعت پيشرفتمان در عرصههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي دچار ركود شود و بعضاً پس رويهايي هم داشته ايم كه به لطف همت ملت و صبر وشكيبايي آنها جبران شده است.
بايد بپذيريم كه بداخلاقيهاي سياسي دركنار سوء مديريتها در عرصههاي اقتصادي براي كشور حاصلي جز تفرقه و مشكلات معيشتي براي مردم به همراه نداشته است. اما همه اينها قابل جبران است. اگر امروز ما به لحاظ اقتصادي دچار مشكلات عديدهاي شده و از دنيا عقب هستيم، راه چاره آن برنامه ريزي علمي، مديريت كارشناسي و به كار گيري نيروهاي زبده كشور است و قطعا با پشتكارخدمتگزاران واقعي ميتوانيم اين فاصله را كم كنيم و از بسياري از همرديفان خود پيشي بگيريم. اما نكته اساسي بحث اخلاقي و ارزشي است!
ارزشهايي كه با بدرفتاري ها، دروغگويي ها، دو رنگيها و منفعت نگريهاي ما امروز از پيكر انقلاب جدا شده سخت باز ميگردد. قلب تپنده انقلاب "اعتماد ملت" است، اعتماد ملت به آرمانها و شعارهاي انقلاب بود كه توانست ايران را در ميان فشارها و تحريمها و هشت سال جنگ، سر پا نگه دارد. اگر اين خصيصه از بدنه انقلاب به واسطه اقدامات و بداخلاقيهاي برخي افراد و گروهها از بين برود، سخت است كه مجدد آن را برگرداند.
آرمان«معیشتمحوری، شعار انتخابات آینده» عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم ناصر ایمانی است كه در آن ميخوانيد:
خالی از لطف نخواهد بود، چنانچه این گفتار با یک تشکیک آغاز شود. درحقیقت شاید بتوان در اینکه کاندیداهای ریاستجمهوری ایران بر اساس شعارهایشان مورد انتخاب مردم قرار میگیرند، شک و تردید کرد و پایه تردیدمان را این پرسش قرار دهیم که نامزدهای انتخابات ایران تا چهاندازه برنامههای خود را بهمنظور اجرا کردن شعارهایشان ارائه میدهند تا عموم مردم با علم به نحوه عملیاتی شدن شعارها، یکی از آنها را انتخاب کنند؟! اگر نظری بر انتخاباتهای ریاستجمهوری بیندازیم و رفتار کاندیداهای آن را مورد توجه قرار دهیم، درتمامی آنها به یک عنصر مشترک دست خواهیم یافت.
در دوران رقابت و تبلیغات ریاستجمهوری تاکنون شاهد نبودهایم که نامزدها برنامههای خودشان را ارائه داده باشند و جامعه نیز به برنامههای ارائهشده، واکنش نشان دهد و دست به انتخاب یکی از نامزدها بزند. مثلا اگر نحوه ورود آیتالله هاشمی را به ریاستجمهوری مورد بررسی قرار دهیم، درخواهیم یافت که عامل برجسته و تعیینکننده انتخاب او، شخصیت برجستهشان در عرصه سیاسی بوده است. همین مساله در دوران بعدی نیز تکرار میشود؛ با پایان دوران ریاستجمهوری آیتالله هاشمی و آغاز رقابت انتخاباتی دو کاندیدای اصلی، جریانهای ناطقنوری و خاتمی بودند که درنهایت خاتمی انتخاب میشود.
با قاطعیت نمیتوان گفت که انتخاب خاتمی بهدلیل میل مردم به توسعه سیاسی و عبور از توسعه اقتصادی بوده است بنابراین میتوان تصور کرد به کرسی نشستن وی بهدلیل رقابت با ناطق بوده است و به تعبیری رای مردم به وی، گفتن «نه» به ناطقنوری در آن زمان بوده است و نامزد اصلاحات از یک فضای قطبگرایی بیرون آمد. در سال 1384 یک فضای رقابتی و دوقطبی بین آیتالله هاشمی و احمدینژاد شکل میگیرد که درنهایت، پیروز این فضای دوقطبی احمدینژاد میشود.
بنابراین با توضیحات بالا، میتوان درنظر داشت که شعارهای تبلیغاتی با انتخاب نهایی مردم، ارتباط مستقیم ندارد ولی این انتظار وجود دارد که در انتخابات آینده ریاستجمهوری، شعارهای معیشتی و اقتصادی جنبه غالب را به خود بگیرد. کاندیداهای دولت آینده، بر مشکلات اقتصادی تکیه خواهند زد، چراکه درمدت زمانی که به این رقابت باقی مانده است، دورنمایی از کاهش تورم و کم شدن فشارهای اقتصادی، در مدت زمان خیلی کوتاه دیده نمیشود. به همین دلیل انتظار میرود که مسائل اقتصادی مورد توجه مضاعف نامزدها قرار گیرند.
در انتخابات آتی، جبهههای مختلف سیاسی از نقطه نظر خودشان به مسائل اقتصادی نگاه خواهند کرد و درواقع مسائل اقتصادی موضوع واحدی خواهد بود که هریک از آنها از نگاه خود آن را مورد توجه قرار خواهد داد. همانطور که در مقدمه نیز آورده شد، شعارها تنها عامل تعیینکننده برنده انتخابات نیست و عواملی دیگری نیز در تعیین آن نقش دارند.
دنياي اقتصاد«تبیین نقدهای گذشته به سیاستهاي ارزی» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصادي به قلم علی سرزعیم است كه در آن ميخوانيد:
آقای قدوسی طی یک سرمقاله (مورخه21شهريورماه) کسانی را که در گذشته به سیاست تثبیت نرخ ارز انتقاد ميکردند، دعوت به دفاع از سخنان خود کرد.
اینجانب طی یک سرمقاله در تاریخ 19 مهرماه 1386 از تثبیت نرخ ارز انتقاد کردم و خود را موظف به دفاع یا تبیین آنچه گفتم ميدانم. در واقع بیش از آنکه بخواهم دفاعی از آنچه گفتهام بکنم قصد دارم دو ذهنیت مهمی را که در پس دو توصیه سیاستی قرار دارد، واکاوی کنم.
اگر این نکته روشن شود در این صورت تفاوت توصیههاي سیاستی روشن خواهد شد. در عین حال این را سنت پسندیدهاي نميدانم که وقتی به دلیل تحریم یک حالت استثنایی بر کشور حادث ميشود مشکلات موجود را بهانهاي برای تضعیف دیدگاههاي متقابل کنیم.
بهعنوان مثال وقتی تورم در ایران 50 درصد شد برخی این را بهانه کردند تا اصل آزادسازی قیمتها، خصوصیسازی و امثالهم را تخطئه کنند و با توجه به فضای روانی موجود موفق شدند؛ اما در بلندمدت بازهم اصول آزادسازی قیمتها، خصوصیسازی و کاهش تصدیهاي دولت بهعنوان سیاست درست شناخته شد و ميشود.
یک دیدگاه معتقد به ارتقای سطح زندگی بر اساس درآمد نفت است. اساس این دیدگاه این است: حال که ایران درآمد نفت دارد، هیچ اشکالی ندارد که نرخ ارز را ثابت نگه داریم یا حتی کاهش دهیم تا واردات ارزان شود و از این طریق سطح زندگی مردم افزایش یابد.
در این دیدگاه وابستگی به درآمد نفت یک واقعیت غیرقابل انکاری است که نباید از آن به صرف وابستگی شرمنده بود، بلکه باید از آن استفاده کرد کمااینکه در گذشته نیز از آن استفاده کردهایم. براساس این دیدگاه لزوما صادرات محور بودن نسخه مناسب ایران نیست و لزومی ندارد که ایران مثل برخی کشورهای منطقه نظیر ترکیه از مسیر توسعه صادرات به توسعه برسد. ایران ميتواند توسعه درونگرایانه داشته باشد. ایران مصرف کننده کالاهای کاربر و معمولی جهانی باشد، اما تلاش کند در بازار محصولات تکنولوژیک مزیت پیدا کند. وجود تعداد زیادی نیروهای متخصص در ایران و پایین بودن نرخ ارز که واردات ماشین آلات و مواد اولیه را تسهیل ميکند، ميتواند زمینه مزیتیابی ایران در صنایع سرمایه بر یا تکنولوژیک یا دانش محور را فراهم کند. در این دیدگاه ایران نميتواند در بسیاری از کالاهای تجاری مزیت داشته باشد؛ اما این جای نگرانی نیست و قرار هم نیست نیروی کار ایران رقیب نیروی کار ارزان چین، هند و بنگلادش شود بلکه نیروی کار ایران باید در بخش خدمات مشغول به کار شود. با توسعه ایران بخش خدمات و غیرتجاری (non-tradable) باید گسترش یابد و این بخشها ميتوانند نیروی کار ساده ایران را جذب کنند. در این چارچوب ایران نیز شبیه به آمریکا بخش خدمات بزرگی خواهد داشت؛ با این تفاوت که ایران نان صدور نفت را ميخورد و آمریکا نان صادرات کالاهای بسیار پیشرفته و با ارزش افزوده بالا را. این دیدگاه به صراحت تمام در مصاحبه استاد بزرگوار آقای دکترهادی صالحی اصفهانی با روزنامه «دنیایاقتصاد» (در اواسط مرداد ماه) منعکس شده است.
در مقابل، یک دیدگاه مسیر کلاسیک کشورهای دیگر را پیشنهاد ميکند. قطع وابستگی به نفت و رشد صادرات غیرنفتی هدف تلقی ميشود. فرض این دیدگاه این است که اولا شرط مارشال لرنر برقرار است؛ به این معنی که با کاهش ارزش پول ملی تراز بازرگانی بهبود ميیابد. فرض دوم و کلیدی (که من در دو سه سال اخیر نسبت به آن مردد شده بودم) این است که با کاهش ارزش پول ملی، صنایع داخلی ميتوانند بخشی از نیاز ماشین آلات و کالاهای سرمایهاي وارداتی و حتی مواد اولیه وارداتی را تامین کنند. گرچه روشن است این اتفاق به سرعت رخ نميدهد؛ اما این فرض برقرار است که در میان مدت این اتفاق رخ خواهد داد. نکته دیگری که این رویکرد به آن توجه دارد ایجاد مزیت برای بنگاههاي داخلی و ایجاد اشتغال است. در واقع این رویکرد دلالتهاي حمایت گرایانه دارد، اما چه باک وقتی بسیاری از کشورها با همین حمایتگری توانستهاند به توسعه برسند. این دیدگاه را ميتوان در نوشتههاي مختلف دکتر نیلی مشاهده کرد.
اما پاسخ دیدگاه دوم به نقدهای آقای قدوسی به شکل زیر خواهد بود: فراموش نکنیم که شرایط موجود شرایط خاصی است که مجال مناسبی برای آزمون یک نظریه نیست. ابهام عمومي درخصوص چشمانداز آينده، از مردم را به سمت خرید ارز کشانده و یک التهابی را به وجود آورده است. نميشود در میان این التهاب سخن از نقايص یک دیدگاه به میان آورد.
گسترش صنعت
«صنعتیسازی تولید سنتی» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم موسیالرضا ثروتی است كه در آن ميخوانيد:
این روزها اقتصاد کشورمان با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکند.
مشکلات بسیاری که تاثیر آن را میتوان در بازار دید. مشکلاتی ازقبیل نبود بهرهوری، بالا بودن قیمت تمامشده تولید، نبود ارتباط لازم بین صنعت و دانشگاه، ضعف قانونی، سرمایهگذاری در بازارهای غیرمولد، بالا بودن حجم نقدینگی، نوسانات نرخ ارز، افزایش گستره تحریمها و عملکرد جزیرهای برخی از دستگاهها، همه و همه به خوبی در نظام عرضه و تقاضا خودنمایی میکند. دراین بین یکی از خلأهایی که اقتصاد را این روزها بهشدت با چالش مواجه کرده است، نبود برنامهریزی دقیق و منسجمی در تولید بهویژه تولید محصولات کشاورزی است.
کشاورزی مبتنی بر سنت، نه صنعت، سبب شده که قیمت محصولات تولیدشده نهفقط در مقایسه با محصولات مشابه خارجی غیررقابتی باشد که آمار ارائه شده درخصوص تولید چندان قابل اتکا و اطمینان نباشد. بهعنوان نمونه، درحالیکه امسال مدام از خودکفایی در تولید گندم سخن گفته میشد که میزان محصول برداشت شده فاصله بسیاری با آمارهای پیشبینی شده داشت. ضمن اینکه در سالهای اخیر به شدت شاهد تغییر کاربری زمینهای کشت محصولات کشاورزی بهدلیل نداشتن صرفه اقتصادی هستیم.
چنانچه درحال حاضر اکثر زمینهای زراعی در شمال کشور که پیش از این به کشت برنج و گندم اختصاص داده میشده، به ویلا و مسکن تبدیل شده است. مشکلاتی که دست آخر هزینه آنرا مصرفکننده باید بپردازد.
فارغ از ضرورت حمایت از تولید محصولات کشاورزی، نمیتوان مصرفکننده را به بهانه حمایت از تولید، به پرداخت هزینه مشکلات کلان اقتصاد و سیاستهای نادرست وادار کرد. هرچند مسوولان باید با همکاری بخش خصوصی در مسیر صنعتیسازی تولید گام بردارند؛ چراکه با توجه به موقعیت جغرافیایی و شرایط جوی کشورمان، مزیتهای بسیاری را در کشاورزی داریم که باید به خوبی از آن بهرهبرداری کرد.
البته در این بین باید توجه داشت که سرمایهمان صرف تولید محصولات مزیتدار کشاورزی کنیم. چراکه در برخی موارد شاهد این هستیم که برخی سعی دارند محصولی را بدون توجه به شرایط جغرافیایی و جوی با صرف هزینههای بسیار در منطقهای از کشور کشت کنند، این درحالی است که این محصول در استانی دیگر به راحتی و با صرف کمترین هزینه با بهترین کیفیت به عمل آورده میشود.
مسلم است که نمیتوان به بهانه حمایت از تولید داخلی و کشاورزی زمینه زیان مصرفکننده را فراهم کرد، هرچند در این بین کم نیستند کسانی که سعی دارند کاهش تولید را به گردن واردات بیندازند؛ این درحالی است که تجربه و علم ثابت کرده، درصورتیکه تولید داخلی جوابگوی نیاز داخلی باشد، بهطور قطع واردات بیمعنی خواهد بود، چراکه آنچه واردات را جذاب کرده، سود ناشی از کمبود تولید داخلی است.