اگر در اوج تنگدستی و نیازمندی و پس از چندین سال بیکاری، برای داشتن یک شغل شرافتمندانه، مجبور به عملی غیرشرافتمندانه چون دزدی شوید، چه خواهید کرد؟ اگر در چنین موقعیتی، کودکتان ناخواسته به تماشای دزدی شما بنشینید، چه حسی خواهید داشت؟ ویتوریو دسیکا، شما را در چنین موقعیتی قرار میدهد.
به گزارش «تابناک»؛ «ویتوریو دسیکا / Vittorio De Sica» کارگردان، بازیگر معاصرایتالیایی و از پیشگامان نئورالیسم سینمای ایتالیاست و برخی از بهترین آثار سینمای جهان را در کارنامه دارد. دسیکا در 1901 در سورای ایتالیا متولد شد و اندک زمانی بعد از تولدش خانوادهاش به ناپل نقل مکان کرد. پدرش امبرتو دسیکا کارمند بانک و بیمه گذار بود و رابطه بسیار نزدیکی با پسرش داشت و فیلم اومبرتو دی را بر اساس زندگی پدرش ساخت.
با آغاز جنگ جهانی اول خانواده به فلورانس نقل مکان می کند؛ جایی که ویتوریو 14 ساله اولین نقش هایش را در نمایشهای کوچکی که برای سربازان زخمی بیمارستان ترتیب می دادند بازی کرد. برای ادامه تحصیل در رشته حسابداری به رم می رود و یه واسطه یک دوست خانوادگی بازی در یک فیلم صامت از آلفردو دی آنتونی را در سال 1917 تجربه می کند.
دسیکا از سال 1923 کار در تئاتر را آغاز کرد و سال 1930 با ماریو کامرینی آشنا می شود و بار دیگر در فیلم سینمایی ظاهر میشود اما همچنان کار در تئاتر را ادامه میدهد و در سال 1949 به همراه همسرش جودیتا ریسونه و سرجیو توفانو گروه تئاتری خود را تشکیل میدهند که بیشتر درنمایشهای کمدی فعالیت داشت.
در سال 1944 با فیلمنامه ای از چزاره زاواتینی و بازی مارچلو ماسترویانی فیلم بچه ها نگاهمان می کنند راکارگردانی می کند که آغازگر فیلمهای نئورالیسم اوست. چهار فیلم دیگر در همین سبک میسازد که همگی شاهکارهای جهانی میشوند.
«زر اسکات» (1940)، «واکسی» (1946)، «بوکوچا» (1970)، «دیروز، امروز،
فردا» (1963)، «ازدواج به سبک ایتالیایی» (1964)، «بچه ها ما را نگاه می
کنند» (1943)، «بام» (1956)، «دروازه های آلمان» (1964)، «دو زن» (1961)،
«گل آفتابگردان» (1970) و «امبوتود» (1951) از مهمترین آثار دسیکا است.
عامل دیگر موفقیتهایش بازی سوفیا لورن در فیلمهایش است که حاصل آن جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم کن و اسکار برای فیلم دو زن است همچنین بخاطر بازی در فیلمهای دیروز امروز فردا،معجزه در میلان و گل های آفتابگردان از سوفیا لورن تقدیر شد. او به عنوان بازیگر بار دیگر با فیلم نان، عشق و فانتزی از لوئیجی کومنچینی و ژنرال دلا روور از روبرتو روسلینی در کنار جینا لولوبریجیدا به نقش آفرینی پرداخت.
از نقطه نظر عاطفی و خانوادگی از ازدواج اولش با جودیتا ریسونه در سال 1937 صاحب دختری بنام امی شد اما سال 1942 با هنرپیشه اسپانیایی ماریا مرکادر که در فیلمی از خود او مشغول بازی بود آشنا شد و بالاخره در مکزیک از همسر اولش جدا شد و با مرکادر ازدواج کرد. چون قانون ایتالیا طلاق را به رسمیت نمی شناخت برای گذر از این مانع ملیت فرانسوی گرفت و بار دیگر با مرکادر در پاریس ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو پسر بنامهای مانویل 1949 است که آهنگساز فیلم شد و دیگری کریستین 1951 است که راه پدر را دنبال کرد و بازیگر، کارگردان و فیلمنامه نویس سینما شد. ماریا مرکادر دختر عموی رامون مرکادر قاتل تروتسکی است.
آثار دسیکا به علت تعلق به دوره تاریخی و همگونی با اوضاع اجتماعی آن دوره، شاید چندان برای مخاطبان تنوع طلب امروزی، خوب و جالب به نظر نرسند، امّا همزیستی مسالمت آمیز و تلفیق عقاید و دیدگاه های افراطی و رادیکالی سوسیالیستی و نئورالیستی چزاره زاوالتینی (فیلم نامه نویس) با نقطه نظرات متعادل تر دسیکا (فیلمساز)، این آثار را ارزشمند ساخته است و هنوز پس از گذشت سال ها از ساخت دزد دوچرخه، این فیلم هنوز مورد توجه و ستایش فیلمسازان، عموم مردم و سینماروهای حرفه ای قرار می گیرد.
«دوچرخهدزد ها یا دزد دوچرخه / Ladri di biciclette» یکی از مهمترین آثار دسیکا تلقی میشود که در خارج از استودیو و در فضای واقعیِ محلههای شهر ساخته شده و به شدت بازتاب دهنده نگاه نئورئالیستی دسیکا است. دسیکا در این فیلم از بازیگران آماتور استفاده کرده انزو استایولا برای نقش کودک، لامبرتو ماجورینی برای نقش پدر و لیانلا کارل را برای نقش مادر به درستی انتخاب کرد و از آنها بازی درخشانی گرفت.
در واقع دسیکا
نقش اول مردش رو به یک کارگر کارخانه که پسرش رو برای تست بازی گری آورده
بود داد و نقش اول زنش رو به خبرنگاری که درمورد انتخاب بازیگر نقش برونو
باهاش مصاحبه می کرد داد و نقش برونو و آنتونیو رو فقط به خاطر نوع راه رفتنشان به این بازیگرها داد.بر اساس داستان این فیلم که توسط
«چزاره زاواتینی / Cesare Zavattini» نوشته شده، کارگر بیکاری به نام «آنتونیو» (ماجورانی) سرانجام بهعنوان اعلانچسبان استخدام میشود اما مجبور است برای اینکه در این شغل تایید شود، دوچرخهای را به همراه داشته باشد تا به وسیله آن پوسترها در سطح شهر نصب نماید. از این رو با توجه به تهیدستی خانوادهاش، با پول ملحفههای تخت خواب خانه که میفروشد و دوچرخه قدیمی خود را که گرو بانک است، آزاد میکن و سر کار میرود.
پس از چند روز کار، دزدی دوچرخه آنتونیو را در هنگام کار کردن وی میدزدد و آنتونیو مجبور است برای اینکه شغلش را از دست ندهد، هرچه سریعتر دوچرخهاش را پیدا کند. از اینرو از روز بعد از دزدیدهشدن دوچرخه، با کمک پسر کوچک و دوستانش، به امید یافتن دوچرخه در شهر جستجو میکنند. پس از چند ساعت آنتونیو دزد دوچرخه را در خیابانی میبیند و به دنبال او میفتد؛ ولی دزد از دست او فرار میکند.
او همهجا رد او را میگیرد و در نهایت موفق به، بهدامانداختن وی در محله او میشود. ولی وقتی پلیس را خبر میکند، با توجه به اینکه همه افراد آن محل از دزد دفاع میکنند و پلیس موفق به پیدا کردن دوچرخه نمیشود، آنتونیو با بیاحترامی مجبور به ترک آنجا میشود. مدتی بعد، آنتونیو یک دوچرخه که کنار خیابان پارک شده میبیند؛ ما در فکریم که او میخواهد چکار کند.
او ابتدا پسر خود را با اتوبوس یه محل دیگر میفرستد؛ ولی پسر کمی دورتر
میایستد و اورا تماشا میکند و جلوی چشم او، آنتونی آن دوچرخه را سرقت
میکند! گویی این آخرین انتخاب او بوده؛ ولی سپس با بدشانسی فراوان توسط عدهٔ زیادی از مردم به دام انداخته میشود. آنها وقتی پسر کوچک او را میبینند، پلیس را خبر نمیکنند و او را رها یکنند؛ در حالی که برای اولین بار در فیلم اشک میریزد. پدر دست پسر را میگیرد، و هردو با هم در خیابان به راه می افتند.
این فیلم همه مولفه های سینمای نئورئالیستی را داشت، از جمله بهره گیری از مکان های واقعی، استفاده از هنرپیشه های غیر حرفه ای، ماجرایی اجتماعی و تاثیر گذار و موفقیّتی جهانی به دست آورد و علاوه بر تجلیل های فراوان، جایزه اسکار سال 1949 را به عنوان بهترین فیلم خارجی نیز دریافت کرد.
روایت سرگردانی قهرمان داستان در سطح گسترده ای مورد تقلید کارگردان های دیگری قرار گرفت. حتّی یک کمپانی آمریکایی پیشنهاد کرد که دسیکا و زاواتینی همین فیلم را مجدّداً در هالیوود بسازند، اما آنها قبول نکردند، زیرا واقعیّت این است که تمام قدرت دسیکا در بازسازی و تجسّم ایتالیای بعد از جنگ بود، ایتالیای بی کار، درمانده و فقیر و مردم مضطرب، مأیوس و غمگین.
به تماشای خلاصهای از دزد دوچرخه در «تابناک» بنشینید