کمتر فیلمی است که شبیه یکی از ساختههای کریستف کیشلوفسکی لهستانی خیلی سرراست، سراغ قتل برود و چهرهای واقعگرایانه از لحظات کشتن به تصویر بکشد؛ لحظاتی که به سادگی به پایان نمیرسد و بر خلاف بیشتر آثار سینمایی در چند ثانیه به پایان نمیرسد و البته عامل وقوع این لحظات نیز سرنوشت زیبایی را تجربه نمیکند!
به گزارش «تابناک»، کریستوف کیشلوفسکی کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور لهستانی را بسیاری از منتقدان داخلی دوست ندارند و حتی او را خطرناک میدانند و برخی حتی در کشورمان درصدد برآمدند که هیچکاک را آنچنان پررنگ سازند که کارگردانهای اروپای شرقی نظیر کیشلوفسکی اساساً دیده نشوند؛ اما یک فیلم بین حرفهای از هر کارگردان حداقل یک فیلم میبیند و با نگاهش آشنا میشود و این آشنایی میتواند منجر به دیدن دیگر آثار کارگردان شود.
سه رنگ کیشلوفسکی که یک سه گانه سینمایی با عناوین آبی (۱۹۹۳)، سفید (۱۹۹۴) و قرمز (۱۹۹۴) را شامل میشوند، بیش از دیگر آثار این کارگردان برای ایرانیها و بسیاری دیگر از مردم جهان شناخته شدهاند؛ سه رنگی که به نوعی استعارهای از پرچم فرانسه نیز تعبیر شد و آخرین ساختههای او بود و دو سال پس از ساخت آنها و البته موفقیت تجاری و درخشش بینالمللی این سه گانه، درگذشت. او اما از ۱۹۶۹ مستند، سینمایی و سریال میساخت و آثار دیگری نیز داشت که برخی از آنها حتی درخشانتر از سه رنگش بود.
یکی از آثار کیشلوفسکی که کمتر توسط مخاطب عام دیده شده و جزو فیلمهای تکان دهنده اوست، «فیلم کوتاهی درباره قتل / A short Film about Killing» بود؛ فیلمی با محتوایی دقیقاً شبیه آنچه در عنوانش ذکر شده و به رغم عنوانش البته چندان نیز کوتاه نیست؛ هرچند اگر آن را با سینمای اروپای شرقی و به ویژه روسیه مقایسه کرد، میتوان عبارت کوتاه را پذیرفت!
سه شخصیت اصلی ژاکک (قاتل)، بالیسکی (وکیل) و رکوفسکی (راننده تاکسی و مقتول) حضور همزمانی در داستان دارند و بیننده سکانس با سکانس با آنها پیش میرود تا جایی با هم گره میخورند و ارتباطشان کشف میشود. ژاکک که جوان عصبی، ناهنجار، ضداجتماع و آماده برای رقم زدن یک انفجار است، سراغ رکوفسکی میرود که یک راننده تاکسی هوسران و لذتجوست که چندان پایبندی به همسرش ندارد و اتفاقاً در پی دخترکی است که ژاکک به او علاقهمند است؛ موضوعی که تا اواخر فیلم برای بیننده آشکار نمیشود.
در آن سو، بالیسکی وکیلی است که به تازگی پرونده وکالتش را گرفته و نخستین پروندهای که به عنوان وکیل تسخیری در اختیارش قرار میگیرد، پرونده قتل رکوفسکی توسط ژاکک است. او شانس چندانی برای پیروزی در پرونده نخستین موکلش ندارد؛ موکلی که با اندکی فاصله از وکیلش در یک کافه شیرینی خورده و همین برای وکیل جوان شوکآورتر شده است.
وکیل جوان که فضای آرمانی در ذهن دارد، سرانجام با واقعگرایی مطلقی روبهرو میشود و حکم اعدام را به عنوان فرجام قاتل میبیند و وارد فضای کاریاش با گوشت و پوست و بدون ذوق زدگی سابق میشود.
«فیلم کوتاهی درباره قتل / A short Film about Killing» با واقعگرایی کم نظیری همراه شده و کارگردان کمتر به حاشیه رفته و تلاش کرده دستکم یک سوم فیلم را به قتل و حواشیاش اختصاص دهد و طبیعتاً این رویکرد به منزله نمایش یک قتل با جزئیات کامل است که با یک ضربه نیز به پایان نمیرسد و با مقاومت مقتول، به بدترین شکل ممکن به پایان میرسد!
حال اگر دیدن چنین قتلی را تاب میآورید، میتوانید خلاصهای از این ساخته مهم کیشلوفسکی را در «تابناک» ببینید.