اگر قرار باشد مقابل پادشاه یا حاکم از حقیقتی که بدان اعتقاد دارید، نظیر یک حقیقت مذهبی دفاع و هزینهاش را پرداخت کنید و یا انعطاف به خرج دهید و برای یک بار، چشم روی اعتقاداتتان ببندید و با این انعطاف، سرنوشت دیگری برای خود رقم بزنید، چه تصمیمی میگیرید؟ فرد زینهمان در شاهکاری ماندگار، راه دشواری پیش روی قرار میدهد.
به گزارش «تابناک»، «فرد زینهمان» کارگردان سرشناس اتریشی ـ آمریکایی خالق آثار بسیار مهمی در تاریخ سینما بوده و همچنان پس از بیش از پنج دهه، بسیاری از آثار این کارگردان اتریشی الاصل از منابع مهم درسی در دانشگاههای سینمایی جهان محسوب شده و در قالب سینمای «زینهمان» تدریس تدریس میشود.
زینه مان فیلم ساز بزرگی است که همیشه در آثارش تماشاچی را به تفکر وامیدارد و سخنانی را بیان میکند که در تمام فصلها میتوان شنید؛ زینه مان فیلم سازی که استواری عقیده را در برابر مصلحت به نمایش می گذارد و آثاری جاویدان را خلق میکند. «زینه مان» توانست برای فیلم كوتاه «آن مادرها باید زندگی كنند» در سال ۱۹۳۸ جایزه اسكار دریافت كن.ر ۱۹۵۲ یكی از مهمترین
آثارش را با عنوان «ماجرای نیمروز» یا «جدال نمیروز»(۱۹۵۲) بسازد که «تابناک» پیش این به این اثر مهم به سوابق زینهمان نیز پرداخته بود.زینهمان پس از ساخت «از اینجا تا ابدیت» (۱۹۵۳) و «اسب کهر را بنگر» (۱۹۶۴) در سال ۱۹۶۶ فیلم سینمایی «مردی برای تمام فصول / A Man For All Seasons» را ساخت که در آن زمان جوایز بسیاری را از آن خود کرد. دریافت ۶ جایزه و نامزدی دریافت ۲ جایزه از مراسم اسکار در سال ۱۹۶۷ و به دست آوردن ۷ عنوان برترین از مراسم بفتا در سال ۱۹۶۸ از جمله جوایز این فیلم بود.
داستان فیلم بر اساس یک واقعیت توسط رابرت بولت نمایشنامه نویس معروف انگلیسی بنا نهاده شد. طرح نمایشنامه بولت بر اساس داستان واقعی سرتامسمور است که در قرن شانزدهم، صدراعظم انگلستان بود و پادشاه هنری هشتم را به دلیل میل به طلاق همسرش کاترین، سرزنش کرد. کاترین نمیتوانست صاحب فرزند شود. برای همین پادشاه مایل به ازدواج با زنی به نام آمبولین بود.
نام این فیلم، اشاره به ایستادگی مور در برابر فشارها و تهدیداتی دارد که در ابتدا نرمخوی هستند؛ اما در ادامه به شکلی بیپروا زندگی او را هدف میگیرند. مور در اینجا مردی است که بر خلاف جریان حرکت میکند و هیچ چیز نمیتواند او را وادار کند از مخالفت با تصمیم هنری هشتم دست بکشد.
بولت، نام نمایشنامهاش را از نوشته فردی به نام رابرت وایتتینگتون وام گرفته که در مورد مور میگوید: «مور مردی است به لطافت یک فرشته و دانشی متکی بر خویشتن. من از نزدیک او را نمیشناختم. در این مرد نجابت، فروتنی و مدارا وجود داشت؛ مردی با سرخوشی و مشغولیات حیرتآور وگاه مردی به شدت غمگین. مردی برای تمام فصول».
بولت به دلیل ایستادگی مور در برابر پادشاه، این شخصیت را تحسین و با او همذاتپنداری کرده است. برای همین، نمایش او، درونمایه تلاش برای کسب هویت و وجدان است. مور در این اثر بارها تکرار میکند که انسان را بنا به وجدانش ارزیابی میکنند.
مور میترسد اگر به خواست پادشاه تن دردهد و ازدواج او را تأیید کند، یعنی پای بر وجدانش بگذارد به جهنم برود. دوک نورفولک از او میخواهد به خاطر دوستی بیانیه را امضا کند: «ببین، من آدم درسخواندهای نیستم و رک و پوستکنده باید بگویم که نمیدانم ازدواج پادشاه با آمبولین قانونی هست یا نه... ولی توماس، به این اسامی نگاه کن! تو آنها را میشناسی! بیا همان کاری را بکن که من کردم. به خاطر دوستی».
پاسخ مور این چنین است: «و موقعی که در برابر خداوند میایستم و تو به خاطر آنچه بر اساس وجدانت انجام دادهای به بهشت میروی و من به این خاطر که به ندای وجدانم گوش ندادم، به جهنم میروم؛ تو حاضری با من به جهنم بیایی؟ به خاطر دوستی؟».
مردی که هیچگاه اشتباه نمیکند و قانون را از تمام امور بالاتر میداند، در نهایت راستی و درستکاری را انتخاب میکند که اگر در برابر شاه، شاخص اصلی قانون، سر خم نمیکند، از دیداری خدایی که سر منشأ علم و دانش اوست، خوشحال و شادمان است.
تاریخ و سینما، همانند تاریخ و داستان نویسی دارای روابط دو جانبه محکمی است، به طوری که پر هزینهترین فیلمهای سینمایی را آثار تاریخی تشکیل میدهند. آیا تاریخ آن قدر دارای ارزش است که بهترینهای هر هنر به آن بپردازند و هزینه و وقت بسیاری برای نشان دادن ان صرف شود؟ اگر قرار است روزنههای زندگی مان را بر گذشته باز کنیم، بیشک سینمای موثر از تاریخ بهترین وسیله ممکن است.
شانهای سنگی انجیلهای چهارگانه و پادشاهی انگلستان، شما را آماده میسازد تا با یکی از تأثیرگذارترین وقایع تاریخی و بهترین شخصیتهای قابل بررسی آشنا شوید. معتمد، مهربان، سختگیر، راستگو و درستکار، صفاتی هستند که میتوانید در شخصیت «سر توماس مور / Sir Thomas More» در فیلم مردی برای تمام فصول پیدا کنید.
این فیلمنامه در حقیقت یک نمایشنامه بسیار موفق بوده که به زیبایی به تصویر کشیده شده است. در کل فیلم، هیچ اثری از کلمات امروزی زبان انگلیسی نمیبینیم و لهجههای غلیظ اما آکادمیک انگلیسی، فهم مطالب را راحتتر میکند.
صحنهها با دقت طراحی شدهاند و هر سکانس دارای ویژگی خاصی است. اگر کمی از خود توماس مور دور شویم، شخصیتهای دیگر بسیار خوب پرداخته شدند. رابرت شاو در نقش هنری هشتم، با وجود نقش کوتاهش بینظیر است و سایرین هم تحت تاثیر فضای فوق العاده فیلم نامه و صحنه آرایی در نقش خود به خوبی حاضر میشوند.
حضور چند دقیقهای ارسن ولز کبیر، تمامیت فیلم را تحت تأثیر قرار میدهد. سر توماس مور، نویسنده و محقق و وکیل انگلیسی قرن شانزدهم که در تاریخ پر فراز و نشیب سلطنت هنری هشتم به صدر اعظمی نیز میرسد، شخصیتی مؤثر و هوشمند را از خود در این فیلم نشان میدهد. هنری هشتم، پادشاه ناآرامی است که برای اولین بار در مقابل کلیسای مرکزی رم میایستد و نهایتا پناهگاه پروتستانهای سراسر اروپا میشود و از همان زمان قدرت کلیسا رو به زوال میگذارد.
تاریخ درخشان رنسانس از همان زمان به اوج خود میرسد؛ اما هزینههای زیادی پرداخت میشود. صداقت زیر سؤال میرود و فساد با شکل جدیدی دولت های اروپایی را در بر میگیرد. سکوت سنگینی بر سر سیاستمداران برجستهای مانند مور سایه میافکند. این تنها راهی است که بتوانند با نوشتن آرای خود، سیری منطقی بر این تغییر و تحول سریع بیفزایند.
به تماشای خلاصه این شاهکار زینهمان بنشیند