اگر قرار باشد میان مرزهای حقیقت و تخیل، تصویری نزدیک به حقیقت درباره نابودی بشر پس از نابودی امکان حیات بر روی زمین و واپسین کوشش برای یافتن امکان حیات در نقطهای دیگر از عالم به تصویر کشید، با چه پدیدهای روبرو خواهیم بود؟ کریستوفر نولان کارگردان برجسته و خالق «ممنتو»، «بیخوابی»، «حیثیت»، «شوالیه تاریکی» و «تلقین»، این بار در «بین ستارهای» از واپسین تلاشهای بشر برای ادامه حیات با چنان مختصاتی را به تصویر کشیده است.
به گزارش «تابناک»؛ اگر قرار باشد به «جاذبه / Gravity» از 100، 80 داد، قطعاً باید به «بین ستارهای / Interstellar» عددی بالاتر داد، چرا که اثر آلفونسو کوارون بخش کوچکی از تصویر عظیمی است که کریستوفر نولان در اثر تازهاش از فضا خلق کرده و روابط تاریخی تیره و تاره نولان با آکادمی اسکار، باعث شد تا این فیلم تحسین برانگیز در جوایز اسکار 2015 به آن میزان که استحقاقش را داشت، دیده نشود و جوایزی که استحقاقش را دارد، دریافت نکند.
تصویر عجیبی در این فیلم به نمایش درمی آید که بیشباهت به ایران و طوفان رخ داده در تهران نیست. طوفانهای عظیم گرد و خاک آنچنان پیاپی و مکرر شده که کشاورزی را مختل کرده و آهسته آهسته ذرت که تنها گیاه باقی مانده ی قابل کاشت بوده نیز به عمل نمیآید و کشاورزان مزرعههای بیحاصلشان را به آتش میکشند و خوراکی برای ادامه حیات بشریت باقی نیست و اینگونه بحران حیات در زمین به اوج خود میرسد.
حال در دورانی هستیم که سالها است این حقیقت در کتابهای درسی به نگارش درآمده که سفر آرمسترانگ به ماه با آپولو یازده یک دروغ بوده و تنها در راستای تشویق شوروی برای هزینه تمامی منابعش برای برنامه فضایی و نابودی اقتصادیاش آن کشور طراحی شده بود و اکنون به دلیل علنی شدن این حقایق ناسا تعطیل شده و تنها یک برنامه زیرزمینی کوچک برای پرتاب آخرین فضاپیما و واپسین کوشش برای یافتن حیات باقی مانده است.
از دوازده فضانوردی که اعزام شدهاند تا حیات را بیابند، سه تن از آن سوی کرم چاله، پیغام میفرستند. حال باید در یکی از سه سیارهای که قبلاً انسانهایی رفتهاند تا حیات را در آنها بیابند و از آنها سیگنال موفقیت آمده، در پی حیات قطعی بود و زمینه سفر انسانها را فراهم نمود اما موضوع به این سادگی نیست و با تحلیل علمی همراه است که شاید هر تماشاچی از آنها سر در نیاورد.
کِرمچاله در فیزیک یک پل میانبر فرضی در فضا-زمان است. کرمچالهها ساختارهای فضازمانی پل مانندی هستند که دو گسترهٔ جدا از یک فضازمان یا دو فضازمان جدا از هم را به یکدیگر پیوند میدهند. کرمچالهها مسافت و زمان بایسته برای رسیدن از یک نقطه به نقطهٔ دیگر را کوتاه و آسان می کنند. یکی از جنبههای جالب کرمچالهها، بهکاربردن آنها برای انجام سفر در فضازمان است. میدانیم که فاصله زمین تا نزدیکترین ستاره به جز خورشید، نزدیک به ۴٫۲۸ سال نوری میباشد.
پس نور با سرعت تقریباً ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه بیش از ۴ سال طول میکشد تا به این ستاره برسد. اکنون ما با فناوری امروزه بیش از یک میلیون و سیصد هزار سال زمان نیاز داریم تا به این ستاره برویم که برای آدمی نشدنی است. اینگونه برمیآید که با انگارهٔ بودن کرمچاله، میتوان از یک سو به درون آن رفت و تقریباً بلافاصله پس از خروج از سوی دیگر، در جایی دوردست از جهان سردرآورد. در این چهارچوب میتوان از جهانی دیگر نیز سردرآورد.
یک کرمچاله در صورت وجود، خود بخشی از فضازمان چهار بعدی عالم میباشد. همانگونه که میدانید اینشتین در سال ۱۹۰۵ ثابت کرد که جهان تنها از سه بعد فضایی تشکیل نشده و زمان صرفآ یک پارامتر در حال تغییر نیست. بلکه زمان خود نیز به عنوان بعد چهارم عالم بهحساب میآید. در این فضازمان چهار بعدی، کرمچالهها میتوانند سوراخی به جهانی دیگر یا ناحیهای دیگر از همین جهان باشند. پس باید در نظر داشته باشیم که این اجسام چهاربعدی هستند و ما تنها برای سادهسازی آنها را به صورت دوبعدی نشان میدهیم.
بهعنوان مثالی ساده، یک صفحه کاغذ تخت را درنظر بگیرید که از چهار سو تا فواصل بسیار دور گسترده شده باشد. هر دو طرف صفحه که آنها را «رو» و «زیر» صفحه مینامیم، بطور مستقل یک فضای دوبعدی را تشکیل میدهند که میتوانیم آن را یک جهان دوبعدی بینگاریم. ساکنان این جهانها خود موجودات دوبعدی هستند. آشکار است که این دو جهان هیچ پیوندی با هم ندارند و ساکنان آنها از وجود همدیگر بی خبرند. اکنون بینگارید یک سوراخ دایرهای در این صفحه ایجاد شود. به این ترتیب دو جهان بطور پیوسته با هم ارتباط دارند. ما این حفره تونل مانند را یک کرمچاله مینامیم.
اکنون بیایید به جای یک سوراخ، دو سوراخ در صفحه ایجاد کنیم. سپس لبههای این دو سوراخ را بکشیم تا به صورت دو لوله درآید و با ادامه دادن این کار دو لوله را بههم وصل کنیم. این نیز یک کرمچالهاست. با این تفاوت که نایکسانی در ان بر خلاف حالت پیشین دو گستره از یک جهان را به هم وصل میکند. در حالتی که فضای ما خمیده باشد مسافرت از طریق این کرمچاله بسیار تندتر شدنی است. چون مسافت کوتاهتر است. اگر در هر یک از دو ورق تخت همراستا نیز یک سوراخ ایجاد کنیم، با کشیدن لبههای سوراخ و رساندن دو لولهٔ ایجادشده به هم میتوانیم یک کرمچاله ایجاد کنیم که صفحه بالایی یکی از ورقها را به صفحه پایینی ورق دیگر وصل کند.
کریستوفر نولان سراغ چنین تئوریهای پیچیدهای رفته و فیلمی علمی تخیلی با مدت زمان 169 دقیقه خلق کرده که کوتاه کردن یک دقیقه از آن نیز دشوار است و به همین دلیل، خلاصه این فیلم که در «تابناک» مشاهده میکنید، طولانیترین خلاصه فیلمی است که در این قالب تقدیمتان میشود.
کریستوفر نولان صحنه های هیجان انگیز را یکی پس از دیگری در برابر چشمان تماشاگر می آورد؛ از جمله چند فرار که به فاصله تار مویی از مهلکه صورت می گیرد و یک سکانس خیره کننده جا خالی دادن فضایی که در آن به نظر می رسد کل سالن سینما به سانتِریفیوژی بزرگ تبدیل شده است و اینها بیارتباط با فیلمنامه بسیاری قوی و تکان دهنده این اثر نیست. جاناتان نولان برادر کریستوفر نولان برای خلق این اثر به مدت چهار سال روی فیلمنامه کار کرد و برای یادگیری علوم، درس نظریه نسبیت را در دانشگاه مؤسسه فناوری کالیفرنیا برای نوشتن فیلمنامه خواند!
تماشاگران گذشت زمان سه ساعته فیلم را احساس نمی کنند.هیجان انگیزتر از این،چشم انداز نهایی فیلم از جهان است که در آن زندگی فرا زمینی سیمایی بسیار آشنا دارد. پروفِسور بِرَند زمانی که اِندِرِنس سفرش را آغاز می کند، این شعر اندوه بار را از شاعر اهل وِلز،دیلِن تامِس می خواند: «به شب نیک آرام وارد نشو، از مردن نور خشمگین باش، خشمگین باش.» اما با این حال، «بین ستارهای» سر انجام فیلمی است که با نور و امکانات بی شمار آمیخته است؛ امکانات موجود در خود جهان، در چشمان درخشان یک کودک و در فیلم هایی مانند «بی ستارهای» که این همه را در قالب تصاویری خیره کننده به تماشا می گذارند.
به تماشای خلاصه این فیلم در «تابناک» بنشینید